با علی فروتن درباره آنچه در سرپل ذهاب دید

سلفی نگیرید!

خبرنگاران از تجربه حضورشان در مناطق زلزله‌زده می‌گویند

گزارشگری روی خط زلـزله

یکشنبه‌شب (21 آبان) زمین لرزید و با لرزیدنش دل‌های زیادی را لرزاند و سقف‌های بالای سر عده زیادی را ویران کرد. حادثه‌ای تاثیرگذار که جان هموطنانمان را گرفت، روح‌شان را خدشه‌دار کرد و از خود خون و آوار و داغ رفتگان را به‌جا گذاشت.
کد خبر: ۱۰۹۶۰۳۸
گزارشگری روی خط زلـزله
در وقوع چنین شرایط بحرانی، نقش خبر و اطلاع‌رسانی دقیق، بی‌واسطه و به دور از هرگونه ابهام و نادرستی اهمیتی چشمگیر می‌یابد و منبعی موثق لازم است تا عطش اخبار و نیاز به اطلاعات را در جامعه به شکلی صحیح سیراب کند. در این میان، خبرنگاران و روزنامه‌نگاران در کنار مسئولان و تیم‌های کمک‌رسانی و امداد، از اولین گروه‌هایی هستند که لازم است در منطقه آسیب‌دیده حضور یابند و چشم ناظر و زبان گویای مصیبت‌های وارده باشند. حرکتی که نیازمند روحیه‌ای قوی و برخورداری شناختی اولیه از الفبای بحران است.

در این گزارش خبرنگاران و گزارشگران حاضر در حادثه زمین‌لرزه کرمانشاه در گفت‌وگو با جام‌جم از مشاهدات‌شان می‌گویند.

تاثیر کمک‌های مردمی

علی حمزه‌ای، گزارشگر شبکه خبر سیماست که از روز اول پس از وقوع حادثه هنوز در منطقه حضور دارد و گزارش‌های تکمیلی از وضعیت زلزله‌زدگان ارسال می‌کند. حمزه‌ای که حادثه ریزش ساختمان پلاسکو را هم به صورت زنده از شبکه خبر گزارش کرده بود، می‌گوید: در لحظات اولیه حادثه، تلخ‌ترین اتفاق، مشاهده تعداد جان‌باختگان و نیز وضع غربت بازماندگان است؛ خصوصا وقتی در خانواده‌ای پدر و مادر هر دو فوت کرده و تنها فرزندشان به‌جا مانده باشد. در طول روزهای بعد از حادثه هم هر بار که این کودکان برای تعویض پانسمان و معالجه جراحت‌هایشان می‌آیند، هنوز گریه می‌کنند و درد می‌کشند و مشاهده این قضیه واقعا دردناک است.

این گزارشگر می‌افزاید: پدری به من می‌گفت پنجاه سال طول کشیده تا توانسته خانه‌ای برای خود و خانواده‌اش بسازد و می‌پرسید مگر چند سال دیگر عمر دارم که بتوانم باز خانه‌دار شوم؟ دیدن رنج مردم واقعا دردناک است.

حمزه‌ای، نقش کمک‌های ارسالی از سوی مردم را هم عاملی تاثیرگذار دانسته و تاکید می‌کند: در روزهای دوم و سوم بعد از وقوع حادثه که کمک‌های مردمی رسید، کم‌کم مردم احساس کردند که تنها نمانده‌اند و این مساله کمی از غمشان کاست.

یک تجربه غیرقابل پیش‌بینی

مینا مولایی، خبرنگار سرویس اجتماعی روزنامه جام‌جم، 24 ساعت بعد از وقوع زلزله به سمت کرمانشاه حرکت کرد و از آنجا که در کرمانشاه نیروهای خبری به قدر کفایت حضور داشتند، او به منطقه ثلاث باباجانی رفت. این اولین باری بود که مولایی در یک منطقه زلزله‌زده حاضر می‌شد. او این تجربه را بسیار متفاوت با ذهنیتش توصیف می‌کند و می‌گوید: درباره بحران‌هایی مانند زلزله هم عکس‌های زیادی دیده بودم، هم مطلب خوانده بودم و هم در فضای مجازی در جریان رخدادها بودم، اما اتفاقی که از نزدیک با آن مواجه شدم کاملا با تصورات من تفاوت داشت. میزان ویرانی، درد و رنج هموطنانم و تک‌تک چیزهایی که آنجا دیدم، چیزی نبود که پیش از حضور در منطقه حتی بتوانم آن را تصور کنم.

مولایی درباره فعالیتش به عنوان یک خبرنگار در چنین شرایطی گفت: ماموریت من تهیه گزارش و توصیف فضا و اطلاع‌رسانی بود، اما دلم می‌خواست کار مهم‌تری انجام بدهم. گاهی حس می‌کردم هیچ کاری از من برنمی‌آید، بخصوص وقتی مردم از ما درخواست کمک می‌کردند.

این خبرنگار بعد از ثلاث باباجانی به منطقه دیگری به نام ازگله رفت که هنوز کمک‌رسانی و خبررسانی در این منطقه آغاز نشده بود. او می‌گوید: درد و رنج مردم را از نزدیک دیدم، کسانی که یک شب در سرمای غرب کشور بی‌جا و مکان مانده و دار و ندارشان را از دست داده بودند و منتظر بودند که ماشین‌های توزیع کنسرو برایشان غذا بیاورند.

بغضی گریبانگیر

محمدهادی دزفولی‌زاده خبرنگار صدا و سیمای مرکز کرمانشاه به دلیل نزدیکی‌اش به محل اصلی حادثه، توانست زودتر از دیگر همکاران گزارشگر و خبرنگارش خود را به کانون زلزله برساند. او توضیح می‌دهد: ساعت حدود 10 شب بود که زلزله رخ داد. من در ساعت 22 و 30 دقیقه خودم را به صداوسیمای مرکز رساندم و یک گزارش میدانی از وضعیت آرامش نسبی شهر در لحظات بعد از حادثه تهیه کردم. سپس در ساعت 12 بامداد به قصر شیرین و سپس سر‌پل ذهاب رفتم و خرابی‌های اصلی را در آنجا دیدم.

این گزارشگر با اشاره به تلخی‌های حضور در چنین شرایطی می‌افزاید: در کانون اصلی حادثه، میزان خسارت بسیار بالا بود و مردم همراه با ارتش بلافاصله مشغول درآوردن جنازه‌ها شده بودند. بعد از چند روز هنوز از یادآوری اتفاقات بغض دارم و دگرگون می‌شوم. پدری را دیدم که همسرش را همراه با دختر 16 ساله و پسر یک‌ونیم ساله و مادر زنش از دست داده بود؛ یا پدری و مادری که چهار بچه‌شان زیر آوار گیر کرده بودند. نتوانستم تحمل کنم، کتم را درآوردم و همراه با آنان مشغول آواربرداری شدم. بعد از چند دقیقه جنازه هر چهار بچه بیرون آمد. (بغض می‌کند)

دزفولی‌زاده تاکید می‌کند: تماشای این صحنه‌ها بسیار دشوار بود و هر آدمی تحت‌تاثیر قرار می‌گرفت. در ساعت‌های اول حادثه چون هنوز گروه‌های امدادی نرسیده بودند، من هم به کمک زلزله‌زدگان شتافتم و خودم را یکی از آنها دیدم؛ ولی بعد که کمک‌ها بیشتر شد، توانستم به کار گزارشگری برگردم و گزارش‌های میدانی برای مرکز خودمان و شبکه خبر بگیرم.

ضعف مدیریت رسانه‌ای در شرایط بحران

محمد غمخوار، دبیر سرویس حوادث روزنامه جام‌جم است که از حدود 30 ساعت پس از وقوع حادثه، عازم مناطق زلزله‌زده شد. او توضیح می‌دهد: در ساعات اول چون متقاضیان زیادی می‌خواستند به کرمانشاه بروند، امکان سفر هوایی مختل شده بود و به همین جهت خودمان را زمینی و به وسیله خودرو به مناطق زلزله‌زده رساندیم و از اولین ساعات سه‌شنبه در منطقه حاضر بودیم.

