بینشان به کارگردانی راما قویدل و با بازی بازیگرانی، چون پرویز فلاحیپور، مهدی فقیه، اکبر رحمتی، کاظم هژیرآزاد، قاسم زارع، مریم کاویانی، نیوشا ضیغمی، نیلوفر پارسا، رضا ایرانمنش، اتابک نادری، رضا توکلی، مجید واشقانی، سعید زارعی و... این شبها ساعت ۲۰ و ۴۵ دقیقه از شبکه سه روی آنتن میرود و در همین چند قسمت پخش شده نیز واکنشهایی را برانگیختهاست. واکنشهایی که بیشتر بهواسطه تصویر ساختهشده از خبرنگاران در این سریال برانگیخته شده و البته پاسخ و توضیحات گروه سازنده را نیز در پی داشتهاست. آنچه در ادامه میخوانید حاصل نشستی است که با حضور مرتضی رزاق کریمی تهیهکننده، راما قویدل کارگردان، پرویز فلاحیپور، نیلوفر پارسا و سعید زارعی بازیگران این مجموعه در روزنامه جامجم برگزار شد و در آن ضمن پاسخگویی به انتقادات، از اهداف سازندگان بینشان نیز گفتیم و شنیدیم.
در نقدهایی که تاکنون در مورد سریال بینشان نوشته شده است از «پرداختن به فساد و رانت، هرچند بدون ذکر نام و نشانی» بهعنوان برگ برنده آن یاد میکنند. میخواهم گفتگو را با همین نکته آغاز کنیم و در صورت موافقت جمع، در ادامه به آنچه ایرادات بینشان نام داده میشود، بپردازیم.
مرتضی رزاق کریمی، تهیهکننده: بله، واقعیت این است که موضوع سریال ما، انتظاری است که مردم میکشند و حرفی است که در دل دارند. نکتهای که به نظر میآید شاید کمتر در رسانه به آن پرداخته شدهاست و اگر اثری قصد پرداخت به آن را دارد باید به گونهای جذاب عمل کند چرا که هدفش نه ارائه گزارشی مستند که خلق درامی پرکشش است. به عقیده من نویسندگان بینشان؛ آزیتا ایرایی و مهدی حمزه گامی مهم در این مسیر برداشتند و در اجرا، راما قویدل توانست حاصل کار آنها را در اوج پختگی به کمال برساند. البته به نظرم آنچه در این سریال مطرح میشود، فقط بحث رانت و فساد مالی نیست و مبحثی خانوادگی نیز در آن مطرح است، در عین حال که شاهد شکلگیری یک درام عاشقانه نیز هستیم و شاید بتوان گفت این دو خط داستانی در یکدیگر تنیده شدهاند؛ درامی عاشقانه و شرایط اجتماعی و ازجمله مشکلات اقتصادی و بازتاب آن درون خانواده که به موازات یکدیگر پیش میروند.
پرویز فلاحیپور، بازیگر: طبیعتا در موقعیت فعلی، این نکته میتواند در جذب تماشاگر موثر باشد هرچند به عقیده من از زحمتی که دوستان برای ساخت این سریال کشیدهاند و دقتی که در سروسامان دادن به جزئیات آن به کار بردهاند، نیز میتوان بهعنوان برگ برنده آن یاد کرد. نکتهای که به آن اشاره میکنم از اینروست که در ماههای اخیر، یک یا دو سریال دیگر را دیدهام که جنبه انتقادی داشتهاند و حتی بیش از بینشان به مسأله رانتخواری و فساد مالی پرداختهاند، اما در جذب مخاطب موفق نبودهاند، چرا که در ساختشان، فیلمبرداری، صدابرداری، بازیگردانی، نورپردازی و... آن دقتی که باید و شاید به کار نرفتهبود. من نه بهدلیل حضورم در این اثر که برای تماشای حاصل کار راما قویدل، بسیار با دقت به تماشای بینشان مینشینم و بهجرات میتوانم بگویم این سریال نماهای زیبا و دکوپاژهای درست کم ندارد و به نظرم اینها همه نکاتی است که به جلب نظر مخاطب منجر میشود. پس در مجموع معتقدم پروسه تماشای این سریال مانند نگاه کردن به یک تابلوی نقاشی زیباست که در کنار زیبایی ممکن است جنبه انتقادی هم داشتهباشد. هر چند آن جنبه انتقادی اصطلاحا ممکن است موجب خنک شدن دل شنونده و بیننده شود و در جلب نظر او هم موثر باشد.
