به گزارش
جام جم آنلاین، صابری این روزها قفل تئاتر مشهد را شکسته و نمایش «پشت دیوار قدیمی کشتارگاه» را بعد از وقفه طولانی تعطیلی تئاتر به دلیل شیوع کرونا در مشهد روی صحنه برده است.
از نمایش پشت دیوار قدیمی کشتارگاه که روی صحنه است، بگویید.
این نمایش به نویسندگی و کارگردانی خودم از ۱۰خرداد در سالن اصلی تئاتر مشهد روی صحنه است و تا ۱۰تیرماه هم ادامه دارد. این نمایش درباره کارتنخوابهاست و مثل همیشه آن را با بازیگران جوان و البته چند بازیگر قدیمی روی صحنه بردهام. از آنجا که دو سه سالی تئاتر به علت کرونا تعطیل بود، خیلیها بهصورت ذهنی از تئاتر فاصله گرفتهاند، بعضی هم هنوز از فضای بسته به دلیل کرونا ترس دارند. مسأله بعدی، قیمت بلیت است. دست مردم با توجه به گرانیهای پیشآمده، تنگ است و شاید بلیت برای عدهای گران باشد و دیگر تئاتر برایشان در اولویت نباشد؛ بنابراین نمایش پشت دیوار قدیمی کشتارگاه، هنوز به اندازهای که در ذهنم هست، خودش را پیدا نکرده، ولی هر روز دارد بهتر میشود. امیدوارم تا پایان نمایش به قول تئاتریها یک سال پر نمایش داشته باشیم و چرخه تئاتر در مشهد بعد از چند سال تعطیلی راه بیفتد. الان حدود ۱۵تئاتر مختلف در مشهد در حال اجراست و این خودش جای امیدواری دارد.
ارزیابیتان درباره فیلم بدون قرار قبلی که این روزها با بازی شما روی پرده سینماست، چیست؟
بهروز شعیبی مانند فیلمهای قبلیاش، انصافا توانسته یک فیلم خوب بسازد. بدون قرار قبلی، یک نگاه انسانی و نو دارد و در زمانهای که متاسفانه فیلمهایی مانند عنکبوت مقدس، ساخته میشود باید فیلمهای اینچنینی ساخته شود تا فیلم ایرانی واقعی شناخته شود و خودش را نشان دهد. به نظرم عنکبوت مقدس، جای تأسف دارد. این اتفاق چندسال پیش افتاده و در قالب ژانرهای مختلف از آن فیلم ساخته شده است، ولی این فیلم با نگاهی ساخته شده که تأسفآور است و برای اعتبار جامعه ایرانی، چنین فیلمهایی زشت و ناپسند است.
در فیلم بدون قرار قبلی، با کارگردانی همکار شدید که همشهریتان بود. چطور این اتفاق افتاد؟
ماجرای دعوت من به فیلم بدون قرار قبلی، خیلی جالب است. من و بهروز شعیبی همدیگر را دورادور میشناختیم و با هم آشنا بودیم. فیلمهای او را دیده بودم و بهنظرم فیلمساز درجه یکی است. وقتی شعیبی مرا برای این فیلم به هتل دعوت کرد هر دو از دیدن هم جا خوردیم. طبیعی بود که وقتی بعد از سالها یکدیگر را ببینیم بههم خیره شویم. به او گفتم میتوانم اول فیلمنامه را بخوانم که موافقت کرد. فیلمنامه را خواندم و از آن خوشم آمد. نقشم با این که نقش مکمل بود، اما خیلی اکتیو و شاخص بود که آن را دوست داشتم، گرچه هر بار برای این نقش، یک ساعتونیم زیر گریم بودم. کار کردن با تیم جوان بدون قرار قبلی برایم تجربه قشنگی بود.
