به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از ایران کتاب ، این جملات نیز مانند اغلب آثار کالوینو، همزمان هم کنایه آمیز و هم کاملا جدی است. کالوینو بین سال های آخر دهه ی 1940 و مرگ نسبتا زودهنگام خود در سال 1985 (در 61 سالگی)، یکی از متنوع ترین و شخصی ترین مجموعه آثار در عصر مدرن را از خود بر جای گذاشت: داستانی نئورئالیستی درباره ی جنگ جهانی دوم و دوران پس از جنگ، افسانه ها، داستان های تمثیلی سیاسی، داستان های الهام گرفته شده از تئوری های علمی، آزمایش های فکری، روایت های خلق شده با استفاده از کارت های تاروت و فرآیندهای کامپیوتری، و البته دو رمان جذاب به نام های «شهرهای ناپیدا» و «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری» که نمونه ای عالی از روش او در استفاده از فانتزی برای پرداختن به واقعیت است. این دو کتاب از نظر ساختاری نیز نشان دهنده ی اشتیاق کالوینو به آغازها و بی اعتمادی او نسبت به پایان ها است و همین دو احساس مختلف، شاید توضیح دهد که چرا او مدام دغدغه های خود را عوض می کرد و به دنبال نوشتن موضوع غیرممکن بعدی بود.
کالوینو در اواخر دهه ی 1940 چندین داستان به سبک «ارنست همینگوی» نوشت و در آن ها به تجارب خود در جنگ پرداخت. اما در همین آثار نیز رگه هایی از داستان های پریان را می توان دید؛ در واقع این همان مسیری است که کالوینو در سراسر دهه ی 1950 میلادی در آثارش ادامه داد، و از رمان نئورئالیستی درباره ی جامعه ی ایتالیا نیز که مخاطبین منتظرش بودند، خبری نشد. کالوینو در این باره بیان می کند:
به جای مجبور کردن خودم به نوشتن کتابی که باید می نوشتم، رمانی که ازم انتظار می رفت، کتابی را خلق می کردم که خودم دوست داشتم بخوانم، از آن هایی که نویسندگان ناشناس می نویسند، از زمان و کشوری دیگر، کتابی که در اتاق زیر شیروانی می توان پیدایش کرد.
آن کتاب، یک فانتزی تاریخی به نام «ویکنت دو نیم شده» بود که در سال 1951 به چاپ رسید، و دو اثر دیگر با سبکی مشابه پس از آن منتشر شدند: کتاب «بارون درخت نشین» و «شوالیه ناموجود». کالوینو در همان زمان مشغول خلق گلچین ادبی خود به نام «داستان های فولکلور ایتالیایی» بود که در سال 1956 انتشار یافت. این پروژه، نظر کالوینو را به «نیروی واقعیت که در فانتزی می شکفد» جلب کرد؛ اصطلاحی از خود کالوینو که می توان آن را برای اغلب آثار بعدی او به کار برد. کالوینو به جز چند استثنا از جمله اثری به نام «دیده بان» درباره ی یک انتخابات ملی در سال 1953، دنیای رئالیسم را ترک کرد.
آثار کالوینو از دهه ی 1960 به بعد، انگار به یک بازی میان خودش و مخاطبین، یا خودش و یک مفهوم، تبدیل شد. او در داستان هایی همچون «تی صفر» و «راننده شب» پا را از این هم فراتر گذاشت و بدون پرداخت به شخصیت پردازی یا پیرنگ، ضرباهنگی عجیب از روایت را پدید آورد. این داستان ها نام کالوینو را در کنار نویسندگانی همچون «رمون کنو» و «ژرژ پرک» قرار داد که قصد داشتند دقت و چارچوب های سفت و سخت ریاضیات را با آزادی و ابهام های ادبیات پیوند بزنند.
اینگونه از داستان های کالوینو در کتابی به نام «شوخی های کیهانی» به چاپ رسیده اند که یکی از بزگرترین موفقیت های او به حساب می آید.
کالوینو این داستان ها را به گفته ی خودش، بیش از هر چیز مدیون «جاکومو لئوپاردی، داستان های مصور ملوان زبل، ساموئل بکت، جوردانو برونو، لوییس کارول، نقاشی های ماتا، امانوئل کانت، بورخس، و در برخی موارد آثار توماسو لاندولفی» می دانست. هر کدام از این داستان ها، که بیشترشان توسط موجودی تغییر شکل دهنده با نام عجیبِ Qfwfq روایت می شوند، از توضیحات علمی به عنوان بستری برای آغاز سفرهایی خیال انگیز استفاده می کنند که در آن ها، موضوعات روزمره، عاشقانه و هستی شناسانه به واسطه ی ستاره شناسی، زمین شناسی و زیست شناسی مورد کاوش قرار می گیرد. شخصیت Qfwfq از زمان بیگ بنگ وجود داشته، و ما تا دورافتاده ترین پستوهای فضا او را همراه می کنیم. همانطور که «مارتین مک لفلین»، مترجم آثار او بیان می کند،
هدف همیشگی کالوینو، به چالش کشیدن ادبیات برای توصیف وصف ناشدنی ها، از جهان های بسیار ریز گرفته تا بسیار بزرگ، از بیگ بنگ گرفته تا تقسیم سلول ها، بوده است.
شاید بیش از هر نویسنده ی دیگر، شروع کردن داستانی جدید از کالوینو مثل آغاز سفری به سوی سرزمین های ناشناخته است؛ این احساس پیش بینی ناپذیری می تواند برای مخاطبین بسیار لذت بخش باشد اما همزمان، اتمسفری مالیخولیایی و بدبینی فزاینده ای نیز در داستان های او وجود دارد که نمی توان به راحتی از کنارش گذشت. تصاویر مربوط به پایان دنیا به شکلی وسواس گونه در آثار کالوینو تکرار می شود و حتی عنصر «وحشت» نیز در تعدادی اندک اما مهم از داستان هایش به چشم می خورد. قابل توجه ترین نمونه از چنین داستانی، کتاب «مورچه آرژانتینی» است. این داستان به مرد، زن و بچه ای می پردازد که با هزار امید و آرزو به روستایی جدید می روند اما می فهمند که خانه شان، به همراه کل آن محل، توسط مورچه ها مورد هجوم قرار گرفته است. نویسنده ی مشهور آمریکایی، «گور ویدال» اعتقاد دارد که این داستان «درست به اندازه ی آثار کافکا، تهدیدآمیز و عجیب است»، و داستان به شکلی اتمسفر رازآلود و پر از تهدید خود را خلق می کند که یادآور توصیف خود کالوینو از «فرانتس کافکا» است: «کافکا از زبانی آنقدر شفاف استفاده می کند که داستانش به سطحی از توهم دست می یابد.»
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد