در سطح راهبرد نظامی، اسرائیل سه هدف کلان را در تقابل با ایران دنبال میکند: پیگیری سیاست اتهامزنی پیرامون جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، تضعیف یا انهدام محور مقاومت و شبکه نیروهای وفادار به ایران در منطقه، و محدودسازی شدید برنامه موشکی بالستیک ایران.
این سه هدف به وضوح در دکترین امنیت ملی اسرائیل طی سالهای اخیر تصریح شده و محرک تصمیم به اقدام نظامی مستقیم علیه ایران بودهاند.
تحلیلگران رژیم صهیونی، جنگ دوازدهروزه را تلاشی می دانند برای رفع ریشهای تهدید ایران و ایجاد شرایطی که در آن تهران نه توان هستهای نظامی داشته باشد، نه شبکه منطقهای گسترده برای اعمال فشار بر رژیم صهیونی.
تحلیلگران مؤسسه امور بینالمللی ایتالیا معتقدند از منظر تاریخی، رویارویی مستقیم بین ایران و رژیم صهیونی امری اجتنابناپذیر بهنظر می-رسد و تاکید میکنند که نتانیاهو سرانجام پس از سی سال تهدید و انتظار، از رود روبیکون عبور کرد و جنگی را که رژیم صهیونی مدتها در پی آن بود، علیه ایران به راه انداخت.
براساس تحلیل این مؤسسه، رژیم صهیونی پس از شوک جنگ غزه مصمم شد با بهرهگیری کامل از ظرفیت نظامی و تکنولوژیک خود و حمایت سیاسی غرب، قواعد بازی را در منطقه به نفع خویش تغییر دهد.
به اعتقاد تحلیلگران نزدیک به رژیم صهیونی، مجموعهای از تحولات در سالهای منتهی به ۲۰۲۵ از جمله حمله غافلگیرانه طوفانالاقصای حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، آسیب های وارده به حزبالله لبنان در تابستان ۲۰۲۴، سقوط دولت بشار اسد در سوریه، و ناکامی آمریکا در احیای دیپلماسی هستهای به این تصمیم شتاب بخشید.
این تحلیلگران حمله به ایران را حلقه نهایی از یک رشته عملیات پیشدستانه ارزیابی میکنند که رژیم صهیونی طی دو سال گذشته برای خنثیکردن تهدیدات پیرامونی خود یکی پس از دیگری، از نابودی زیرساختهای حماس در غزه و سرکوب گروههای مسلح کرانه باختری گرفته تا ترور رهبران حزبالله و تضعیف توان نظامی آن در لبنان، بمباران مواضع باقیمانده ارتش سوریه پس از فروپاشی حکومت اسد، و حملات پیاپی به شبهنظامیان حوثی در یمن انجام داد. پس از زنجیره عملیات، اکنون نوبت هدف قرار دادن رأس محور مقاومت یعنی جمهوری اسلامی ایران فرارسیده بود.
در جمعبندی، اهداف نظامی رژیم صهیونی در حمله گسترده خرداد 1404 آن بود که تهدید هستهای/موشکی ایران را از بین ببرد، بازوی نظامی منطقهای تهران را فلج کند، قدرت بازدارندگی خود و همپیمانانش را به نمایش بگذارد، و حتیالمقدور شرایط را برای تغییر رفتار یا حتی ساختار حکومت ایران فراهم سازد.
برخی ناظران معتقدند رژیم صهیونی با این حمله در پی ایجاد تغییرات ژرف سیاسی در ایران نیز بوده است. اگرچه تغییر حکومت در تهران رسما توسط رژیم صهیونی بهعنوان هدف حملات اعلام نشد اما مقامات و اندیشکدههای اسرائیلی همواره اذعان کردهاند که تنها با از میان رفتن حکومت فعلی ایران، تهدید استراتژیک آن به طور کامل برطرف خواهد شد.
اسرائیل تصور میکرد با حملات گسترده خرداد 1404 بتواند با از بین بردن بخش عمده توان نظامی و اقتصادی ایران، نارضایتی داخلی را تشدید کرده و حکومت ایران را به مخاطره بیندازد.
در واقع به تحلیل برخی مراکز پژوهشی در واشنگتن، آنچه بهعنوان عملیات متوقفسازی برنامه هستهای آغاز شد، انتظار می رفت بتواند در طی کمتر از یک هفته به کارزاری وسیعتر برای تضعیف بنیانهای امنیتی، اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی با هدف نهایی تشویق تغییر حکومت در ایران تبدیل شود.