این خبرنگار معتقد است: ما در مواقع بحران، مدیریت رسانه‌ای نداریم و شرایط اطلاع‌رسانی درست میسر نیست. در طول یکی دو شب اول پس از زمین‌لرزه، بسیاری از خبرنگاران شب را روی یک تکه مقوا خوابیدند، خبری از چادر و پتو و حتی امکاناتی مثل برق نبود و برای ارسال خبرهایمان مجبور شدیم 25 کیلومتر سفر کنیم تا در شهری دیگر، در گوشه حیاط یک مسجد بنشینیم و از برقشان استفاده کنیم. این مشکل برای بیشتر خبرنگاران وجود داشت.

رشد و گسترش روزافزون فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، از جمله امکاناتی بود که در این واقعه به کمک خبرنگاران آمد. غمخوار که حادثه‌ای در این سطح را در زمان زلزله بم هم تجربه کرده بود، می‌گوید: خبرنگاران از همان ساعت‌های اولیه حضورشان سعی می‌کردند گزارش‌های تصویری بگیرند و شدت خرابی‌ها و وضعیت مردم حادثه دیده را نمایش دهند. در صورتی که در زلزله بم چنین امکانی وجود نداشت و مجبور بودیم خبرهایمان را به صورت کتبی بنویسیم و برای ارسال‌شان تا استانداری کرمان برویم.

مظلومیت کودکان در شرایط حادثه

سیدمحمدرضا حسینی‌بای از جمله گزارشگرانی بود که از تهران به مناطق زلزله‌زده اعزام شد و پوشش بخشی از اخبار این واقعه را بر عهده گرفت. او توضیح می‌دهد: من به ماموریت پوشش اخبار اربعین رفته بودم و هنگامی که زلزله رخ داد، در هواپیما بودم و داشتم از نجف به تهران می‌آمدم. به محض رسیدنم برای پوشش این حادثه هم اعلام آمادگی کردم و شبانه به وزارت کشور که محل تشکیل ستاد بحران بود، رفتم. سپس موفق شدیم همان شبانه گروه تصویربرداریمان را هماهنگ کنیم و در واقع اولین گروهی بودیم که به کرمانشاه پرواز کردیم. او اشاره می‌کند: اولین تصویری که از خرابی‌ها دیدم، تصویر هوایی شهر بود؛ تصویری سخت که عمق فاجعه را نشان می‌داد.

حسینی‌بای می‌افزاید: در روزهای اول هنوز بحران ساماندهی نشده بود و مردم برای دریافت نان و غذا و پتو سختی می‌کشیدند. تماشای این صحنه برایم سخت و تکان‌دهنده بود و اذیتم می‌کرد.

این گزارشگر که بارها شرایط سخت و حتی جنگی را از نزدیک لمس و تجربه کرده است، می‌گوید: چه در شرایط جنگ و چه آسیب‌های دیگر، بچه‌ها از دیگر گروه‌ها آسیب‌پذیرتر هستند. بزرگ‌ترها بالاخره هر طور شده از پس خودشان برمی‌آیند، اما این بچه‌ها هستند که سختی می‌کشند.

حسینی‌بای به سختی‌های گزارشگری در شرایط بحران هم اشاره کرده و تصریح می‌کند: در روزهای اول ما هم غذا و آب و برق نداشتیم و دلمان نمی‌خواست مزاحم چادرهای دیگر و مردم شویم.

صدای شهر خاموش

یزدان مرادی، خبرنگار سرویس حوادث روزنامه جام‌جم به مدت چهار روز در مناطق زلزله‌زده حضور داشت و روزهای پس از حادثه را به چشم دیده است. او که مشاهده واقعه‌ای در این ابعاد را برای نخستین بار تجربه کرده است، می‌گوید: اولین چیزی که بعد از ورود به سرپل‌ذهاب به چشمم آمد، سکوت عجیب آن منطقه بود. خیابان‌ها تاریک بودند و تصویری چون شهرهای جنگ‌زده داشت؛ سکوتی که آدم را می‌ترساند. عده‌ای هم در حاشیه جاده نشسته و پتو روی سرشان کشیده بودند. نزدیک که شدیم، فکر می‌کردند برایشان غذا و کمک آورده‌ایم و به سمت ماشین آمدند. بسیاری از خانه‌ها ویران شده بودند و از آن‌جایی که لوله‌های آب ترکیده بودند، صدای شرشر در آن سکوت به گوش می‌رسید.

