میگفت توی یك تاكسی نشسته بودم كه در ایران اگر میخواستم چند مدل پایینترش را بخرم، باید خانه خودم و پدرم را میفروختم! این را دوستی میگفت كه خودش در ایران صاحب شركت است و برای یك مذاكره تجاری به كشور عمان رفته بود. از فرودگاه مسقط سوار آن تاكسی كه ذكرش را با آب و تاب برایم تعریف میكرد، شده بود و برای اینكه هم سری از كار راننده تاكسی دربیاورد و هم كمی علاقه دیوانهوارش به ماشین را ارضا كند، با راننده گرم گرفته بود. میگفت عجیبترین چیزی كه در صحبتهای راننده به گوشم میخورد، تعاریف ماورائی و الهیاش از سلطان قابوس بود.
بدون شك سلطان قابوسی كه توانسته بود مردم كشورش را به چنین رفاه اقتصادی و اجتماعی برساند، گرچه با وجود جمعیت كم و منابع زیاد عمان كار سختی نیست، برای مردم قابل ستایش بود. اما حرفهای راننده دیگر عجیب بود. مثلا با حالتی پرستشوار میگفت: «این دانشگاه را میبینی؟ این را سلطان قابوس با پول خودش برایمان ساخته است!» گفتم: «پول خودش یعنی چه؟ مگر طبق اساس حكومت شما، همه ذخایر و منابع كشور تحت اختیار سلطان نیست؟! دیگر پول خودش چه معنایی دارد؟!» راننده كمی به فكر فرورفت و بعد طوری كه بخواهد از فكر گناه توبه كند، باز شروع كرد به تعاریف ماورائی از سلطانشان.
این روایت را گذاشتم كنار چیزهایی كه از كرهشمالی میدانستم. چیزهایی كه یا در كتابهای فراریهای كرهشمالی خوانده بودم یا در مستندهای غربی دیده بودم یا اصلا همین نویسنده هموطن در كتاب سفرنامهاش به كرهشمالی نوشته بود! مردم كره شمالی نیز نگاهی الهی و قدسی به رهبرشان دارند و برای او تواناییهای خاص فراانسانی متصورند؛ مردم شرقی خداناباوری كه مجسمه رهبر كبیرشان در خیابان را مانند بت پرستش میكنند. تاحدی كه رضا امیرخانی جایی در سفرنامهاش، وقتی كاملا از این رفتار پرستشوار كلافه شده، میگوید همین كه این مردم قبول كردهاند رهبرشان هم روزی كودك بوده و بعد كمكم بزرگ شده، خودش دستاورد بزرگی است!
گزارش دیدارهای رهبر انقلاب اسلامی ایران با خانوادههای شهدای مدافع حرم را كه تحت عنوان «مستند لشکر زینبی» دیدم، به این فكر میكردم كه اصلا باید كلمهای بهجز «رهبر» در فرهنگنامههای دنیا ابداع شود كه ما برای خطاب قرار دادن رهبر انقلاب از آن استفاده كنیم. چرا كه این كلمه «رهبر» یا هر مترادف دیگری كه در فرهنگنامههای دنیا دارد، بهقدری توسط كشورهای دیكتاتوری و ملتهای متوهم دستمالی شده كه دیگر آن معنیای كه ما میبینیم را ندارد.
رهبر انقلاب ما با پدران پسر از دستداده و زنانی كه شوهرانشان در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) شهید شدهاند، دیدار میكنند. آن هم دیداری كه تفاوتهای مهمی با دیگر دیدارها دارد. مهمترینش اینكه جو این دیدار اصلا رسمی نیست و بچههایی كه وسط مجلس بازی میكنند، به خیال درستشان آمدهاند خانه پدربزرگ عیددیدنی! از طرف دیگر، این دیدارها برخیشان مربوط میشوند به سالهایی كه هنوز تب تجلیل از مدافعان حرم در ایران داغ نشده بود و نمیدانم اصلا هنوز این كلمه «مدافعان حرم» برای رزمندگان سوریه ابداع شده بود یا نه. در آن دوره غفلت مجامع فرهنگی و مذهبی، رهبر انقلاب خانوادههای این شهدا را پدرانه دور خودشان جمع كرده و فرزندانشان را در آغوش میگرفتند. گزارش این دیدارها برای بازتعریف كلمه «رهبر» باید در آرشیو دنیا بماند.
منبع: علیرضا رأفتی - روزنامهنگار / روزنامه جام جم