از این که شاگردان شما مانند حامد بهداد، امروز بازیگران مطرحی شدهاند، چه حسی دارید؟
حامد بهداد جوانکی بود و از نیشابور به مشهد آمد و در کلاسهای بازیگریام شرکت میکرد. دو، سه سالی گذشت و زمینه بازی در چند نمایش را برایش فراهم کردم. او عشق سینما بود. یک روز مادرش تماس گرفت و گفت حامد خیلی دوست دارد بازیگر شود و مدام به من میگوید فقط میخواهم بازیگر سینما شوم. هدف اصلی بهداد سینما بود و تئاتر را به این علت پذیرفته بود که راه را برایش در سینما باز میکرد. بچه با جنمی بود و او را به کلاس بازیگری استاد سمندریان در تهران معرفی کردم. خودش را راه انداخت و چند کار شاخص بازی کرد و معروف شد که به نظرم حقش بود. شخصیت بهداد در این فیلم شبیه همان روزگاری است که شاگردم بود، منتها چند سال بزرگتر.
چرا بعد از ۵۰سال کار در تئاتر، هنوز ترجیح میدهید با جوانها کار کنید؟
بیشترین دغدغهام در تئاتر، جوانها هستند. هر وقت کاری کردم و نمایشی داشتم، اول به جوانها فکر کردم. طراحی صحنه نمایش پشت دیوار قدیمی کشتارگاه که الان روی صحنه است را مریم ماهگلی که جوانی ۳۰ساله است و طراحی خوانده، برایم ساخته است. به جرأت میتوانم بگویم این طراحی صحنه جزو یکی از درخشانترین طراحیهای دو دهه اخیر است. خلاصه بگویم هرچه در تئاترهایی که کار کردهام و نمایشهایی که در جشنوارهها مطرح شده، جوانها حضور داشتهاند و بعد از این هم هر کاری در تئاتر انجام دهم با جوانهاست.
از این که چند دهه تمرکز اصلیتان روی تئاتر بوده است، پشیمان نیستید و دوست نداشتید این زمان را مثلا در سینما صرف میکردید؟
سؤال عجیبی پرسیدید. راستش جوان که بودم، عشقم سینما بود و خودم نمیدانم چطور به سمت تئاتر کشیده شدم. گرچه در سینما هم خیلی فعال بودم و در فیلمهای زیادی نقش اصلی را بازی کردم. اولین کارم با خسرو سینایی بود و او همیشه میگفت سینما را رها نکن، چون چهره خوبی برای سینما داری.
به لحاظ مسائل مالی، اگر سینما را انتخاب میکردم، وضعم بهتر از چیزی بود که در تئاتر هستم. تئاتر از نظر مالی تلاش بیشتری میطلبد و درآمد خوبی ندارد. در سینما دستمزدها از ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیون تومان شروع میشود و به چند میلیارد میرسد، ولی در تئاتر از این پولها خبری نیست و شاید دستمزدها به ۵۰میلیون تومان برسد. اگر وارد سینما میشدم، این روزها به لحاظ مالی دغدغه نداشتم. پشیمان، کلمه قشنگی نیست. اگر میشد بهتر بود، چون ظرفیت سینما را داشتم.
شانس چقدر در کشف استعداد جوانان مؤثر است؟
در ذهن جوانها این طور میگذرد که باید شانس داشت، ولی اینطور نیست. به نظرم هرکسی که میخواهد وارد تئاتر و سینما شود باید دستپر باشد. اگر بخواهد وارد تئاتر شود، اندیشه و هدف درست داشته باشد، چون بدون هدف نمیتوان کار کرد. در سینما هم عناصری هست که یک بازیگر باید داشته باشد و ربطی به شانس ندارد. او باید قد و قواره و بیان خوبی داشته باشد. ممکن است در تئاتر، چهره به اندازه سینما مهم نباشد، اما بازیگر باید بیان درست و رفتارهای صحنهای درجه یکی داشته باشد. اینها عناصر تعیینکننده است، نه شانس. علاقه، استعداد، دانش و هدف، مهمتر از همه اینهاست.
منبع: روزنامه جام جم