دشمن امروز با مهارت تمام، همین پروژه را پیش میبرد؛ بهویژه پس از نبرد ۱۲روزه اخیر که بهوضوح جبهه مقاومت پیروز میدان بود، تلاشهای زیادی برای وارونهسازی واقعیتها صورت گرفت. در این جنگ روانی، دشمن میکوشد با قدرت رسانهای خود، غرور ملی را بشکند، و باور به پیروزی را از درون تضعیف کند.
اما در این میانه، یک پدیده بسیار مهم رخ داد: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، برخلاف برخی تصورات گذشته، در میدان رسانهای این جنگ نرم عملکردی درخشان از خود نشان داد.
بهعنوان یک روزنامهنگار که هیچگاه وابسته یا شاغل در رسانه ملی نبودهام، باید اعتراف کنم که در این مقطع خاص، صدا و سیما فراتر از انتظار ظاهر شد. در بسیاری از مواقع، تحلیلهای میدانی، گزارشهای زنده، حضور کارشناسان با دیدگاههای متنوع، و حتی نقدهای درونساختاری، در شبکههای مختلف تلویزیونی و رادیویی، مخاطب را به خود جذب کرد.
و شاید دقیقاً به همین دلیل است که هجمهها علیه رسانه ملی دوباره شدت گرفتهاند. هجمههایی که گاه از سوی رسانههای معاند و گاه از طرف افرادی صورت میگیرد که یا اصل نظام را نشانه گرفتهاند، یا تاب تحمل بازتاب حقایق را ندارند.
ما شاهدیم که برخی حتی پای افراد مشکوک یا چهرههای ناشناس را وسط میکشند. مثلاً در یکی از پروندهسازیهای اخیر، ادعا شده بود که زنی با تابعیت اسرائیلی با بیش از ۱۲۰ نفر از مسئولین نظام ارتباط خصوصی داشته! ادعایی عجیب، بیپایه، و کاملاً بدون سند که تنها هدفش تخریب چهره نظام و زیر سؤال بردن ارکان آن است. مشخص است که این فضاسازیها در امتداد همان جنگ روانی قرار میگیرند، جایی که دروغ چنان تکرار میشود که بعضاً حتی نخبگان نیز درگیر تردید میشوند.
نکته تأسفبارتر، سوءاستفاده برخی جریانهای داخلی است. بعضی گروههای سیاسی که شعار آزادی و دموکراسی سر میدهند، در عمل چنان انحصارطلبانه رفتار میکنند که حتی اجازه شنیده شدن صدای دیگران را نمیدهند. رسانه ملی هر گاه فرصتی برای تنوع دیدگاهها ایجاد میکند، با فشارها و برچسبزنیهای بیمبنا مواجه میشود.
با اینحال، باید به صراحت گفت: رسانه ملی امروز دیگر تنها یک دستگاه حکومتی نیست، بلکه در بسیاری از موارد صدای مردم، صدای ایثار، و صدای حقیقت است. مثال روشنش، coverage و انعکاس فداکاریهای افرادی مثل سحر امامی بود؛ همان خبرنگار خانمی که تا لحظه آخر در دل حادثه آتشسوزی ماند. یا آن مردی که از صندلی خود برای نجات جان مردم گذشت، در میانه شعلهها و دود.
اینها فقط گزارش نیستند؛ اینها روایتهایی از حقیقت، شرافت و ایستادگیاند. دقیقاً همان چیزی که دشمن با تمام توان خود سعی در کمرنگ کردن آن دارد.
صدا و سیما هنوز کاستیهایی دارد، قطعاً. اما در بزنگاهها، بهویژه در جنگ روانی اخیر، نشان داده که میتواند ستون رسانهای جمهوری اسلامی باشد؛ ستون مقاومی که در برابر طوفان دروغها و شایعات ایستاده است.
جنگ نرم، حقیقتی فراتر از موشک و میدان
وقتی کسی تا این اندازه از خودگذشتگی نشان میدهد – نه برای خط سیاسی، بلکه برای اصل ایمان، برای اسلام، برای نظام، برای وطن – یعنی در میدان جنگ نرم هم ایستاده است. دفاع از وطن در فرهنگ اسلامی، نه تنها یک وظیفه ملی، بلکه یک تکلیف الهی است. کسانی که بهراستی ایرانی، اسلامی و انقلابیاند، برای حفاظت از این مرز و بوم – چه با سلاح و چه با قلم و دوربین – به میدان میآیند.