برخی چهرههای امنیتی آمریکایی و صهیونیستی همچون اریک آدلمن هدف از حمله به ایران را اجرای سناریوی تغییر حکومت از درون دانسته اند. بهزعم ایشان حمله نظامی به ایران با تضعیف توان حکومت فرصتی را فراهم می کند که با حمایت از معترضان ایرانی و دمیدن در آتش نارضایتی داخلی به حکومت ایران پایان داده شود.
به همین جهت است که غرب پس از جنگ بر فشار تبلیغاتی و رسانهای بر علیه حکومت ایران افزوده و پروژههایی را برای فراهمکردن دسترسی آزاد ایرانیان به اینترنت و ابزارهای ارتباطی پیشرفته به اجرا گذاشته است.
از منظر اهداف سیاست داخلی، کابینه رژیم صهیونی به دنبال آن بود که با حمله به ایران در کوتاهمدت فضای سیاسی و افکار عمومی داخلی را به نفع دولت و رهبری سیاسی رژیم تغییر دهد. دولت نتانیاهو که پیش از جنگ با چالشهای داخلی از جمله اعتراضات نسبت به اصلاحات قضایی روبهرو بود، امیدوار بود که مردم در زمان بحران خارجی حول دولت گرد آمده و اختلافات داخلی را موقتا کنار بگذارند و حس تابآوری ملی و همبستگی اجتماعی در آنها طی این دوره تقویت شود.
در عرصه منطقهای رژیم انتظار داشت که با حمله به ایران و تضعیف موقعیت ایران که رقیب استراتژیک اصلی آن بود، موازنه قدرت خاورمیانه آشکارا به نفع خود تغییر دهد و موجب ارتقای نسبی موقعیت ژئوپولیتیک رژیم صهیونی شود و نوعی ائتلاف عملی ولی غیررسمی با دولتهای عرب سنی علیه ایران شکل بدهد.
رژیم همچنین در صدد بود در نتیجه این بحران روابط خود با آمریکا را وارد مرحله جدیدی از همراهی کامل استراتژیک از نظر سیاسی، تسلیحاتی و عملیات نظامی کند و از این همراهی و حمایت آمریکا برای مشروعیتبخشی به حمله خود، دفاع از آن در شورای امنیت سازمان ملل و سایر مجامع استفاده کرده و از انزوای سیاسی مشابه آنچه که پس از حمله سال ۱۹۸۱ به اوسیراک عراق متحمل شد، جلوگیری کند.
از منظر اقتصاد جهانی یکی از ابعاد بالقوه تجاوز رژیم صهیونی به ایران میتوانست ایجاد پیامدهای منفی جنگ برای اقتصاد جهانی و واکنش منفی جامعه جهانی به تبعات اقتصادی جنگ باشد.
پیشبینی میشد که جنگ در خلیجفارس به جهش سرسامآور قیمت نفت و اخلال در بازار انرژی منجر شود، چرا که حدود ۳۵ درصد از نفت خام دریابُرد جهان از تنگه هرمز عبور میکند. به همین جهت، رژیم صهیونی برای اجتناب از تحریک ایران نسبت به بستن تنگه هرمز یا حمله به نفتکشهای بینالمللی، به جای حمله به پایانههای نفتی صادراتی ایران در خلیجفارس تمرکز خود را بر تأسیسات تأمین سوخت داخلی و پالایشگاههای بومی ایران گذاشت. به هرحال، در روزهای اول جنگ به دلیل نگرانی از اختلال عرضه، قیمت نفت در بازار جهانی افزایشی حدود ۱۰ تا ۱۵ دلاری را تجربه کرد اما کشورهای تولیدکننده نفت به ویژه عربستان سعودی سریعا تولید خود را افزایش دادند تا کمبود احتمالی را جبران کنند و پس از برقراری آتشبس نیز قیمت نفت به سرعت به زیر ۸۰ دلار بازگشت.
یکی از اهداف اصلی رژیم در حمله به ایران، وارد کردن آسیب های فلجکننده به اقتصاد ایران بود و به همین جهت بسیاری از حملات خود را متوجه زیرساختهای اقتصادی و معیشتی ایران از جمله فرودگاه ها، پالایشگاههای مهم، انبارهای نفت و بنزین، و شبکههای توزیع آب و برق کرد، تا از یک طرف در میانه جنگ بخشهایی از کشور با کمبود شدید سوخت و خاموشیهای گسترده مواجه شده و نارضایتی عمومی ایجاد شود و از سوی دیگر پس از جنگ نیز ایران با اقتصادی ضعیفتر، منزویتر و نیازمند بازسازی گسترده روبهرو شود.
