به گزارش
جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، اول اینکه جمعیت جهان در سال ۲۰۲۰ به ۸.۵ میلیارد میرسد و دوم اینکه از این جمعیت، ۱.۵ میلیاردشان در آن سال دوربین به دست دارند. این پاراگراف عجیبی بود. آن روز با خودم گفتم یعنی چه؟ یعنی ۱.۵ میلیارد نفر که بالاخره ما هم بخشی از آنهاییم، فیلم و باتری در دوربین میاندازیم و از در و دیوار عکس میگیریم؟
سیب روزگار هزار چرخ خورد، دوربینها دیجیتال شد، حالا در جیب و کیف هرکسی یک دوربین است و در هر کارت حافظهای، هزاران عکس دوربینهایی با کیفیتی عالی که با کلیک ما بهترین عکسها را میاندازند. حوادث تاریخی میآیند و میروند. این پیوست رسانهای است که آنها را میتواند ثبت و جاودانه کند.
دیروز مردممان کاری کردند کارستان. به رغم همه دلخوریهایی که داشتند، ولی با عزت دوباره بر سر ایرانمان منت گذاشتند و آمدند. ما قرار بود دستی بر سر و روی این صفحه بکشیم و هفتهای یکبار چند تا عکس انتخاب کنیم و قصههایشان را بگوییم، عکسهایی با موضوعات مختلف از جمله فرهنگ، جامعه، هنر و ورزش. قرار بود برایتان قصه عکسها را بگوییم. شاهکار شما را که دیدیم ترغیب شدیم با کارستان شما شروع کنیم... دعا کنید صفحه خوبی شود. یا علی از تو مدد!
در سبز انتهای راهرو؛ من آینده را میبینم روشن و پر از نور. انعکاس آینده را ببین در سنگهای روبهرو. مرد قوز نصفه ونیمهای دارد که ردپای فشار سنگ آسیاب روزگار است. دقایقی بعد از این عکس مرد رایش را میاندازد و به سمت آینده روشن راه خواهد افتاد.
میتوانست بگوید ننه، این پادرد کوفتی امانم را بریده. میتوانست بگوید نفسم بند میآید با ماسک. میتوانست بگوید تو این کرونایی من نیایم بهتر است. کسی هم توقعی نداشت. همان قدر عزیز و شیرین بود قبل از رای دادنش، درست عین قصه های توی سینه اش. شناسنامه در دستت را قربان حاج خانم!
شناسنامه از همان شناسنامه های دهه60 است؛ همان جلد عنابی هایی کـه کـارمـنـدهـای بـدخـط ثـبـت احـــوال، مشخصات ما را در آن ثبت میکردند، هـمـان شـنـاسـنـامـه ای کـه یـک صفحه منگنه شده اضافه داشت وهیچوقت نفهمیدم چرا. به تعداد مهرها نگاه کن؛ آبی، سر خ. من شناسنامه نمیبینم. من یک ژنرال میبینم که روی سرشانه ها و تخت سینه اش پر از نشان و مدال و درجه است. راستی چای همه جا میچسبد، تو بگو وقت رایدادن.
جوانی است با مختصات سن و سال خودش. دمش گرم! اگر حساب شده پوشیده که دمش گرم، اگر هم همینجوری پوشیده باز هم دمش گرم که به تولد یک عکس خوب کمک کرده. طرح روی تیشرت عکس جوکر است، نماد آنارشیسم و هنجارشکنی. فکر کن این را بپوشی و بیایی در یک رفتار که نماد مردمسالاری و قانون است شرکت کنی. دمت گرم پسر!
خودکار ایرانی کیان آبی، توی یک دست زنانه ظریف با آستینی سرخ. میشود قرمز پوشید و آبی نوشت. بر بستری از پرچم سه رنگ عزیز ایرانمان، صفحه گوشی روشن است.
شاید تا آخرین لحظه خبرها را میخوانده و پیگیر لیست شوراها بوده. سربند «یا منتقم» اما حال وهوای خودش را دارد. از بالا تماشاکنید آقای سلیمانی! این مردم آمدند. مثل همیشه لبخند بزن به مردمت.
اینقدری هممحلیهایش معرفت دارند که عزتش کنند و خارج از صف رای بدهد. قامت خم، کرونا و کهولت سن مانعش نشده. آقای رئیسجمهور حواست به این مردم باشد.
یک پدر است با 9 بچه. پسر بزرگ به نظر رای اولی باشد. دوتا از بچهها لباسهایشان ست است. همقد و قوارهاند و جار میزند که دوقلویند. آفتاب توی صورتشان است. چهرهها جمع و چروکشده از آفتاب است اما چشمها برق میزند. به پدری که 9فرزند دارد هزار ماشاءا... میگویم و به این فکر میکنم مشکلات اقتصادی و معیشتی پساکرونایی با این مرد چه کرده؟ اگر قرار بود قهر بکند و شاکی باشد چه کسی از او مستحقتر؟ امید داشت آمد به خاطر ایرانش و به خاطر بچههایش.
کشتیها وقتی هم که یک جا آرام میگیرند و خوابند، خواب اقیانوس میبینند و تلاطم و موج. عکس را که میبینم نقطه کانونیاش، کشتی بزرگی است که پشت صف مردمی ایستاده که برای رایدادن صف کشیدهاند؛ مردمی که خودشان دریادل هستند و وقتی دل به هم میدهند، اقیانوس میشوند.
چه خواب آرامی دارد این کشتی که بر ساحل دو اقیانوس آرام گرفته. انتهای صف مشخص نیست. همانطور که وقتی لب ساحل میایستی و انتهای اقیانوس مشخص نیست.
تلویزیون دارد اخبار انتخابات را مستقیم پخش میکند. مرد در یک دستش آنژیوکت است و یک دست دیگرش برچسب مشخصاتش. موها و ابروهای ریخته و لباس آبی بیمار نشان میدهد با سرطان دست و پنجه نرم میکند. مرد هنوز بیخ دلش فانوسی روشن است از امید به آینده. مرد دلش روشن است.
شلوار سبز ارتشی احتمالا شش جیب، تیشرت نارنجی، موهای تایسونی اصلاح شده و دست و گردن و بازویی پر از تتو، زنجیری در گردن و ظاهر و باطن همین. پشت موتور که ببینیاش فکرش را هم نمیکنی اصلا آینده مملکتش دغدغهاش باشد.ولی آمده. دمش گرم!
حوزه رایگیری در کرمان کم بود؟ در هر کوچهای یک مسجد یا یک مدرسه نبود؟ در گرمای کرمان سرپا ایستادن زیر آفتاب برای رایدادن، منطقی است؟
اما آمدهاند در این فضا کنار مزار عزیز دلشان حاج قاسم بگویند ما هستیم. بگویند ما حرم را خالی نمیکنیم. جمهوری اسلامی حرم است، این را حاجی گفته بود.