در این میان، صدا و سیما معصوم نیست؛ اشتباهاتی دارد، نقدهایی هم هست و باید هم باشد. اما وقتی برخیها بهجای نقد منصفانه، شروع میکنند به تاختن بیحد و مرز، باید پرسید: واقعاً هدفشان اصلاح است یا تخریب؟ وقتی دشمن با موشک یا حمله سایبری سراغ زیرساخت رسانهای ما میآید، این یعنی او دقیقاً میداند که نبرد اصلی کجاست. جنگ نرم، جنگ رسانه، جنگ پیام و معناست. و دشمن آنجا را میزند که نقطه مؤثر باشد.
حمله به رسانه ملی – چه سایبری، چه تبلیغاتی – نشانهی روشنیست از اهمیت این سنگر. اگر رسانه بیتأثیر بود، چرا دشمن اینقدر روی آن تمرکز کرده؟ چرا عملیات روانی خود را دقیقاً از اینجا آغاز میکند؟ صدا و سیما، با همه کاستیها، در این مقطع خاص، بهدرستی در خط مقدم ایستاده است.
جنگ نرم، یک واقعیت تمامعیار است. در این جنگ، فقط موشکها نیستند که شلیک میشوند. کلمات، تصاویر، شایعات، کلیپها و تحلیلهای جهتدار، همان سلاحهای دشمناند. این جنگ، هم نرمافزار دارد، هم سختافزار. اما واقعیت این است که بُرد جنگ نرمافزار از جنگ سختافزار بسیار بیشتر است.
نکته قابل تأملتر اینکه، در همین جنگ اخیر، تمام دنیا – از آمریکا و اسرائیل گرفته تا برخی از کشورهای همسایه – علیه ما ایستادند. بسیاری از همین کشورهایی که ادعای بیطرفی دارند، یا خود را مسلمان میدانند، در عمل با جبهه دشمن همراه شدند. هواپیماهای متجاوز از حریم عراق عبور کردند، پایگاهها در ترکیه و آذربایجان مورد استفاده قرار گرفت، و حتی برخی دولتهای خلیج فارس غیرمستقیم پشتیبانی کردند.
با این حال، ملت ایران متحد ماند. کل ملت، یکپارچه و مقاوم در صحنه بودند. و این رمز اصلی پیروزی بود. حتی دعاهای مردم، حضور میدانی، همدلی عمومی و در رأس همه، هدایتهای رهبر انقلاب، خود بخشی از همین عملیات نرم بود.
ببینید؛ رهبر انقلاب موشک شلیک نکردند، اما با دو پیام کلیدی – یکی در روز حمله و یکی در شب آن – مسیر افکار عمومی را روشن کردند. این، دقیقاً همان جنگ نرمافزاری در تراز فرماندهی کلان است. حضور ایشان در لحظه، سخن سنجیده، و زمانشناسی، در کنار جابهجایی هوشمندانه فرماندهان، بخشی از این راهبرد پیچیده اما موفق بود.
ما باید بپذیریم که امروز جنگ، دو بُعد دارد: سختافزار و نرمافزار. و بدون تردید، جبهه نرمافزاری وسیعتر، مؤثرتر و تعیینکنندهتر است. جبههای که اگر در آن پیروز شویم، میدان سختافزاری نیز برای ما هموارتر خواهد شد.
نرمافزار جنگ؛ فرماندهی افکار، نه فقط نیروها
در شبی که جهان در شوک حملهای تازه بود، اتفاقاتی رخ داد که شاید با چشم دیده نمیشد اما با قلب و شعور جمعی یک ملت قابل درک بود. پیامهایی صادر شد، فرماندهانی تغییر کردند، مواضعی بهموقع گرفته شد، و همه اینها بخشهایی از جنگ نرمافزاری بسیار هوشمندانهای بود که عملاً جبهه دشمن را به چالش کشید.
بر خلاف تصور رایج، تغییر فرمانده، اعلام موضع، صدور پیام، یا مدیریت افکار عمومی، ابزار جنگ سخت نیست. اینها سلاحهای نامرئی نبرد نرماند؛ همان بخشی از جنگ که از میدان مهمتر است.
اگر بخواهیم مثالی ساده بزنیم، جنگ سخت مثل بدن انسان است، اما جنگ نرم مثل روح آن. بدن بدون روح بیجان است؛ همانطور که عملیات نظامی بدون هدایت رسانهای، روانی و شناختی نمیتواند اثرگذار یا پایدار باشد. روح، راهبرد میدهد، تدبیر میکند، جهت میدهد. همانطور که در جامعه، رهبری و رسانه، نقش روح و هدایتگر حرکت جمعی را ایفا میکنند.
در این میان، رادیو و تلویزیون بهعنوان تریبون حقیقت باید همچنان زنده و بیدار باقی بماند. نه برای آنکه اشتباه نکند، بلکه برای آنکه در مسیر حق، در میدان روایت و در دفاع از باورهای ملت، محکم بایستد. و در این بزنگاه، این اتفاق واقعاً رخ داد. رسانه ملی در مقطعی که بسیاری دچار سردرگمی و تحلیل غلط بودند، روایت صحیح را ارائه کرد، افکار عمومی را آرام کرد، و جبهه مقاومت را تقویت.
در همین شرایط، برخی از مسئولین – که شاید در مسائل نظامی یا سیاسی، تخصص مستقیمی نداشتند – اظهارنظرهایی کردند که بازتاب وسیعی پیدا کرد. بله، ممکن است بخشی از سخنان آنها برداشت نادرست یا نسنجیده بوده باشد. اما رسانه ملی وظیفه دارد در اینجا هم نقش هادی را ایفا کند؛ درست روایت کند، خطاها را بیجهت برجسته نکند، و خوبیها را نادیده نگیرد.
فراموش نکنیم که این میدان، میدان جنگ نرم است. یعنی هر حرکت رسانهای، هر تیتر، هر کلیپ و حتی سکوت یا موضعگیری، میتواند جبههای را تقویت یا تضعیف کند. در چنین شرایطی، باید واقعبین بود: وقتی خبرنگاری مثل خانم امامی، تا لحظه آخر در دل حادثه باقی میماند، یا خبرنگار لبنانی در میان آتش و خاکستر گزارش زنده میفرستد، اینها صرفاً خبرنگار نیستند؛ اینها رزمندههای میدان جنگ نرماند.
آیا تفاوتی دارد که خبرنگار در میدان مین باشد یا در میدان دروغ؟ این ایستادگیها، بخشی از همان وحدت و همدلی بزرگی بود که در این ایام شاهد آن بودیم. همه – با هر گرایش و سلیقهای – در کنار هم ایستادند. ایرانی، مسلمان، شیعه، سنی، همگی یکدل، یکجهت و یکرنگ. و این همان رمز پیروزی نرمافزارانه انقلاب اسلامی است.
وقتی در شب عاشورا سرودی از حماسه و غیرت پخش میشود – مثل آنچه توسط حاج کریمی پخش شد – این دیگر فقط شعر نیست. این نوای جهاد است، صدای اراده ملتی است که با اشک و شعور، دشمن را عقب میزند.
همه اینها، از نقش رسانه تا پیام رهبر، از فریاد در میدان تا سکوتی حکیمانه، همگی عناصر جنگ نرماند. و همین پیروزی در بعد نرم، است که دشمن را ناامید کرده است.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
خانواده مهدیه اسفندیاری در گفتگو با جام جم از ۱۳۸ روز زندان انفرادی خواهرشان میگویند
درگفتوگو با دکتر محمدعلی بهمنی قاجار، واکنش ملت ایران به مداخلات خارجی و منفوربودن تجزیهطلبان را مورد بررسی قرار دادیم
مهدی مهدی قلی، مجری برنامه «راهبرد» در گفتوگو با «جامجم» از رویکرد این برنامه در دعوت از مهمانانی از طیفهای مختلف سیاسی گفته است