اینها درددل پیرمرد ۶۳ساله اهل روستای بادام شیرین استان چهارمحال و بختیاری است که فیلم آن چند روز پیش در فضای مجازی منتشر شد و عصا به دست از وضعیت بسیار نابسامان مدرسه روستایش گفت. به گفته او، رفت و آمد مسئولان به این روستا تاکنون به نتیجه مثبتی نرسیده است.
علیمدد مقصودی، همان پیرمرد سپیدموی بادامشیرینی است که حرص بچههای روستا را میخورد و ناراحت است از اینکه سقف مدرسه درست و حسابی بالای سر دانشآموزان نیست. به گفته مقصودی، این چاردیواری سست و لرزان، هیچ شباهتی به مدرسه ندارد. کل مساحت مدرسه ۱۰۰متر و از سنگ و چوب ساخته شده است. یک اتاق برای معلم است و یک سرویس بهداشتی هم بیرون مدرسه قرار دارد. چهار ستون مدرسه آنقدر کمتوان است که با چند حرکت ساده به آسانی خراب میشود.
مقصودی که بیش از ۶۰ سال در این روستا زندگی کرده است، در مورد وضعیت مدرسه به جامجم میگوید: در این روستا هفت خانوار زندگی میکنند. این مدرسه قبلا ۲۰ دانشآموز داشت، اما رفتند و الان فقط پنج دانشآموز در آن درس میخوانند.
سقفش از چوب ساخته شده و پر از مارهای سمی و غیرسمی و عقربهای زرد و سیاهرنگ است. لای سنگها پر از این جانوران است. تابستانها مار و عقرب در آن جولان میدهند و فقط زمستانها که هوا سرد میشود، خبری از آنها نیست. در فصل بهار هم که بچهها درس و مشق دارند، از ترس نمیتوانند وارد مدرسه شوند و برای همین در چادری در نزدیکی مدرسه دور هم جمع میشوند و معلم درس میدهد. چون اتاق معلم قابل استفاده نیست، معلم پس از درسدادن به روستای دیگری میرود و در یک کانکس زندگی میکند. در روزهای بارانی هم، چون سقف مدرسه از چوب و گل و خاک ساخته شده است، باران از سقف مستقیم روی سر بچهها میریزد. در زمستان هم، چون سیستم گرمایشی ندارد، از سرما به خود میلرزند و با یک بخاری چوبسوز مدرسه را گرم میکنند. پدر و مادرها چه گناهیکردهاند که باید از ترس نیش مار و عقرب و خدای نکرده مرگ فرزندانشان به خود بلرزند.
او در مورد قولهاییکه مسئولان برای ساخت مدرسه به اهالی روستا دادهاند، ادامه میدهد: همین پارسال بود که رئیس آموزش و پرورش شهرکرد به ما قول داد یک کانکس برای درسخواندن بچهها در اختیار روستا قرار میدهد، اما تا الان به قول خود عمل نکردهاند. هرکسی به روستا میآید، فقط قول میدهد و میرود، اما از عمل به وعده هیچ خبری نیست. بچهها برای درسخواندن به جای دیگر هم نمیتوانند بروند. برای اینکه هم راه خیلی دور است و هم جاده ماشینرو نداریم. برای جاده هم کارهای لازم را انجام دادیم و با شورای روستا هم صحبت کردم، حتی نقشهبرداری هم شد، اما کو عمل؟ تمام کارها زمین مانده است، درست مثل کانکس مدرسه که فقط یک قول خشک و خالی دادند و رفتند. البته یکی از مسئولان آموزش و پرورش خیلی تلاشکرد برای دانشآموزان کانکس تهیهکند، اما نشد. اگر مسلمان هستند، به خاطر رضای خدا یک کانکس به بچهها بدهند تا حداقل در آن درس بخوانند و پدر و مادرها وحشت مار و عقرب را نداشته باشند، اگر هم مسلمان نیستند و به حرفهایشان عمل نمیکنند که ما دیگر هیچ حرفی نداریم و دستمان هم به جایی بند نیست. همان یک کانکس فعلا برای ما بس است، مدرسهسازی پیشکش.
وعده مدیرکل آموزش و پرورش استان برای ساخت مدرسه
حسین امیریان، مدیرکل آموزش و پرورش استان چهارمحال و بختیاری در واکنش به فیلم منتشرشده از مدرسه گفت: فیلم منتشرشده جدید نیست، ولی مشکلاتی که در آن فیلم دیده میشود همچنان وجود دارد. به دنبال طرح مشکل به اتفاق همکارانم از بخشهای مختلف مانند مدیران سازمان نوسازی مدارس در استان عازم روستای بادام شیرین شدیم و ضمن بررسی مشکل از نزدیک، تصمیمهای ویژهای را برای احداث یک مدرسه استاندارد اتخاذ کردیم. برای سفر به روستای محروم بادام شیرین باید سه ساعت از شهرکرد تا بازفت، یک ساعت و نیم از بازفت تا یکی از روستاهای مجاور و بعد از آن هم یک ساعت باید تا خود روستا پیادهروی میکردیم. در این سفر، ضمن دیدار با اهالی، مقدمات تحویل زمین را انجام دادیم تا به زودی ضمن استقرار پیمانکار در روستا فرآیند ساخت مدرسه آغاز شود. متاسفانه روستای بادام شیرین فاقد امکاناتی مثل آب، برق و گاز است و برای حل ریشهایتر مشکل به همافزایی با سایر دستگاههای اداری و اجرایی نیاز داریم.
منبع: روزنامه جام جم