راما قویدل، کارگردان: طبیعتا یکی از مهمترین نکاتی که میتوان در مورد بینشان مطرح کرد همین نکته است. اتفاقی که من نقشی در آن نداشتهام، چون بر مبنای فیلمنامه پیش رفتم و ایدهای که فیلمنامه براساس آن بنا شده متعلق به مرتضی رزاق کریمی است و من صرفا تلاش کردم آن را به تصویر بکشم و نقشی در شکلگیری آن نداشتم. با وجود این، بله، من هم معتقدم در مقطع زمانی کنونی پرداختن به این نکته جذاب است و مخاطب با این پیشفرض که مطرح کردن آن در تلویزیون ممکن نیست، به تماشایش مینشیند و به شکل طبیعی ممکن شدن آنچه ناممکن میپنداشتهاید، همیشه جالب توجه است.
تعداد آثاری که پیش از این در قاب تلویزیون دیدهایم و شخصیت اصلی آن یک خبرنگار بودهاست به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد. میخواهم بدانم تیم تولید بینشان با چه نگاهی سراغ این سوژه رفتند؟
رزاقکریمی: پیش از پاسخ دادن به سؤالتان باید اشاره کنم جای نویسندگانمان، آزیتا ایرایی و مهدی حمزه خالی است و درواقع آنها هستند که باید به این سؤال پاسخ دهند و من به نیابت از آنهاست که پاسخ میدهم. ایده اولیه بنده و اخوی، مصطفی رزاق کریمی، شامل وجهی بود که شاید اکنون در داستان پررنگ نباشد، اما هر چه پیش برویم بیشتر به چشم میآید؛ شهابالدین ادهم با بازی پرویز فلاحیپور، کاراکتری آرمانگراست که بخشی از زندگیاش را در جبهههای جنگ گذرانده و همچنان به آرمانهایش پایبند است و ما در حال تماشای کنش و واکنش او در جامعه امروزی و نقش و جایگاهش در این میان هستیم. ادهم درواقع جانباز دوران دفاعمقدس است و ما میخواهیم ببینیم آن انسان دغدغهمند دهه۶۰ اکنون در برابر ناراستیهایی که میبیند، چه میکند. آزیتا ایرایی و مهدی حمزه، شغل این جانباز جنگ را خبرنگار در نظر گرفتند که اتفاقا من نیز از آن استقبال کردم و در میان چند طرح دیگری که از چند فیلمنامه نویس دیگر براساس همان ایده اولیه، خواندهبودم به نظرم جذابتر آمد. همان طور که شما اشاره کردید تاکنون تعداد کمی خبرنگار در قاب تلویزیون دیدهایم در حالی که خبرنگار میتواند چشم بینا و گوش شنوای جامعه باشد و موجب آگاهیبخشی شود. ما در بینشان شاهد حضور دو خبرنگار از دو نسل متفاوت هستیم، یکی از نسل شهابالدین ادهم، انسانی بسیار متعهد و مسئول و دیگری متین، خواهرزاده او که نماینده نسلی متفاوت از نسل ادهم است و تقابل دیدگاه اینها و تاثیر و تاثری که نظراتشان بر یکدیگر میگذارد، میتواند برای مخاطبان رسانهای که کمتر شاهد روی آنتن رفتن اثری با حضوریک خبرنگار در نقش اصلی بودهاند، جذاب باشد.
قویدل: مرتضی رزاق کریمی و اخوی شان، مصطفی رزاق کریمی، طراح ایده اولیه فیلمنامه بودهاند و آزیتا ایرایی و مهدی حمزه آن ایده اولیه را به فیلمنامه تبدیل کردهاند و از این جهت آقامرتضی، واجد این صلاحیت هستند که در مورد سوژه بینشان، صحبت کنند و من به عقیده خودم، نه.
رزاقکریمی: هرچند نویسندگان ما، بعد از اضافه شدن راما قویدل به گروه از ایدههای ایشان بهره بسیار گرفتند. نکتهای که میخواهم به آن در مورد ایشان اشاره کنم این است که با وجود سالها سابقه کار، بینشان، دوازدهمین سریالی است که کارگردانی میکنند و این را براساس شناختی سه دههای میگویم که ایشان نخست نویسنده هستند و سپس کارگردان.
قویدل: من این نکته را بهعنوان تمجید قلمداد میکنم و بابت آن سپاسگزارم.
رزاقکریمی: میخواهم بگویم ضمن تسلط ایشان بر حوزه نگارش فیلمنامه به عقیده من بخش مهمی از تالیف در کارگردانی است که اتفاق میافتد و مؤلفان یک اثر، هم نویسندگان آن هستند و هم کارگردانش و من در مقام تهیه کننده صرفا تلاش کردهام نظرم را در قالب ایده اولیه به دوستان ارائه دهم.
قویدل: حالا که حرف به اینجا کشید، اجازه میخواهم به نکتهای اشاره کنم. من بهعنوان کارگردانی که ۲۵سال از ۳۴سال حضورم در این حرفه را کارگردانی نکرده و دستیار بودهام تا به حال با تهیه کنندگان بسیار زیادی مواجه شدهام؛ از درجهیکترینشان تا تازه کارترینها که بسیار هم با یکدیگر متفاوت بودهاند و افتخار داشتهام که با تهیهکنندگانی بسیار خوب همکاری کنم و هرچند تعدادشان که بتوان عنوان فرهنگی را به آنها اطلاق کرد، زیاد نیست، ولی من شانس داشتهام که با اکثرشان همکاری کنم و آقامرتضی یکی از این تهیهکنندگان است که دغدغه فرهنگی دارد و به همین دلیل گفتمان با او بسیار لذتبخش است و امیدوارم هر کارگردانی این شانس را در طول دوران کاریاش بیاورد که با چنین تهیهکنندهای همکاری کند؛ تهیهکنندهای که فیلمنامه، دکوپاژ و ساختار میشناسد و کارگردان را درک میکند و این برای من فرصتی مغتنم بود که تجربهای دلنشین را رقم زد.
رزاقکریمی: من در برابر آنچه راما قویدل میگوید تسلیمم و صرفا میتوانم به این نکته اشاره کنم که از تهیه کنندگی بینشان لذت بردم و حال بسیار خوبی داشتم.
سراغ آقای پرویز فلاحیپور، کاراکتر اصلی بینشان در نقش شهابالدین ادهم، خبرنگاری پیشکسوت با سابقه جبهه و جنگ برویم. میخواهم بدانم نشست و برخاست با مابه ازاهای بیرونی این شخصیت چه میزان برایتان اهمیت داشت؟
فلاحیپور: طبیعتا اهمیت بسیاری داشت. من با عزیزانی که تجربه حضور در جبهه جنگ را از سر گذراندهاند آشنا هستم و یکی دو نفر ازدوستان نزدیکم را تشکیل میدهند و بارها با آنها به گفتگو نشستهام، اما خبرنگار پیشکسوت بودنشان، ویژگیای بود که خصوصیات آن را یا باید از دوستان دیگرم وام میگرفتم یا به تحقیق کتابخانهای و میدانی میپرداختم یا به آثار تصویری مراجعه میکردم. هرچند اعتقادم این است که این جستوجو برای یافتن مابه ازای بیرونی نباید منجر به کپیبرداری و تقلید شود، چون هرچند شاید اوایل کار جوابگو باشد، اما در ادامه نوعی وابستگی ایجاد میکند که مانع نشستن نقش در جانتان میشود و آنچه ارائه میکنید، طبیعی به نظر نمیرسد. همه تلاش من هنگام ارائه نقش شهابالدین ادهم، طبیعی به نظر رسیدن خصوصیات اخلاقی او بود، چه آرامشی که در خانه و کنار خانوادهاش دارد و چه جسارت و شجاعتی که هنگام پیگیری سوژههای خبری از خود نشان میدهد و چه سایر ویژگیهایش. اینها نکاتی بود که تلاش کردم در نظر بگیرم و البته در این میان بده بستانهای خوبی چه با راما قویدل و چه با سایر بازیگران داشتم که برای نزدیک شدن به نقش کمکم کرد.
میخواهم با دیگر بازیگران حاضر در نشست نیز به گپ وگفتی اولیه در مورد نقششان بپردازیم و سپس به آنچه انتقادات مطرح شده در مورد بینشان نام دارد، بپردازیم. ما و احتمالا خوانندگان، نیلوفر پارسا، بازیگر نقش ریحانه را در بینشان بیش از هر نقشی با بیتا در «آوای باران» به یاد میآوریم. نقشی منفی که جای کار بسیار داشت. با توجه به تفاوت کامل ریحانه با بیتا، میخواهم به این سؤال پاسخ دهید که آیا مثبت بودن تمام و کمال ریحانه دستتان را برای بازی نسبت به بیتا نمیبست؟
نیلوفر پارسا، بازیگر: بله، همانطور که میگویید من با نقش بیتا در سریال «آوای باران» شناخته شدم و هرچند بینشان اولین تجربه همکاری من با راما قویدل نبود، اما بسیار از او ممنونم که دوباره به من اعتماد کرد و با توجه به اینکه اصولا چه در انتخاب نقش و چه در هر امر دیگری مربوط به اثرش ظرافت بسیار دارد بسیار خوشحالم که با وجود حساسیت ذاتیشان، انتخابشان من بودم. من هم مانند بسیاری از بازیگران دوست ندارم به تکرار یک نقش بپردازم و این در حالی است که پیشنهادهایی مشابه بیتای سریال آوای باران برایم بسیار تکرار شد که ترجیح دادم نپذیرم. زمانی که راما قویدل با من تماس گرفت، در اولین جمله به من گفت که ریحانه، همان نقش و با همان جذابیتهایی است که دوست داری و حتی از آنچه تصور میکنی جذابتر است. این دقیقا همان اتفاقی بود که رخ داد و زمانی که فیلمنامه را خواندم متوجه ظرافتهایی شدم که اشاره کردهبودند و پی بردم در واقع همانقدر که توانستم از ظرفیتهای منفی بیتا برای به تصویر کشیدنش استفاده کنم میتوانم مثبت بودن ریحانه را هم دوست داشتهباشم و خودم را به آن نزدیک کنم. اتفاقی که راما قویدل در رخدادنش بسیار موثر بود و در مواقعی که نمیدانستم در چنین خانوادهای بودن، خانوادهای فرهنگی با حضور پدری که هم جانباز است و هم خبرنگاری پیشکسوت، چه باید بکنم و در مواجهه با چالشهایی که در پی وصلت با خانواده همسرش برایش ایجاد میشود چه واکنشی نشان دهم، راهنماییام میکردند؛ و این نظر را میپذیرید که در انتخاب نقش وسواس بهخرج میدهید و این گونه نیست که به شکل پیوسته شاهد حضورتان در قاب تلویزیون باشیم؟
پارسا: بله، به گونهای که حتی بعد از ریحانه، نقشی خاکستری به من پیشنهاد شد که اتفاقا پرچالش هم بود و گمان میکنم دیده میشد، ولی ترجیح دادم مدتی با ریحانه در ذهن مخاطب بمانم و بازخورد آن را دریافت کنم تا اینکه بلافاصله در قالب نقشی دیگر فرو بروم. در این بین سعی میکنم نبودنم در تلویزیون را با حضور روی صحنه تئاتر جبران کنم و به نظرم ماندگارتر است که گزیدهکارتر باشم و متفاوتتر انتخاب کنم.
اگر شهابالدین ادهم را بتوان خبرنگاری پیشکسوت، متعهد، مسئول و پیگیر قلمداد کرد، خواهرزادهاش، متین با بازی سعید زارعی، نماینده خبرنگاران پاپاراتزی است. رسیدن به این نقش برای شما چه میزان با یافتن مابهازاهای بیرونی همراه بود؟
سعید زارعی، بازیگر: (با خنده) بهتر است در مورد مابهازایش صحبت نکنم، چون مابهازایش درمورد من صحبت کرد، اما همان طور که اشاره کردیم آنچه در بینشان میبینیم به تصویر کشیدن دو حیطه کاری جداگانه است؛ یکی آنچه شهابالدین ادهم نمایندگیاش میکند و دیگری آنچه متین نشان دهندهاش است و به وفور هم آن را در اطرافمان مشاهده میکنیم؛ موجسوارانی که دنبال شلوغکردن و پوشش اخبار زرد هستند تقابلشان با یکدیگر نیز اتفاقاتی جالب را رقم میزند. یکی از مهمترین ویژگیهای متین، وقاحتش در بیرون از خانه و جلوی همه درآمدنش در سطح جامعه است، اما هنگامی که پا به خانه میگذارد و جلوی شهابالدین قرار میگیرد دیگر آن گونه نیست و تلاش میکند نشان دهد که میخواهد در حیطه خبرنگاری در مسیری درست قرار بگیرد.
اشاره کردید که مابه ازایش در موردتان صحبت کردهاست، کسی به نقشتان واکنشی نشان داده است؟
رزاق کریمی: همیشه هستند کسانی که ممکن است گمان کنند آنچه نشان میدهیم در مورد آنهاست درصورتی که این گونه نیست و قصه ما، قصهای مستقل است.
قویدل: در واقع عدهای در آن سوی مرزها میخواستند متین را مصادره به مطلوب کنند و در واقع سلبریتیستیزی متین را به خودشان نسبت دادند و اعلام کردند این، آنها هستند که در قاب تلویزیون به تصویر کشیده شدهاند.
زارعی: و این در حالی است که یک خبرنگار پاپاراتزی فرضی، میتواند نمونه نمایشی یک جمع باشد و نه الزاما یک فرد.
اجازه دهید نقدی را که به سریال بینشان میشود با این جملات بیان کنم. گمان نمیکنید خبرنگار پیشکسوتتان، شهابالدین ادهم، بیش از اندازه و به گونهای غیرواقعی مشغول تجسس است و بیش از خبرنگار بودن به سمت کارآگاه بودن رفتهاست؟
قویدل: به نسبت واقعیت؟
بله، به نسبت واقعیت.
قویدل: به نظر من، وظیفه ما، به عنوان هنرمند، نگاه دوباره انداختن به آرمانهایمان است و با این تعریف، یکی از اهداف مدنظر ما در بینشان بیدارکردن دوباره آرمانهایی است که رفته رفته کمرنگ، کمفروغ و دچار خفتگی شدهاند؛ به عنوان مثال نشان دادن اینکه شاید هنوز در جامعه ما خبرنگارانی باشند که عدالتخواهی، آرمانگرایی، نگاه ایدهآلیستی و کمالگرایانه در وجودشان زنده است، اما شرایط و موقعیت کنونیشان این نگاه را کمفروغ میکند و شاید بینشان جرقهای برای بازگشت به اصل خود را در ذهنشان بزند. این اعتقاد من است هرچند که به گمانم بهتر است خبرنگاران و روزنامهنگاران در موردش صحبت کنند.
اما احتمالا اعتراض خبرنگاران را هم به تصویری که از آنها در بینشان نشان دادهاید شنیدهاید؟
قویدل: بله، شنیدهام و ظاهرا خبرنگارانی را ناراحت کردهایم که این دیگر چطور خبرنگاری است؟! اتفاقی که اتفاقا از نظر من نشانهای خوب است که نشان میدهد آن تلنگری که باید زده شدهاست و به نظرم خبرنگاری که چنین ایرادی را مطرح میکند درواقع در حال نشاندادن نقطهضعف خود و ایراداتی است که به کارش وارد است. تعریف خبرنگار در همه جای دنیا یعنی کسی که روشنگری و راه را باز میکند، کسی که جامعه را آگاه میکند و این در حالی است که خبرنگاران ما همگی در تحریریهها نشستهاند و پایشان را هم از در تحریریه بیرون نمیگذارند.
رزاقکریمی: در تکمیل آنچه راما قویدل گفت باید اشاره کنم من بهشخصه نمونههایی مشابه شهابالدین ادهم را سراغ دارم، نه در گذشته که در همین زمان فعلی، خبرنگارانی که تهدیدهایی شدهاند که حیرت میکنید و اگر نامشان را بگویم قطعا میشناسیدشان.
شما بهعنوان بازیگر این نقش، هنگام خواندن فیلمنامه، نسبت به سویه کارآگاهمنشبودن کاراکتر شهابالدین ادهم حساس نشدید یا آزارتان نداد؟
فلاحیپور: من معتقدم هنر و بهطور مشخص هنر فیلمسازی و من بهعنوان بازیگر و نویسنده بهعنوان خالق این کاراکترها و... باید «آنچه را که باید باشد» به تصویر بکشیم نه «آنچه را که هست». وظیفه هنر از نظر من، کددادن و هدایتکردن است. من با بازی در نقش شهابالدین ادهم در حال بیان این موضوع هستم که خبرنگار باید اینگونه باشد، خبرنگار باید پیگیر باشد، خبرنگار باید متعهد باشد و... درحقیقت نویسنده فیلمنامه، کارگردان و من بهعنوان بازیگر در حال آمادهسازی یک بستهبندی ایدهآلیستی برای مخاطب و نشاندادن این نکته به او هستیم که در جهانی آرمانی، یک خبرنگار باید اینگونه باشد تا مسئولانی پاکدستتر و جامعهای سالمتر داشتهباشیم؛ بنابراین من آنچه را شما بهعنوان انتقاد مطرح میکنید حاصل واقعیت هنر میدانم که گریزی از آن نیست.
