حدود ۲۰ سال از حمله آمریکا به عراق گذشتهاست و هنوز هم عدهای معتقدند انگیزه اصلی این جنگ، فعالیتهای هستهای رژیم بعث بودهاست. با انتشار اسناد مختلف و پرشمار، اما دیگر جای تردیدی نیست که یک سه ضلعی مهم در آمریکا، نفت عراق را نشانه گرفت و البته در تامین اهداف خود موفق عمل کرد. جورج بوش، دیک چنی و کاندولیزا رایس را باید طور دیگری دید؛ از جنس نفت.
مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی آمریکا در سال ۱۹۹۹ گزارش مهمی را منتشر کرد که نشان میداد میزان واردات نفت این کشور تبدیل به یک بحران شدهاست و ایالات متحده چارهای جز تسلط بیشتر بر منابع انرژی جهان ندارد.
انتخابات ریاستجمهوری آمریکا هم در پیش بود؛ جورج بوش نماینده جمهوریخواهان بود و بیشتر از رقیب دموکراتش، نفت را میشناخت. بوش پسر سال ۱۹۷۷ شرکت آرباستو انرژی را با شراکت سالم بنلادن تأسیس کرد؛ برادر بزرگتر اسامه بنلادن! او پیش از ورود به سیاست، تا میتوانست با حمایت پدرش، در شرکتهای مختلف نفتی حضور پیدا میکرد و حقوق جذابی میگرفت. در ابتدای دهه ۹۰ میلادی، وقتی کمیسیون بورس و اوراق بهادار متوجه تخلفات جورج بوش در فروش سهامش در شرکت نفتی هرکن انرژی شد، او را تحت تعقیب قرار داد، ولی بوش پدر اجازه نداد پرونده تخلفات پسر، به حکم قضایی منجر شود.
تمرکز بر عراق
بوش، اما برنده انتخابات شد؛ پس از استقرار در کاخ سفید، برای غلبه بر بحران انرژی، گروه توسعه سیاست انرژی ملی را به ریاست دیک چنی، معاون خود تشکیل داد. شرکت انرون با مدیریت کنت لی، همراه هالیبرتون، دیگر غول نفتی آمریکا که ریاست آن در دهه ۹۰ میلادی بر عهده چنی بود، به درو کردن کاشتههای خود فکر میکردند. این دو چهره نفتی، گزارش وحشتناکی برای بوش آماده کردند که در آن گفته شدهبود با ادامه شرایط فعلی تولید و مصرف، دو بشکه از سه بشکه مصرفی آمریکا از مسیر واردات تأمین خواهدشد. سپتامبر ۲۰۰۱ گزارش دیگری منتشر شد که تکمیلکننده جنگ نفت بود؛ گزارش چهار ساله دفاعی نشان میداد مناطق نفتخیز عراق، نقطه حیاتی برای منافع این کشور است و خلیجفارس، کانون اصلی سیاست انرژی بینالمللی آمریکاست.
نقش آفرینی چنی
نفت عراق، عجیب برای معاون بوش جذاب بود؛ او نمیتوانست ثروت بینالنهرین را کنار بگذارد بهویژه در آگوست۲۰۰۲ که به جذابیتهای نفتی عراق با سهم ۱۰درصدیاش از ذخایر جهان اشاره کرد. دیک چنی یک بار توانستهبود جورج بوش پدر را برای حمله به کویت و بیرون راندن صدام از این کشور متقاعد کند؛ او هم مانند خانواده بوش یک نفتی تمامعیار بود؛ چه زمانی که پنج دوره نماینده ایالت نفتی وایومینگ بود و چه در سالهایی که پس از خداحافظی با وزارت دفاع، ریاست غول نفتی هالیبرتون را برعهده داشت.
ضلع سوم
در مسیری که چنی، بوش را هدایت میکرد، کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی آمریکا هم حضور داشت. او دستپرورده جورج شولتز، وزیر خارجه دولت ریگان بود؛ وزیری که پس از پایان ماموریتش ریاست هیأتمدیره شرکت نفتی شورون را بر عهده گرفت و رایس را هم با خود به این شرکت برد. رایس، یکی از مهرههای کلیدی آمریکا در دهه۹۰ بود که توانست پای کمپانیهای آمریکایی را به آسیای میانه و قفقاز باز کند و با خرید دو نفتکش شخصی، کسب و کار خودش را داشت.
پایان دیکتاتور
صدام در پایان خط قرار داشت. وقتی به او خبر دادند آمریکا برنامه خود را نهایی کردهاست سرویس اطلاعاتی خود را سراغ یک تاجر بزرگ نفت فرستاد. عماد هیج، یک دلال آمریکایی - لبنانی بود که رابطه نزدیکی با تیم نفتی کاخ سفید داشت. وقتی عماد، پیشنهاد صدام را دریافت کرد، سراغ ریچارد پرل، مشاور تاثیرگذار کاخسفید رفت و به او گفت صدام مشکلی برای تقدیم نفت عراق به آمریکا ندارد به شرط آنکه واشنگتن اجازه دهد او در راس قدرت باقی بماند. ولی دیگر خیلی دیر شدهبود. آمریکا پروژه اشغال را کلید زدهبود. نیروهای آمریکایی ابتدا تأسیسات صادرات نفت عراق را در جنوب بصره اشغال کردند. سپس سراغ میادین نفتی رفته و بصره را در اختیار گرفتند؛ استانی که پایتخت نفت عراق است. با استقرار بخشی از نیروها در بصره، هزاران تفنگدار آمریکایی راه بغداد را در پیش گرفتند ونخستین ساختمانی که به کنترل خود در آوردند، وزارت نفت عراق بود. با اشغال کامل عراق، وقت تقسیم نفت فرارسید. نفت عراق به آمریکا سرازیر شد، چنی دوستان خود را بر سفره نفت نشاند و رایس هم مخفیانه کسب و کار خود را در نفت توسعه داد؛ به همین سادگی.
منبع: روزنامه جام جم