آمریکا و انگلیس؛ دست‌اندازهای تاکتیکی یا چالش‌های راهبردی

«روابط انگلیس و آمریکا در خطر»، «منتظر اختلافات عمیق بین لندن و واشنگتن باشید»، «اختلاف و تنش در سوی آتلانتیک»، «پایانی بر همپیمانی استراتژیک بین انگلیس و ایالات متحده» و... اینها برخی تیترهایی است که این روزها در رسانه‌های عمده و جریان‌ساز غرب در باره روابط دو طرف روی آنها مانور داده می‌شود.
کد خبر: ۱۱۱۶۸۷۴
آمریکا و انگلیس؛ دست‌اندازهای تاکتیکی یا چالش‌های راهبردی

شاید آنها یعنی نویسندگان این مطالب در غرب دلایل و توضیحاتی برای تیترهای خود داشته باشند اما آنچه باید عنوان کرد این که نویسندگان چنین مقالاتی خود باور دارند این عناوین بیش از آنکه باعث بر هم خوردن توازن استراتژیک بین دوهمیپمان سنتی شود، بیشتر تاکتیکهای ژورنالیستی برای خوراک افکار عمومی جهانیان است.

آنچه که در تحلیلهای راهبردی بسیار مهم است، این که نباید روابط انگلیس و آمریکا را سطحی و به عنوان دو شریکی که منافع خاص خود را دارند تحلیل کرد. در جهان سیاست باید هر دو را بهعنوان واحد سیاسی یکپارچه درنظر گرفت که هدف هردو پیش بردن اندیشههای سرمایهداری در جهان، توسعه ارزشهای لیبرالی غرب، ترویج و تبلیغ دموکراسی و سبک زندگی غربی است.

آمریکا و انگلیس را اگر برادر همدیگر ندانیم، چرا که اختلافات بنیادین بین دو برادر براحتی میتواند بروز کند؛ باید بین آنها رابطه پدری و فرززندی برقرار کنیم. اگر به روابط اخلاقی و معنی این دو ایمان داشته باشیم در آن صورت اختلافات آنها را هم از نوع اختلافات پدری و فرزندی بدانیم که در نهایت از این اختلافات به همسایهها و کسانی که منتظر بهره برداری از این این اختلافات هستند چیزی نخواهد رسید. روابط انگلیس و آمریکا آنقدر قوی و معنوی است که در جنگ عراق تنها کشور اروپایی که با تمام قوا در کنار آمریکا وجرح بوش پسر ایستاد تونی بلر نخست وزیر انگیس بود.

رابطه آمریکا و انگلیس به طور اخص و با اروپا به طور عام هم بی ارتباط با این تعبیر دکتر نیست. آنها ممکن است گاهی به اختلافاتی بخورند و ممکن است در مواردی بههم تشر هم بزنند اما آیا این تشر زدن نشانه اختلافات اساسی بین دو همیپمان سنتی است؟ اگر اینطور قضاوت کنید در واقع بد فهمیدهایم! روابط دوسوی آتلانتیک تاریخی، اخلاقی، معنوی و براساس ارزشهای مشترک و پیوندی محکم و استوار است. در واقع روابط این دو نه روابط دو همپیمان بلکه پدر و فرزندی است این ریشه در این است که آنها یک ملت در مرزهای جغرافیایی متفاوت هستند به همین دلیل است که اختلافاتی که در گذشته بین این دو صورت گرفته به هیچ وجه نتوانسته بین آن جدایی که از آن انتظار میرفت، بیندازد.

در سال 2003 زمان حمله آمریکا به عراق برای ساقط کردن صدامحسین دیکتاتور عراق اختلافاتی عمیق بین اروپا و آمریکا صورت گرفت. اروپا به ظاهر برای حمله به عراق همراه آمریکا و انگلیس نبود. این اختلافات تا آنجا پیش رفت که دونالد رامسفلد وزیر دفاع وقت آمریکا اروپاییها را بر اساس همراهی یا عدم همراهی آمریکا به «اروپای پیر» (اروپای غربی که مخالف حمله به عراق بود) و «اروپای جوان» (اروپای شرقی که از آمریکا در این تهاجم حمایت میکرد) تقسیم بندی کرد. در همین زمان بود که کاندولیزا رایس مشاور امنیت ملی وقت آمریکا همپیمانان غربی کشورش در اروپا را با گفتن این جمله که «روسیه را میبخشیم، آلمان را نادیده میگیریم، اما فرانسه ر ا تنبیه میکنیم.» خطاب قرار داد.

زمانی که اروپا از نتیجه جنگ و حتمی شدن سقوط صدام مطمئن شد بر سر شکاری که آمریکا کرده بوده چمباتمه زد و شرکتهای آلمانی، فرانسوی نیز در کنار شرکتهای آمریکایی خود را به بازارهای عراق نزدیک کردند و همه چیز بخوبی و خوشی تمام شد و دیگر نه خبری از تنبیه بود و نه تادیب!.

حال همان داستان تکراری در حال بازپخش مجدد است. اختلاف لندن و آمریکا به هیچوجه نه عمیق زمان جنگ عراق را دارد و نه وسعت آن را. اگر قدرتیابی جیمز کوربین رهبر حزب کارگر انگلیس را شانسی برای نخستوزیری او بدانیم باید این نکته را هم در نظر داشته باشیم که کوربین نخستوزیری سیستمی خواهد شد که به او قدرت مانور خارج از چارچوب و نظم سیاسی غیرقابل انعطاف بریتانیا را نخواهد داد و این اختلاف هم به جای فراهم آوردن چالشهای راهبردی و درازمدت به دستاندازهای تاکتیکی و کوتاهمدت تبدیل خواهد شد.

حسین امیری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها