زندگی به یک اشاره

تصورش سخت است، یک روز صدای دوستان و آشنایان، آواز پرنده‌ها، شرشر باران و رعد و برق و بوق ماشین‌ها همگی با هم قطع شود و دنیا در حالت بی‌صدایی قرار گیرد. شاید تصور لحظه‌ای این فضا برای کسانی که در زندگی پرسر و صدا و جنب‌وجوش شهری گم شده‌اند، لذت‌بخش باشد، دنیای بدون صدا اما همیشه جالب نیست. برای ناشنوایان، دنیا به همین شکل است.
کد خبر: ۱۱۶۷۲۲۰
زندگی به یک اشاره
دنیا در سکوتی مطلق غرق شده است. جز صدای بی‌صدایی، آنها صدای دیگری را نمی‌شنوند. «محمدحنیف ستاریان» و «سمیرا مظاهری» زوج جوان ناشنوا هستند. زندگی برای هر دوی آنها در سکوت و آهنگ بی‌صدایی می‌گذرد. در روز جهانی ناشنوایان، سراغ آنها رفته‌ایم تا ببینیم، زندگی یک روز یک ناشنوا چطور می‌گذرد و مشکلات آنها در زندگی شهری چیست و آنها خود را چطور با این مشکلات وفق داده‌اند. محمدحنیف و سمیرا هر دو مادرزادی ناشنوا هستند. محمدحنیف متولد 63 و کارمند اداره گاز استان تهران و سمیرا هم متولد سال 65 و خانه‌دار است. ستاریان، مظاهری را در دورهمی ناشنوایان دید و همین باب آشنایی و ازدواج را فراهم کرد. حالا چند سالی می‌شود که آنها با هم ازدواج کرده‌اند. زندگی‌ای که در سکوت می‌گذرد اما مشکلات پر سر و صدایی دارد.

صبح ناشنوایان، درست شبیه به بقیه شروع میشود، سپیده که زد و هوا که روشن شد، محمدحنیف مثل خیلی از کارمندان برای حضور در محل کارش، آماده میشود. همه چیز زمانی که در خانه حضور دارد، خوب است. مشکلات او بعد از بیرون آمدن از خانه کلید میخورد، زمانی که قرار است به محل کارش برسد. برقراری ارتباط اولین نکته زندگی شهرنشینی، برای او سختترین کار است. او میگوید: «من کارمندم و باید صبح زود در محل کارم حاضر شوم. رفتوآمد برایم خیلی مشکل است. من نمیتوانم ارتباطی با راننده تاکسیای که سوار ماشیناش شدهام برقرار کنم، چون با زبان من بیگانه است.» ناتوانی در ارتباط برقرار کردن با دیگران، از زمانی که او از خانه خارج میشود، شروع و تا رسیدن به خانه ادامه پیدا میکند.

او با اشاره به ناتوانیهای ناشنوایان توضیح میدهد: «ناشنوایی یک معلولیت مضاعف است؛ یعنی این که افراد ناشنوا اغلب بهطور طبیعی مشکل گفتاری هم دارند و این باعث ایجاد مشکل ارتباطی آنها با جامعه میشود.» این تنها مشکل آنها نیست. ستاریان تأکید میکند: «ناشنوایی معلولیتی پنهان است و با چشم دیده نمیشود. همین مساله باعث میشود تا دیگران ناشنوا را در ظاهر کامل و بدون مشکل ببینند. در صورتی که آنها از کلام و شنوایی که مهمترین ابزار ایجاد ارتباط و تعامل با جامعه است، محروم هستند.»

زیرساختها فراهم نیست

مشکلات محمدحنیف و سمیرا برای برقراری ارتباط در جامعه، دوطرفه است. به جز این که آن دو نمیتوانند با دیگران ارتباط بگیرند، شهروندان هم شناخت کافی از وضعیت آنها ندارند: «به نظرم در شناخت ناشنوایان در بخش فرهنگسازی اقشار جامعه دچار نبود آگاهی هستیم. سیستم آموزشی و فرهنگی جامعه ما نتوانسته است فضای شناخت کافی را برای شهروندان ایجاد کند. بسیاری از شهروندان نیازهای ناشنوایان را نمیدانند.» جامعه شناخت کمی از اقلیت ناشنوا دارد و اگر هم شناختی ایجاد شده، به لطف ابزار ارتباط جمعی مانند شبکههای اجتماعی اتفاق افتاده است. اتفاقی که اگر وجود نداشت، دنیای ناشنوایان همچنان ناشناخته باقی میماند. اپلیکیشنهایی که در زمینه ناشنوایان فعالیت میکنند، سیستم رهیاب و تاکسیرانی مخصوص ناشنوایان و تمام اپلیکیشنهای ارتباط جمعی در فضای مجازی، ارتباط ناشنوایان با جامعه را بهبود داده است. هرچند که همه اینها کافی نیستند. محمدحنیف میگوید: «فناوری تا حد کمی توانسته است کمکحال بهبود شرایط ناشنوایان باشد ولی زیرساختهای خدمات به معلولین ناشنوا در کشور برای به کارگیری فناوری دچار مشکل و کمبودهای شدیدی است. در بسیاری از موارد فناوری در کمک به حل مشکلات و یا کم کردن مشکلات کارساز است ولی کافی نیست و بسختی روزها سپری میشود.» مشکلاتی که البته ستاریان دلیل آنها را دولت میداند: «بیشتر مشکلات فعلی متوجه دولت و مسؤولان است. آنها در زمینه حل مشکلات اقشار با نیازهای خاص کوتاهی کردهاند.

مدیران دولتی شرایط قانونی و زیرساختهای مناسب ناشنوایان را از ابتدا در حوزه تشخیص و درمان، آموزش و پرورش، کسب مهارتهای فنی، زمینههای تحصیلی، اشتغال، عرصههای علمی و ورزشی، هنری و فرهنگی ایجاد نکردهاند.»

به 3 درصد هم نرسیدیم

زیرساختهای حداقلی هم برای زندگی ناشنوایان در شهر هم مهیا نشده است: «اگر کمی خوش بین باشیم در حد یک درصد از نیاز ناشنوایان تأمین شده که آن هم بیشتر از طرف افراد دلسوز و آشنا انجام شده است؛ اما از نظر قانونی و حقوقی هنوز به بسیاری از نیازهای ما پاسخ ندادهاند. بهعنوان مثال ما در ارتباط برقرار کردن و خرید کردن، در بسیاری از موارد دیگران فکر میکنند که ما نمیفهمیم و برخورد مناسبی ندارند یا در خرید کردن به ما جنس بیکیفیت میفروشند.» ناشنوایان البته توقع زیادی ندارند. آنها معتقدند که با به رسمیت شناختن زبان مادری آنها یعنی زبان اشاره بسیاری از مشکلاتشان حل خواهد شد. با به رسمیت شناختن زبان اشاره، متخصصان این زبان هم با صلاحیت علمی مناسب و در شأن جامعه ناشنوایان آموزش میبینند: «اولویت اول ما به رسمیت شناختن زبان اشاره به عنوان زبان رسمی ناشنوایان است. ما هنوز در سطح آکادمیک، رشته مترجمی زبان اشاره نداریم. ایجاد رشته مترجمی زبان اشاره در دانشگاه و تربیت متخصصان امور مترجمی برای استفاده در تمام نهادها و سازمانهایی که به هر نحو با ناشنوایان در ارتباطند، میتواند مشکلات ارتباطی ما با فضای بیرون را حل کند. مترجمان میتوانند پل ارتباطی مناسب دنیای ما با دنیای بیرون باشد.» نبود یک مترجم متخصص در جامعه، مشکلات زیادی را برای جامعه ناشنوایان ایجاد کرده است، آنها در تمامی زمینههای علمی، ورزش و اشتغال باید بیشتر از بقیه تلاش کنند. یکی از جنبههای زندگی ناشنوایان اما اشتغال است. محمدحنیف تأکید میکند: «به جزء این که در زندگی شهری المانهای مناسب زندگی ناشنوایان در نظر گرفته نشده است.

ناشنوایان خیلی سخت استخدام میشوند. با توجه به قانون ۳ درصدی به کار گیری افراد خاص در اشتغال، اما هنوز هم مشکلاتی زیادی برای استخدام وجود دارد.»

فلاشر داریم

درست است که سمیرا خانهدار است و در خانه کار میکند اما او هم مانند محمدحنیف با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند. مشکلاتی که شبیه مشکلات همسرش محمدحنیف است. سمیرا میگوید: «من در خانه در ارتباطات اجتماعی با دیگران نمیتوانم شرکت کنم؛ چون دیگران با زبان من آشنا نیستند.»

او برای خرید مایحتاج روزمره زندگی و ارتباط با همسایگان دچار مشکل است. هر چند که با وجود محدودیتهای ارتباطی، راهحلی برای تأمین نیازهای اولیه خود پیدا کرده است: «باید به نوعی با دیگران سازگاری ایجاد کنیم. در حال حاضر، برای حل مشکل سعی میکنیم با اشاره به هر شکلی خواستهمان را بگوییم یا اینکه خواستهمان را بنویسیم که طرف مقابل متوجه نیازمان بشود ولی واقعا ارتباط برقرار کردن با مخاطبانمان سخت است.» زوج جوان برای حل مشکلاتی که مربوط به نقص شنوایی است، راهحلهای جالبی هم دارند. سمیرا توضیح میدهد: «در خانه که ما نمیتوانیم صدای زنگ در یا آیفون را بشنویم، زنگ را حذف کردهایم و از فلاشر (نور چشمکزن) استفاده میکنیم.» یکی از مشکلات ناشنوایان اما ازدواج است.

سمیرا با اشاره به ازدواجش با محمدحنیف میگوید: «ناشنوایان سعی دارند با افراد ناشنوا ازدواج کنند چون از نظر شناخت روحیات عاطفی و فرهنگی به هم نزدیک هستند. این باعث میشود که همدیگر را راحتتر درک کنند. در این صورت در ارتباط و رفتوآمدهای خانوادگی سازگاری بهتری خواهند داشت.» هر چند که همیشه استثناهایی هم وجود دارد: «البته مواردی هم وجود دارد که یکی از همسران شنوا باشند که بستگی به شناخت آن فرد از دنیای ناشنوایان و سابقه شناختی که از همسرش دارد.» مظاهری تأکید میکند: «این ازدواج در بعضی از مواقع مشکلات ناشنوایان با دنیای بیرون را حل کرده؛ ولی مشکلات تازهای را ایجاد میکند. مهمترین مشکل آنها قرار گرفتن در جمع و نبود توجه به همسر ناشنوا به لحاظ ارتباط برقرار نکردن و نبود آگاهی از زبان اشاره است.»

روز ناشنوایان یک روز است، روزی که همه آن را پاس میدارند، سختی زندگی ناشنوایان در جامعه اما بسیاری از مواقع در سکوت باقی میماند.

لیلا شوقی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها