به گزارش
جام جم آنلاین، همین امروز در پایتخت بنا به آمار رسمی حدود یک میلیون و ۱۰۰هزار نفر بالای ۶۰سال سن دارند و این یعنی باید از همین امروز شاهد پیامدهای پیرترشدن جمعیت ایران باشیم. یکی از این پیامدها شیوع پدیده سالمندآزاری در جامعه ایران است. همین چند روز پیش ویدئویی از کتککاری در سرای سالمندان شهر بروجرد در فضایمجازی دستبهدست میشد؛ ویدئویی که البته از سوی مسوولان اعلام شد مربوط به سال گذشته است و پیگیری درباره آن منجر به برخورد قضایی با پرسنل این مرکز شده بود.
این تنها اتفاق تلخی نیست که در این سالها رقم خورده و مصادیق سالمندآزاری آنقدر متنوع و گوناگون است که آزارهای جسمی فقط یکی از مصادیق آن بهشمار میرود. آمارهای جهانی حکایت از این دارد که از هر شش سالمند در جهان حداقل یکی، قربانی سالمندآزاری شده است. آمارهای داخلی، اما نشانههای هشداردهندهتری دارد. در پژوهشی که مازیار مولایی درباره میزان شیوع سوءرفتار با سالمندان در ایران طی سالهای ۱۳۸۴تا۱۳۹۴ انجام داده، این نتیجه بهدست آمده که میزان سالمندآزاری در ایران بسیار بیشتر از سایر کشورهاست.
نتایج این پژوهش سال۹۷ در مجله سالمندی ایران منتشر شده و براساس این پژوهش میزان شیوع سالمندآزاری در ایران ۴/۵۶درصد برآورد شده است. نکته قابلتوجه این که نتایج این مطالعات مربوط به پیش از دوران فراگیری کروناست و این اتفاق به وضعیت سالمندآزاری دامن زده است. سال گذشته برخی از فعالاناجتماعی از افزایش سالمندان و بهویژه زنان سالمند رهاشده در خیابانها و ارجاع آنها به مراکز ارائه خدمت به آسیبدیدگان اجتماعی خبر داده بودند، اما خانواده ایرانی که به این معروف است که «حرمت موی سپید» را نگهمیدارد چرا به چنین جایگاهی رسیده است؟ چرا سالمندآزاری افزایش پیداکرده و مهمتر اینکه چه باید کرد که شاهد کاهش سالمندآزاری در جامعه باشیم؟
وضعیت سالمندی در ایران چگونه است؟
پاسخ به این پرسش ساده است؛ سالمندان ایران وضعیت خوبی ندارند. حداقل اگر بخواهیم با سنجه آماری به این پرسش پاسخ دهیم دادهها حکایت از وضعیت نامناسب سالمندان ایرانی دارد. مهمترین مولفه موثر در این وضعیت فشارهای اقتصادی است؛ نکتهای که درصد بالایی از سالمندآزاریها به آن بسته است. به گواه آمارهای رسمی، ۵۵درصد از سالمندان ایران فاقد حقوق بازنشستگی هستند! این موضوع وقتی تلختر است که بدانیم حقوق ماهانه یکسوم از همان ۴۵درصد هم کفاف فقط ۱۰روز زندگی آنها را میدهد. حسین نحوینژاد، دبیر پیشین شورایملی سالمندان و مدیرکل کنونی بهزیستی گیلان هم آمار عجیبتری را پیوست این دادهها کرده و به جامجم میگوید: «بین ۳۵تا۴۰درصد جمعیت سالمندان ایران تحتپوشش یکی از سازمانهای حمایتگر قرار دارند.» این یعنی نزدیک به نیمی از جمعیت سالمند ایران تحت فشارهای شدید معیشتی هستند.
سالمندآزاری چیست؟
وقتی حرف از سالمندآزاری میزنیم ناخودآگاه تصاویر مشابه آنچه در ویدئوی اخیر دیدهشده پیش چشممان میآید، اما بدیهی است که آزارهای جسمی فقط یکی از مصادیق فراوان سالمندآزاری است. سادهترین تعریف سالمند آزاری این است که به هر نوع اقدام عمدی یا غیرعمدی یا اقدامنکردن که باعث آسیب و آزار سالمند شود سالمندآزاری گفته میشود. نحوینژاد در ادامه این تعریف فهرست بلندبالایی از مصادیق سالمندآزاری را عنوان میکند که تحقیر، نادیدهانگاشتن، بیتوجهی به سلامت و تغذیه، رسیدگینکردن پزشکی و درمانی، محرومکردن سالمند از حقوحقوقش و سلب قدرت تصمیمگیری از سالمندان ازجمله موارد این فهرست بلندبالاست. در مطالعه مورداشاره مجله سالمندی ایران هم آمارهایی از فراوانی این مصادیق بهچشم میخورد و در این مطالعه در بین انواع آن به ترتیب سالمندآزاری عاطفی با ۳۰/۷درصد، سالمندآزاری روانی با ۲۵/۴درصد، غفلت از سالمندان ۲۵/۱درصد، سالمندآزاری مالی با ۱۹/۷درصد، سالمندآزاری جسمی با ۱۳/۱درصد و طردشدگی ۱۱/۷درصد شایعترین انواع سالمندآزاری محسوب شدهاند.
چرا سالمندآزاری بیشتر شده است؟
تعداد سالمندان ایران روبه افزایش است و در تعاریف کلی به افراد بالای ۶۰سال سالمند میگوییم و تعداد این افراد با توجه به تغییرات هرم جمعیتی رو به افزایش است. شاید بتوان بیشترشدن نشانههای سالمندآزاری را به افزایش تعداد آنها نسبت داد، اما این تنها دلیل و از قرار کماهمیتترین دلیل در این میان است. دبیر پیشین شورایملی سالمندان معتقد است وقتی تصویر سالمندی در ایران مترادف با ناتوانی است بنابراین عموم جامعه نسبت به این افراد احساس خوشایندی ندارند. او به جامجم میگوید: «یکی از مولفههای موثر در وضعیت سالمندان جامعه است و آنچه بدیهی به نظر میرسد این که جامعه ایران نتوانسته دین خود را نسبت به سالمندان ادا کند، چه در بحثهای حمایتی همچون بیمه و حقوق و چه در نهادهای کوچکتری همچون خانواده.» حسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاریاجتماعی ایران، اما معتقد است تغییر ساختار خانواده یکی از دلایل افزایش سالمندآزاری است. او به جامجم میگوید: «در بخش اجتماعی مولفههایی وجود دارد که نشان میدهد ما باید نگاه و توجهمان به سالمندی و سالمندان بهمراتب بیشتر از گذشته باشد؛ چرا که ساختار خانواده در حال تغییر است و این یکی از مولفههای مهم این حوزه محسوب میشود.» به باور او امروزه خانوادهها به سمت خانوادههای هستهای یعنی زن، مرد و فرزند تغییر مسیر دادهاند و دیگر خانواده گستردهای را نمیتوان یافت. چلک میافزاید: «ساختار روابطاجتماعی ما نیز ازجمله مولفههایی است که باعث میشود نگاه ما به سالمندی و سالمندان بیش از گذشته باشد؛ چرا که سالمندان در گذشته دارای منزلت و جایگاه ویژهای در محله و جامعه بودند، اما امروزه بنا به دلایلی شاهد بیتفاوتی نسبت به این قشر از جامعه هستیم.»
راهکارهای کاهش سالمندآزاری
در جامعه ایرانی که بهسرعت در حال پیرشدن است، شیوع سالمندآزاری هم افزایش پیدا کرده و جامعه و سیاستگذاران توجهی به معیشت آنها ندارند و تغییر ساختارهای خانواده باعث بیتوجهی به جمعیت سالمندان شده است.
این در حالی است که تعداد سالمندان طی دو دهه آینده بیش از دوبرابر خواهد شد با یک تفاوت اساسی که سالمندان ۲۰سال آینده سالمندان تنهاتری هم خواهند بود؛ چرا که آنطور که حسین نحوینژاد به جامجم میگوید در کنار تغییر جمعیتی منحصربهفرد جمعیت سالمندی در کشور، شاهد تغییرات کیفی در پدیده سالمندی نیز خواهیم بود. او میگوید: «آمار بالای تجرد قطعی در سنین جوانی و میانسالی طی دو دهه آینده بیش از ۱۰برابر آمار کنونی تجرد قطعی خواهد بود.»
خانوادههای کمفرزند و بیفرزند در دوران سالمندی همان فرزندان را هم در پیش خود نخواهند داشت و همین نکته یکی از مواردی است که کارشناسان جمعیت نسبت به آن هشدار میدهند، اما آیا میتوان راهکاری برای جلوگیری از این وضعیت پیشرو ترسیم کرد؟ حسین نحوینژاد معتقد است: «در ایجاد سالمندی سالم سه مولفه موثر وجود دارد؛ یکی اجتماع و جامعه پیرامونی، دیگری خانواده و البته خود سالمند.» او باور دارد اگر سالمند هرگونه آزاری ببیند حتما این مولفهها در شکلگرفتن این آزار نقش دارند.
مدیرکل پیشین شورایملی سالمندان عنوان میکند: «وقتی از نقش اجتماع حرف میزنیم دوباره همان بحثهای مالی شکل میگیرد، اما این تنها نقش مولفه اجتماع در ایجاد سالمندی سالم یا سالمندآزاری نیست. به عنوان مثال در بحث عبورومرور هم جامعه نتوانسته دین خود را به سالمندان ادا کند. وقتی سالمند نمیتواند به علت نبود حاشیه امن از خانهاش بیرون بیاید، خودش مصداق آزار است.
ما گاهی حتی سالمندآزاری رسانهای داریم، هنوز یادمان هست که ابتدای فراگیری کرونا در رسانههایجمعی مدام تکرار میشد که نگران کرونا نباشید، چون فقط سالمندان را میکشد!» مولفه دوم در نگاه او خانواده است؛ چرا که این نهاد اجتماعی هم میتواند سلامت سالمند را تضمین کند و هم دلیلی باشد بر آزار سالمندان. او میگوید: «خانواده اگر سالمند را بهنوعی در کنار خودش برکت بدانند و از حضور او به عنوان یک فرصت استفاده کند هم به استحکام ساختار خانواده میانجامد و هم به سلامت سالمندان منجر میشود.»، اما شاید نکته مهم در جلوگیری از افزایش سالمندآزاری را باید در حضور و نقش خود آنها جستوجوکرد.
نقش سالمندان در سالمندآزاری
هر وقت صحبت از پدیده سالمندآزاری شده همواره خانوادهها در صدر فهرست آزارگران قرار گرفتهاند و پس از آن هم جامعه و سیاستهای اجرایی متهمان دیگر این پدیده بودهاند، اما آنطور که دبیر پیشین شورایملی سالمندان میگوید گاهی خود سالمندان هم در این پدیده نقش دارند. او معتقد است در افزایش پدیده سالمندآزاری محور سوم متعلق به خود سالمندان است. نحوینژاد ادامه میدهد: «آنها هم باید این احساس را بکنند که جامعه مدام در حال پوستانداختن و تحول است. مناسبات افراد در نسلهای مختلف با سالمندان تغییر کرده و نسلهای کنونی با زبان و فرهنگ دیگری این مناسبات را تعریف میکنند. اگر سالمندان مطالبات بیشازحد داشته باشند اولین متضرر خود این افراد هستند بنابراین سالمندان باید انتظاراتشان را به حداقل برسانند. اگر این تعامل منطقی ایجاد نشود خود سالمندان آسیب میبینند.»
این در حالی است که به باور بسیاری از کارشناسان حوزه خانواده این ظرفیت وجود دارد که سالمندان حتی از نسل پیشین خود ارتباط بهتری با نسلهای دیگر پیدا کنند و مصداق این نکته ارتباط خوب بسیاری از سالمندان با نوههایشان است؛ ارتباطی که بین این نوجوانان با والدینشان شکل نگرفته و این حاصل معاشرت و تعامل بیشتر سالمندان با نوههایشان است.
چرا نمیتوان افزایش سالمند آزاری را انکار کرد
این شرایط محدود به کشور ما نمیشود، آمارهای جهانی نیز حکایت از این دارد که از هر شش سالمند در جهان، حداقل یکی قربانی سالمندآزاری شده است.
بهتازگی پژوهشی درباره سالمند آزاری در ایران انجام نشده، اما نتایج پژوهشی در رابطه با میزان شیوع سوءرفتار با سالمندان در ایران در سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۴ نشان میدهد میزان شیوع سالمندآزاری در ایران ۵۶/۴درصد برآورد شده است. با توجه به اینکه در این سالها روند حمایت از خانواده بهبود نیافته و شرایط اقتصادی نیز خانوادهها را با مشکلات بیشتری روبهرو کرده، پیشبینی افزایش میزان سالمند آزاری کار سختی نیست.
برخی فعالان اجتماعی نیز بهتازگی از افزایش سالمندان رهاشده در خیابانها و ارجاع آنها به مراکز ارائه خدمت به آسیبدیدگان اجتماعی در دوران فراگیری کرونا خبر دادهاند.
۵۵درصد سالمندان ایران حقوق بازنشستگی ندارند و حقوق ماهانه یکسوم از همان ۴۵درصد هم کفاف فقط ۱۰روز زندگی آنها را میدهد.
فقط حدود ۳۵تا ۴۰درصد جمعیت سالمندان ایران تحت پوشش یکی از سازمانهای حمایتگر قرار دارند.
کارشناسان میگویند بیتوجهی جامعه به جمعیت سالمندان بستر افزایش سالمندآزاری را مهیا کرده است.
برخی کارشناسان معتقدند تغییر ساختار خانواده در جامعه ایرانی باعث شده خانوادهها در صدر فهرست آزار سالمندان قرار بگیرند.
هر چه تعارضات خانوادگی به دلیل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بیشتر شود به همان نسبت سالمندآزاری افزایش پیدا میکند. درحالحاضرحدود ۶۰درصدتعارضات خانوادگی در خانوادههای جامعه ایران غیرقابلحل هستند.
کوهیخ پنهان سالمندآزاری
محمدمهدی حاجاسماعیلی / مشاور خانواده
برای پیبردن به چرایی افزایش پدیده سالمندآزاری باید این موضوع را در ساختاری به نام خانواده بررسی کنیم و بحث کنونی دراینباره اتفاقا موضوعی به نام تحولات خانواده در ایران است چرا که بیشترین درصد آزار سالمندان از سوی خانوادهها صورت میگیرد. تعادل عاطفی و روانی برخی خانوادهها طی سالهای گذشته بر هم خورده و مناسبات انسانی گذشته تغییرات شگفتی داشته است. هر چه تعارضات خانوادگی به دلیل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بیشتر شود به همان نسبت به این تغییرات دامن زده میشود.
براساس برخی آمار درحالحاضر حدود ۶۰درصد تعارضات خانوادگی در خانوادههای جامعه ایران غیرقابل حل هستند! بنابراین بیشتر تعارضات در خانواده به افزایش خشونتهایی مانند سالمندآزاری از سوی افراد خانوادهها منجر میشود. بخش قابلتوجهی از این شکافها را تعارضات بیننسلی تشکیل میدهد، رواج استفاده از شبکههایمجازی و جهش فناوری ازجمله دلایل مهم این شکافها بیننسلهای مختلف است. وقتی آماری از شیوع و افزایش سالمندآزاری منتشر میشود یا وقتی نشانههای این موضوع بیشتر به چشم شهروندان میآید به این معناست که همین تعارضات در خانوادهها رو به افزایش است، سالمندآزاری یکی از شاخصهای مهم در سنجش وضعیت خانوادههاست و وقتی میگوییم سالمندآزاری۵۰درصد نسبت به دهههای پیش افزایش داشته به این معناست که خانوادهها ۵۰درصد بیشتر از دهههای پیش دچار فروپاشیهای عاطفی و روانی شدهاند. خانواده سرچشمه بنیادی این موضوع است و برای حل یا مهار این وضعیت هم طبیعی است که باید این ساختار را ترمیم کنیم. هنوز هم تنها راهکار موثر در این حوزهها استحکامبخشی به وضعیت خانوادههاست. به این مفهوم که اگر در خانوادهها ارزشهای پایدار و درست الگوسازی شود هنوز هم نهاد خانواده در کاهش این موارد نقشاول را بازی خواهد کرد.
راهکار موثر دیگر توجه و ارزشگذاری به نهادهای مدنی است. اعتماد به سازمانهای مردمنهاد میتواند در آگاهیرسانی یک جامعه پیرامون این موضوع کمککننده باشد. اگر پدیده سالمندآزاری افزایش داشته به این معناست که ما نتوانستهایم حمایت درستی از این نهادها داشته باشیم. با این اوصاف چرا نباید منتظر افزایش شیوع سالمندآزاری در جامعه باشیم؟ آنچه درباره آزار سالمندان دیده میشود تنها نوک قله کوهیخ است و با توجه به تغییر هرمجمعیتی ایران، تمایل اندک به فرزندآوری و ادامه بیسامانیهای اقتصادی و نبود امید به آینده از سوی جوانان در آینده باید منتظر افزایش شگفت اینچنین پدیدههایی باشیم با این تفاوت که سالمندان آینده نهتنها مورد آزارهای بیشتری قرار خواهند گرفت بلکه آنها نهاد حمایتگر خانواده را هم در کنار خود نخواهند داشت.