به گزارش
جام جم آنلاین، همه میآمدند؛ از دکتر کاویانی گرفته تا مهندس حیدر جم و حتی حاجمحمد نخستین که به «ممد خمپاره» معروف بود. کرونا که آمد، این برنامه هم لغو شد، اما بچههای ستاد جنگهای نامنظم هر طور شده دور هم جمع میشدند تا همدیگر را مثل دکتر به آغوش بکشند و چشمشان پر از اشک بشود. امسال، اما اولین صفحه پایداری در روزنامه جامجم همزمان شد با ایام شهادت شهید دکتر مصطفی چمران در دشت دهلاویه؛ همانجایی که حالا با آن سازه بلندقامتش، از کیلومترها دورتر، عاشقان دکتر را به خودش جذب میکند.
برای مرگ آماده شدهام و این امری طبیعی است و مدتهاست که با آن آشنا شدهام، ولی برای اولینبار وصیت میکنم... خوشحالم که در چنین راهی به شهادت میرسم. خوشحالم که از عالم و مافیها بریدهام. همهچیز را ترک کردهام و علایق را زیرپا گذاشتهام. قید و بند را پاره کردهام و دنیا و مافیها را سهطلاقه کردهام و با آغوش باز به استقبال شهادت میروم.
توای محبوب من؛ دنیایی جدید به من گشودی که خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر آزمایش کند. تو به من مجال دادی تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهای بینظیر انسانی خود را به ظهور برسانم. از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زیر پا بگذارم و ارزشهای الهی را به همگان عرضه کنم و راهی جدید و قوی و الهی بنمایانم.
از اینکه به لبنان آمدم و پنج یا شش سال با مشکلاتی سخت دست به گریبان بودهام متأسف نیستم. از اینکه آمریکا را ترک گفتهام، از اینکه دنیای لذات و راحتطلبی را پشت سر گذاشتم، از اینکه دنیای علم را فراموش کردم، از اینکه از همه زیباییها و خاطره زن عزیز و فرزندان دلبندم گذشتهام، متأسف نیستم. از آن دنیای مادی و راحتطلبی گذشتم.
توای محبوب من؛ رمز طایفه درد و رنج ۱۴۰۰ ساله را به دوش میکشی، اتهام، تهمت، هجوم، نفرین و ناسزای ۱۴۰۰ ساله را همچنان تحمل میکنی، کینههای گذشته، دشمنیهای تاریخی و حقد و حسدهای جهانسوز را بر جان میپذیری. تو فداکاری میکنی و تو از همهچیز خود میگذری. تو حیات و هستی خود را فدای هدف و اجتماع انسانها میکنی و دشمنانت در عوض دشنام میدهند و خیانت میکنند.
کسی که وصیت میکند آدم سادهای نیست، بزرگترین مقامات علمی را گذرانده، سردی و گرمی روزگار را چشیده، از زیباترین و شدیدترین عشقها برخوردار شده، از درخت لذت زندگی میوه چیده، از هرچه زیبا و دوستداشتنی است برخوردار شده و در اوج کمال و دارایی، همهچیز را رها کرده و به خاطر هدفی مقدس، زندگی دردآلود و اشکبار و شهادت را قبول کرده است.
منی که وصیت میکنم، آدم سادهای نیستم. من خدای عشق و پرستشم، من نماینده حق، مظهر فداکاری و گذشت، تواضع، فعالیت و مبارزهام. آتشفشان درون من کافی است که هر دنیایی را بسوزاند، آتش عشق من بهحدی است که قادر است هر دل سنگی را آب کند، فداکاری من به اندازهای است که کمتر کسی در زندگی به آن درجه رسیده است.
وصیت من درباره مال و منال نیست، زیرا میدانی که چیزی ندارم و آنچه دارم متعلق به تو و به حرکت (حرکتالمحرومین و حرکت امل) و مؤسسه (مؤسسه صنعتی جبلعامل) است. از آنچه بهدست من رسیده بهخاطر احتیاجات شخصی چیزی برنداشتم و جز زندگی درویشانه چیزی نخواستم، حتی زن، بچه، پدر و مادر نیز از من چیزی دریافت نکردهاند و آنجا که سر تا پای وجودم برای تو و حرکت باشد معلوم است که مایملک من نیز متعلق به توست.
رفیق دوران مقاومت
امام موسی صدر / تولد، ۱۴ خرداد ۱۳۰۷ در قم/ بیخبری از ۳ شهریور سال ۱۳۵۷ تاکنون
رفیق دوران انقلاب
سیداحمد خمینی/ تولد ۳ اسفند ۱۳۲۴ در قم/ عروج در ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ در جماران تهران
رفیق دوران جنگ
سید علیاکبر ابوترابی/ تولد ۶ شهریور ۱۳۱۸ درقزوین/ شهادت در ۱۲ خرداد ۱۳۷۹در مسیر مشهد