از دید ژئواکونومیک، رژیم صهیونی و متحدانش همواره به دنبال تضعیف درازمدت اقتصاد ایران بوده اند تا توان کشور برای تقویت بنیه نظامی و نفوذ منطقهای را مهار کنند. رژیم به خوبی واقف است که هرگونه توافقی که به لغو تحریمها و گشایش اقتصادی برای ایران بینجامد میتواند به شکوفایی بلندمدت اقتصاد ایران و تقویت توان نظامی ایران منجر شود. از این رو، یکی از اهداف دیپلماتیک رژیم صهیونی همواره جلوگیری از اعطای امتیازات اقتصادی بزرگ به ایران در مذاکرات هسته ای بوده است و از این رو تلاش خواهد کرد تا رژیمِ تحریمها و سیاست فشار حداکثری آمریکا همچنان پس از جنگ تداوم پیدا کند.
یکی دیگر از اهداف اقتصادی رژیم صهیونی در حمله به ایران، برطرفکردن نگرانی سرمایهگذاران خارجی این کشور نسبت به ریسک حمله ایران یا جنگ منطقهای و ترسیم یک چشمانداز ثبات امنیتی برای این کشور دستکم در کوتاهمدت است. این تصویرسازی تبلیغاتی علیه ایران میتواند جذابیت سرمایهگذاری خارجی در فناوری و زیرساخت در این کشور را افزایش دهد. همچنین رژیم صهیونی ممکن است برای کسب عواید اقتصادی و صنعتی، از فرصت پس از جنگ برای فروش تسلیحات پیشرفته مانند سیستم گنبد آهنین یا پهپادهای پیشرفته به کشورهای همسو استفاده کند.
از منظر ژئوپولیتیک منطقهای و جهانی هدف رژیم صهیونی این بود که با حمله به ایران نظم ژئوپولیتیک خاورمیانه را وارد مرحله تازه¬ای نماید. هدف این کشور آن بود که پس از دههها برای نخستین بار با پشتیبانی آمریکا، ایران را بهعنوان یک قدرت نظامی در منطقه مهار کرده و معادله قدرت در خاورمیانه را به سود ائتلاف آمریکا–رژیم صهیونی و شرکای عرب آنها تغییر دهد و ایران را بهعنوان مدعی رهبری محور ضدغرب در منطقه از دور رقابت خارج کند.
یکی از اهداف رژیم صهیونی از این حمله آن بود که با تضعیف موقعیت ایران در منطقه، موقعیت نسبی رقبای ایران را تقویت کرده و کشورهای عرب همسو با غرب مانند عربستان و امارات بتوانند بدون ترس از واکنش تند ایران، سیاستهای منطقهای فعالتری در هماهنگی با رژیم صهیونی و آمریکا اتخاذ کنند و حتی ترکیه که زمانی میان ایران و غرب موازنه برقرار میکرد، حال فرصت بیشتری برای نزدیکی بیشتر به بلوک غرب و اسرائیل پیدا کند. به عبارت دیگر، یکی از اهداف اصلی حمله مشترک رژیم صهیونی و آمریکا به ایران، جایگزینی نظم قدیمی «محور مقاومت در برابر محور غرب¬گرا در منطقه» با نظم جدیدی است که محور غربگرا بتواند بدون رقیب جدی در منطقه میدانداری کند.
یکی دیگر از اهداف رژیم صهیونی از این حملات، تضعیف محور ترانزیتی ایران و ظهور کریدورهای جایگزین بوده است. ایران به دلیل موقعیت جغرافیاییاش در چهارراه ارتباطی آسیا و اروپا، همیشه جایگاه راهبردی در خطوط حملونقل منطقهای داشته است. با این حال، جنگ اخیر به طور عملی می¬تواند جایگاه ایران را در پروژههای مهم ترانزیتی تحت تأثیر قرار دهد.
بهعنوان مثال، کریدور آیمک که توسط آمریکا، هند، عربستان سعودی، امارات و اسرائیل طراحی شده، دقیقا با هدف دور زدن مسیرهای ترانزیتی ایران، روسیه و چین ایجاد شده است. مسیر آیمک از بنادر هند به خلیجفارس و سپس از طریق خاک امارات و عربستان به اردن و بندر حیفا در اسرائیل متصل و در نهایت از طریق کابلهای دریایی، به اروپا میرسد.
هدف دیگر رژیم صهیونی از جنگ دوازده روزه، تقویت پیمانهای عادیسازی روابط یا معاهده ابراهیم است. شورای آتلانتیک مدعی است که این حملات به نوعی نقطه عطف تاریخی برای تجدید آرایش خاورمیانه تبدیل شده است. از منظر امنیتی، رژیم صهیونی تلاش کرد این حملات را به فرصتی برای تحکیم همکاریهای نظامی-امنیتی میان اسرائیل و کشورهای همپیمان غربی و منطقهای تبدیل کند.
به طور کلی، هدف اصلی رژیم صهیونی از این حمله، تضعیف سامانههای موشکی و تخریب تأسیسات هستهای ایران به منظور کاهش آنچه اسرائیل «تهدید وجودی» میداند، بوده است. منابع رسمی رژیم بارها اعلام کردهاند که هدف از این عملیات آسیبزدن به توان برنامه هستهای و قدرت موشکی ایران است تا قابلیت ایران برای نابودی اسرائیل از بین برود. در چنین فضایی، نه تنها امکانات حمله مستقیم ایران محدود میشود، بلکه کشورهای منطقه که تهدید کمتری از جانب ایران احساس میکنند، تمایل بیشتری به مشارکت در ائتلافهای امنیتی خود با رژیم خواهند داشت. این همان رویهای است که معاهده ابراهیم بر آن استوار شده است: دوستی مبتنی بر دشمن مشترک یعنی ایران. رژیم صهیونی درصدد است تا در سطح منطقهای ائتلافهای امنیتی جدید ایجاد کند.
طرح بلندمدت آمریکا و برخی از کشورهای غربی آن است که با شکل دادن به گروهی با عنوان «N7» شامل اسرائیل، مصر، اردن، امارات، بحرین و مغرب و سودان، یک بلوک اقتصادی-سیاسی در منطقه ایجاد کنند. حمله اخیر موجب تسریع دیدارها و هماهنگیهای نظامی میان این اعضا شد، به طوری که در واکنش به حمله موشکی ایران، برخی کشورها با کمک آمریکا در پدافند هوایی رژیم صهیونی مشارکت کردند.
برخی تحلیلگران معتقدند که از منظر استراتژیک، جنگ رژیم صهیونی با ایران در تلاش برای ایجاد نظم جدیدی در منطقه است، فرآیندی مشابه تشکیل ناتو یا اتحادیه اروپا پس از جنگ جهانی دوم که در آن کشورهایی که زمانی رقیب بودند تحت یک پلتفرم امنیتی واحد گردآمدند. رژیم صهیونی امیدوار است با کاهش توان نظامی ایران بتواند ساختار ائتلافهای منطقهای را به نفع خود تغییر دهد.
رژیم اسرائیل در صدد است با حذف تهدیدهای امنیتی خود و با جذب سرمایه خارجی به یکی از بازیگران بازار گاز اروپا تبدیل شود. از سوی دیگر، اروپا سالهاست به دنبال تنوعبخشی به منابع گازی خود و کاهش وابستگی به تولیدکنندگان پرریسک مانند روسیه است. میادین عظیم گاز طبیعی اسرائیل نظیر لیوانتان و کاریش ظرف سالهای اخیر پتانسیل تأمین حجم قابل توجهی از نیاز اروپا را پیدا کردهاند. با تکمیل پروژه استخراج از میدان کاریش، رژیم صهیونی بیش از ۱۰ میلیارد مترمکعب گاز مازاد بر نیاز داخلی تولید خواهد کرد که برای صادرات به اتحادیه اروپا امکانساز است. طبق مقاله یک اندیشکده اروپایی، اسرائیل قصد دارد گاز اضافی خود را از طریق زیرساختهای موجود به بنادر مایعسازی گاز مصر منتقل کند، طرحی که در سال ۲۰۲۲ موافقتنامهای میان اتحادیه اروپا، مصر و اسرائیل برای آن امضا شد.
هدف دیگر رژیم صهیونی در جنگ دوازدهروزه را می توان رونق صادرات تسلیحات اسرائیل به کشورهای عربی دانست. بحران ناشی از جنگ در منطقه، باعث افزایش نگرانی کشورهای عرب خلیجفارس از تهدیدات منطقهای شده و در نتیجه انتظار می¬رود تقاضا برای سامانههای دفاعی و تسلیحات پیشرفته اسرائیلی را افزایش دهد.
پیش از شروع این جنگ، وزارت دفاع رژیم صهیونی گزارش داده بود صادرات تسلیحات این کشور در سال ۲۰۲۲ به رکورد 12.5 میلیارد دلار رسید که بالاترین سطح در تاریخ آن است، و تقریبا یکچهارم این درآمد معادل حدود 2.7 میلیارد یورو از قراردادهایی با کشورهای عربی امضاکننده توافقهای عادیسازی رابطه حاصل شده بود. در مقایسه، سهم این کشورها در صادرات تسلیحات اسرائیل در سال ۲۰۲۱ تنها حدود ۹ درصد بود.
رژیم صهیونی در دهه اخیر توانسته است خود را بهعنوان یکی از بازیگران برتر صادرات سامانههای پدافندی، سایبری و فناوری پهپادی مطرح کند. به دنبال حمله آمریکا به ایران و افزایش احساس ناامنی در منطقه، تقاضا برای سامانههای گنبد آهنین، حراص، و فناوریهای رهگیری سایبری افزایش یافته است. در هفته پس از حمله، وزارت دفاع اسرائیل اعلام کرد که سفارشات تسلیحاتی از امارات، بحرین و حتی هند بهطور چشمگیری افزایش یافته است.
این رشد نهفقط به افزایش صادرات منجر شده، بلکه جایگاه شرکتهای فناوری-نظامی رژیم صهیونی در بازار جهانی را تقویت کرده است. بهعنوان مثال، ارزش سهام شرکتهای اِلبیت سیستِمز و رافائل پس از حمله به ایران، بهطور میانگین ۱۲درصد افزایش یافت.
مقامات دفاعی رژیم صهیونی تأکید کردهاند که بیثباتی جهانی و منطقه ای تقاضا برای سامانههای دفاع هوایی، پهپادها و موشکهای اسرائیل را افزایش می دهد و به همین جهت رژیم به طور مستمر تواناییهای خود را برای تولید این سامانهها و تجهیزات تقویت می کند.
جنگ با ایران میتواند به این روند شتاب بیشتری ببخشد. رژیم صهیونی بهویژه پس از امضای توافقهای ابراهیم، روابط نظامیـفنی نزدیکی با امارات متحده عربی، بحرین، مغرب و سودان برقرار کرده است.
از سوی دیگر، در سایه تهدید موشکی و هستهای ایران، کشورهای خلیجفارس گرایش بیشتری به خرید تسلیحات دارند تا بخشی از نیازهای دفاعی خود را پوشش دهند. حتی دولتهای غربی نیز زمینهساز این همکاری شدهاند؛ مثلا بستههای فروش جنگندههای F-35 به امارات و طرحهای همکاریهای موشکی با این کشور در حال پیشبرد است که بدون روابط نزدیک میان تلآویو و حاکمان عرب امکانپذیر نمی شد.
بدین ترتیب، تنش های ناشی از جنگ ایران و رژیم صهیونی می تواند موجب تسریع روند همکاریهای تسلیحاتی میان اسرائیل و برخی کشورهای عرب خلیجفارس شود.
این همکاریها نهتنها به افزایش درآمدهای بالای صادرات نظامی اسرائیل میانجامد، بلکه از دیدگاه امنیت ملی اسرائیل، ارتقای توان بازدارندگی متحدانش در برابر ایران را به همراه دارد.
رژیم صهیونی جنگ دوازده روزه را به فرصتی برای تقویت توان اقتصادی و بازارهای مالی داخلی خود تبدیل کرده است. اسموئل آبرامزون، اقتصاددان ارشد وزارت دارایی اسرائیل مدعی است حمله اسرائیل به تأسیسات هسته ای و نظامی ایران موجب شده است این کشور با از میان برداشتن یک تهدید وجودی و همچنین یک تهدید اقتصادی و خطرات ژئوپلیتیک، سرمایهگذاران را نسبت به کسبوکار با کشورهای همسایه خوشبین نماید که در نتیجه شاخص بورس و ارزش پول ملی تلآویو رشد کرده و به قلههای تاریخی خود برسد.
آدی برندر، رئیس بخش تحقیقات بانک مرکزی اسرائیل، گفته است که در سالهای آینده احتمالا نیاز به هزینههای دفاعی بسیار بالای رژیم کاهش خواهد یافت و منابع داخلی آن به طرحهای توسعه اقتصادی یا زیرساختهای غیرنظامی منتقل خواهد شد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
«جامجم» در گفتوگو با کارشناسان به بیماری گوارشی شایع شده در کشور پرداخته است
خانواده مهدیه اسفندیاری در گفتگو با جام جم از ۱۳۸ روز زندان انفرادی خواهرشان میگویند
درگفتوگو با دکتر محمدعلی بهمنی قاجار، واکنش ملت ایران به مداخلات خارجی و منفوربودن تجزیهطلبان را مورد بررسی قرار دادیم