مرادی ادامه می‌دهد: در طول آن چهار روز تصاویر تلخ زیادی دیدم اما چیزی که در خاطرم می‌ماند، یک اتفاق شیرین است. موفق شدم آوا، همان نوزادی را که روز بعد از زلزله به دنیا آمد پیدا کنم و با پدر و مادرش حرف بزنم. در آن روستا 20 نفر از مردم مرده بودند و در بینشان دو زن پا به ماه هم بودند که متاسفانه فوت کردند.

تصویر یک ویرانه

سجاد رئوفی، گزارشگر مرکز صدا و سیمای مرکز ایلام است که او هم توانست خودش را از ساعات اولیه، به محل وقوع زلزله برساند. رئوفی می‌گوید: ساعت 4 بامداد روز دوشنبه به قصر شیرین رسیدم. روز بعد به سر پل ذهاب رفتم و در مجموع چهار روز در مناطق زلزله‌زده حضور داشتم.

این گزارشگر سختی‌های کار در چنین شرایطی را این گونه توصیف می‌کند: تصور این‌که شهری تا عصر همان روز آباد بوده و بعد در عرض دقیقه‌ای به ویرانه تبدیل شده است، بسیار سخت بود. در میان همه این اتفاقات، قاب‌عکسی را دیدم که در کنار یک عروسک خرسی به زمین افتاده بود. توی قاب، تصویر چند کودک بود و به من گفتند تعدادی از این کودکان در زیر آوار مانده و از بین رفته‌اند. این تصویر از ذهنم خارج نخواهد شد.

رئوفی می‌افزاید: در همین حین که مشغول کار بودیم، هنوز پس‌لرزه‌های سختی رخ می‌داد و هر لحظه ممکن بود زلزله دیگری از راه برسد. با این حال تلاش می‌کردم فضا را بحرانی‌تر جلوه ندهم و در گزارشم به آرامش فضا بیفزایم. برای مثال آمار کشته‌ها را به صورت تدریجی می‌گفتم. البته در ابتدا منبع دقیقی هم نداشتیم و از آنجا که روستاها کوهستانی و دور از هم بودند، طول می‌کشید تا میزان تلفات دقیق اعلام شود.

حفظ آرامش، حتی در شرایط سخت

المیرا شریفی‌مقدم، گوینده باسابقه شبکه خبر است که اعلام خبر واقعه‌هایی چون ریزش پلاسکو و نیز فاجعه منا را به شکل زنده روی آنتن تجربه کرده است. او از یک روز بعد از وقوع زلزله کرمانشاه مشغول خبررسانی این واقعه شده و ارتباط‌های زنده‌ای را با گزارشگران حاضر در محل برقرار کرده است. شریفی‌مقدم می‌گوید: کار من از روز دوشنبه صبح آغاز شد و تا شب ادامه داشت. ما اخبار را لحظه به لحظه اعلام می‌کردیم و در فواصل مختلفی از روز، به طور زنده ارتباط‌هایی را با مناطق زلزله‌زده برقرار کردیم.

این گوینده تاکید می‌کند: زلزله، حادثه‌ای غیرمترقبه است و وقتی خودمان خبر را می‌شنویم، اولین احساسمان نگرانی و غم نسبت به هموطنان از دست رفته و بازماندگانشان است. همه نگرانیم که بعد از این چه اتفاقی می‌افتد و ناراحتی در وجودمان هست؛ اما تلاش می‌کنیم مدام اطلاع‌رسانی صحیح داشته باشیم و در نهایت دقت و صراحت، اخبار را به اطلاع هموطنان برسانیم.

شریفی‌مقدم معتقد است: شرط اول گویندگی این است که در شرایط سخت هم حست را برای خودت نگه داری و بروز ندهی. گوینده باید بتواند حس آرامش را به مخاطبانش منتقل کند.

زهرا غفاری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها