نسلی که خواندن و نوشتن برایشان از غذا خوردن و خوابیدن مهمتر بود. نسلی که با کتاب به دنیا آمد، با کتاب زندگی کرد و با کتاب هم از دنیا میرود. از بین آن شخصیتهای تاثیرگذار نسلی که در موردش حرف میزنیم و از میان همقطاران و همکاران احمد سمیعی گیلانی، نامهای بزرگی رفتهاند؛ نامهایی چون ابوالحسن نجفی و رضا سیدحسینی. حالا ویراستار و مترجم بزرگ گیلانی باقی مانده است با کوهی از تجربه و شوقی وصفناپذیر به کار و کار و کار. سمیعی گیلانی امروز صد ساله میشود و بسیاری از نزدیکان او میگویند کماکان میزان فعالیت استاد پس از این همه سال، از بسیاری از جوانهای همروزگار و همسن و سال ما بهمراتب بیشتر است. انسانی بزرگ که در تمام این سالها دغدغهای جز زبان فارسی و فرهنگ ایرانزمین نداشته و همواره همگان او را به تعهد، تلاش، ممارست و دانش فزایندهاش شناختهاند. در این گزارش ضمن پاسداشت جایگاه استاد سمیعی گیلانی، نگاهی به عمر پربار صدساله او داشتهایم و تلاش کردیم ابعادی از شخصیت این انسان فرزانه و استاد فرهیخته را واکاوی کنیم.
سمیعی گیلانی کیست؟
احمد سمیعی گیلانی، مترجم و ویراستار بزرگ ایرانی در ۱۱ بهمن ۱۲۹۹ در یک خانواده بااصالت گیلانی در سنگلج تهران متولد شد. دوران دبستان و دبیرستان را با رتبه ممتاز در رشت پشت سر گذاشت. ابتدا در آزمون دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد اما دیری نپایید که علاقه به ادبیات او را به این سو کشانید و دانشکده ادبیات را برگزید. در این رشته نیز با رتبه عالی فارغالتحصیل شد و بهدنبال آن، وارد دوره دکترا شد. این دوره از زندگی سمیعی همزمان شد با محاصره ایران بهدست متفقین، بنابراین او مجبور شد برای گذراندن خدمت نظامی وارد دانشکده افسری شود.
۱۰سال از این اتفاق گذشت و سمیعی بار دیگر سراغ ادبیات فارسی رفت تا دکترایش را در این رشته اخذ کند. از آنجا که بهدلیل مبارزات سیاسی و زندانهایی که در ۱۰سال یاد شده متحمل شده بود، ساواک حکم خدمت او در راهآهن را به آماده خدمت تقلیل داد، سمیعی به مؤسسه انتشارات فرانکلین قدم گذاشت و با عنوان ویراستار مشغول به کار شد. خود او اما میگوید که ویراستار خوبی نیست: «من همیشه از نقد استقبال میکنم؛ یعنی کسی عیبهای من را بگوید. اتفاقا من اصلا ویراستار خوبی نیستم چون زیادی در کار دیگران تصرف میکنم و این درست نیست اما نمیتوانم.»
احمد سمیعی گیلانی دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته زبانشناسی است و بنابراین عجیب نیست اگر با وجود تسلط به زبانهای فرانسه و انگلیسی، همانند یار دیرینه خود؛ ابوالحسن نجفی که او نیز همین مدرک در همین رشته را اخذ کرده، بیشتر به سمت ویرایش و نگارش فارسی گرایش داشته باشد. رضا سیدحسینی درباره سمیعی معتقد بود که «ویرایش سمیعی به مقاله جان بخشیده». به او لقب «پدر ویرایش ایران» را دادهاند.
کتابهای سمیعی و درباره سمیعی
ویراستاران غالبا از مظلومترین فعالان حوزه کتاب و ادبیاتند. از این منظر که بهجز کسانی که مخاطب جدی رمان و کتب ادبی هستند، احتمال کمی وجود دارد که افراد دیگری در جامعه به نام آنها و زحمتی که برای آمادهسازی یک کتاب متحمل میشوند، توجه کنند. البته دیدهشده که در مواردی ناشران نام ویراستاران مشهور را برای فروش بیشتر روی جلد کتاب نیز ذکر میکنند که سمیعی گیلانی چند ماه پیش در مصاحبهای به این مساله انتقاد کرده بود: «گاهی میبینیم که روی جلد برخی از کتابهای ترجمهای و تألیفی، زیر نام نویسنده و مترجم، نام دیگری هم به چشم میخورد؛ نام ویراستار، اتفاقی که چندان رایج نبوده و هنوز هم نیست. در نگاه اول شاید نکته مثبتی به نظر برسد و مثلا به اهمیت پیداکردن جایگاه ویراستاران و ویرایش در نگاه ناشران یا مخاطبان تعبیر شود اما با کمی توجه بیشتر، به نظر میرسد ناشران دنبال نامها هستند که نامشان باعث بیشتر دیدهشدن کتاب میشود (نامهای مشهوری که زیر عنوان مترجمان ناشناخته ذکر میشود بهعنوان ویراستار). در موارد دیگر رویکرد ناشران چندان روشن نیست چرا که در کتابهای دیگرشان این ذکر نام ویراستار دیده نمیشود و به نظر میرسد که بیشتر ناظر بر ترجمههای ضعیف باشد تا اهمیت ویراستار.»
اما باید دانست سمیعی مانند تعدادی از همقطارانش که امروز نامهای بزرگی در زبان فارسی محسوب میشوند، توانست از مهجوری عالم ویراستاری بیرون بیاید. امروز کمتر کسی در فضای ادبیات نفس میکشد که نام سمیعیگیلانی به گوشش نخورده باشد. او البته بخشی از شهرتش را مرهون و مدیون کتابهایی است که ترجمه کرده است:
سالامبو اثر گوستاو فلوبر، دلدار و دلباخته اثر ژرژ ساند، خیالپروریها اثر ژان ژاک روسو، داتا گنجبخش (زندگینامه و تعالیم شیخ ابوالحسن علیبن عثمان هجویری) اثر شیخ عبدالرشید، چامسکی اثر جان لاینز، هزیمت یا شکست رسوای آمریکا اثر ویلیام لوئیس و مایکل لهدین، ساختهای نحوی اثر نوام چامسکی و دیدرو اثر پیتر فرانس بخشی از آثاری است که سمیعیگیلانی آنها را به فارسی ترجمه کردهاست.
افزون بر اینها کتابهای دیگری نیز بودهاند که در این سالها به قلم خود سمیعی منتشر شدهاند نظیر کتاب آیین نگارش که سمیعی در ۱۳۶۶ منتشر کرد یا کتابی دیگر در همین زمینه با نام «نگارش و ویرایش» که ۱۲سال بعد از این کتاب در سال ۱۳۷۸ منتشر شد.
از اینها گذشته، مقالاتی پراکنده از سمیعیگیلانی در حیطه زبانشناسی و ویرایش موجود است که بسیار حائزاهمیت است و مطالعه آنها در کنار کتب دیگر میتواند نقشه راهی برای ویراستاران جوان علاقهمند باشد. در این زمینه باید ممنون زحمات یکی از شاگردان سمیعیگیلانی به نام سایه اقتصادینیا باشیم که با همتی مضاعف توانست این مقالات را در قالب کتبی گردآوری کند. اقتصادینیا را بیش و پیش از هرچیز با کتاب مهم و خوشخوانش؛ «له و علیه ویرایش» میشناسیم. به همت و تلاش اقتصادینیا، مجموعه دوجلدی «گلگشتهای ادبی و زبانی»، شامل ۱۶۰عنوان مقاله احمد سمیعی هماکنون در دسترس ماست. مقالاتی درباره ادبیات و زبان، نقد و بررسی متون، زیباییشناسی و فلسفه، ویرایش، ادبیات معاصر و… که بسیار خواندنی و برای اهالی ادبیات بسیار کاربردی است. سمیعی در مقدمه کتاب جملاتی دارد که اوج پویایی این استاد برجسته را در این سن و سال به نمایش میگذارد:
«اکنون که، به همت انتشارات هرمس، مجموعه مقالات به این قلم، اعم از ترجمه و گزارش و تألیف و تصنیف، ذیل چند عنوان چاپ میشود، کارهایی تازه در برنامه دارم که برخی آنها نزدیک به پایان گرفتن است و برای برخی دیگر، موادی فراهم آمده یا طرحی تفصیلی تهیه شدهاست. در خودِ ذکرْ ترجمه اثریاست مهم در زیباشناسی که تنها برگرداندن پاره کوتاهی از آن باقی ماندهاست. نگارش تخصصی درباره روش تاریخ ادبیاتنگاری نیز در برنامه آتی کار پژوهشی و نگارشی این قلم پیشبینی شدهاست که امیدوارم عمر، اجرای آن را کفاف دهد.»
اقتصادینیا کتابی دیگر نیز درباره سمیعیگیلانی منتشر کردهاست؛ کتابی مهم با عنوان «به دانش بزرگ و به همت بلند» که جشننامه سمیعیگیلانی است و به اهتمام انتشارات هرمس منتشر شدهاست. این کتاب مشتمل بر چهار بخش است؛ بخش اول به راه زبان و ادب و فارسی است و بخش دوم، تحت عنوان درباره استاد، نوشتههای شاگردان، همکاران و رفیقان ادبی اوست؛ بخش سوم، نگارش و ویرایش، به مداقه در ترجمهها و ویرایش او میپردازد و فصل پایانی گیلانشناسی نام دارد که به زادگاه محبوب سمیعی اختصاص دارد، از لحاظ ادبی و زبانشناختی. این کتاب گرچه نویسندگان گوناگونی دارد اما همچون چراغی است که قوه روشنایی آن، همت مردی است که پرتوهای بلند دانش را میافروزد.
منبع: پیمان طالبی-فرهنگ و هنر / روزنامه جام جم