انتقاد دیگری که به بینشان وارد میشود فضایی است که از سوی برخی مخاطبان با عبارتهایی، چون فضای یادآور دهه ۶۰ توصیف شدهاست. آن فضای نوستالژیک یا آن سنتگرایی که در خانه شهابالدین ادهم میبینیم با چه هدفی شکل گرفت و میتوان هدفش را یادآوری آنچه ازدستدادهایم یا ازدسترفتهاست دانست؟
قویدل: اگرچه آنچه میگویید صحیح است، اما فراموش نکنید ما در کنار این فضا، فضای مدرن را هم نشان میدهیم. ما شاهد حضور دو خانواده در بینشان هستیم. خانواده ادهم و خانواده کاظمی که داستانشان با هم پیش میرود و بله، خانواده ادهم دقیقا حائز همین ویژگیهایی است که به آنها اشاره کردید؛ خانوادهای صمیمی در خانهای گرم با مولفههای روابط نزدیک و صمیمانه که میتوان ایرانی نامیدش و در تقابل با آنها، خانواده کاظمی را میبینیم که اگرچه اخلاقگراست و دیالوگهایی اخلاقمدارانه هم از زبانشان میشنویم، اما مولفههای مدرنیته در خانه و خانوادهشان بهوضوح قابلملاحظه است و بهعنوانمثال در خانه خانواده کاظمی، نورهای اریب پرکنتراست جای روشنایی خانه خانواده ادهم را میگیرد. ما میخواستیم تفاوت این دو جهان با یکدیگر بهشدت محسوس باشد و مخصوصا وقتی از یک خانه به خانه دیگر کات میزنیم این دو جهان کاملا متفاوت از یکدیگر به چشم بیایند؛ و قصد تقبیح کسی و تقدیس دیگری را داشتید؟
قویدل: نه، بههیچعنوان. هرکدام از این دو جهان ممکن است خوبیها و بدیهایی داشتهباشند و ما صرفا میخواستیم تقابلشان را با یکدیگر نشان دهیم، هرچند در نهایت آن چیزی که در پایان سریال میبینیم و اتفاقاتی که در هرکدام از این خانهها میافتد، تعیینکننده است. برای جمعبندی باید اشاره کنم که فکر میکنم در سؤالتان به نکته درستی اشاره کردید، اما اشاره تان کامل نبود، اینکه تقابل سنتومدرنیته به شکلی دراماتیک، داستانی و درعینحال بدون تقبیح یکی و تقدیس دیگری در بینشان به نمایش درآمدهاست.
بهعنوان بازیگری که فضای پیش رویش برای ایفای نقش، خانه خانواده ادهم و همین فضای سنتگرایانه است، نظرتان در این مورد چیست؟ این فضا را قدیمی و کهنه و پیشکشیدنش را موجب عدم برقراری ارتباط مخاطب با سریال میدانید یا با آنچه راما قویدل میگوید موافقید؟
پارسا: من نخست میخواهم بهعنوان یک مخاطب، بهعنوان کسی که هرشب در حال تماشای بینشان است به این سؤال پاسخ دهم. زمانی که من خانواده ادهم را میبینم ازجمله نکاتی که برایم یادآوری میشود این است که به دلیل سرعت این روزهای زندگیمان، چیزهایی را ازدستدادهایم، چیزهایی که دیدنشان در زندگی روتین و معمولی خانواده ادهم برایم لذتبخش است. همانطور که احتمالا دیدهاید، ما هربار که میخواهیم به خانه خانواده ادهم رجوع کنیم اول نمای حیاطشان را میبینیم و من تا آن حیاط را میبینم به یاد صمیمیتی میافتم که در لحظهلحظه بازی در نقش ریحانه، در کنار پرویز فلاحیپور در نقش پدرم و مریم کاویانی در نقش مادرم احساس و گمان میکردم واقعا یک خانوادهایم و بارها پیشآمدهاست که از خودم پرسیدهام بینندگان بینشان هم این صمیمیت را در سکانس بهعنوانمثال صبحانهخوردن این خانواده درمییابند و رفاقت پدر و دختری ریحانه با پدرش را در ک میکنند؟
میتوانید اشاره کنید که با کدام بازیگران تان و برای ضبط چه سکانسهایی به کربلا رفتید و چه حال و هوایی داشتید؟
قویدل: پرویز فلاحیپور و اکبر رحمتی بازیگر نقش حبیب، عزیزانی بودند که در کربلا جلوی دوربین رفتند.
فلاحیپور: این بار دومی بود که من به کربلا مشرف میشدم و همچون بار اول حظ بسیار بردم. ضمن این که باید اشاره کنم فیلمبرداری در جایی که ما بودیم، صحن حرم امامحسین (ع) و چند متری ضریح ایشان به دشواری صورت میگرفت و ما در طول چهار شب و سه روزی که آنجا بودیم با دشواریهایی مواجهشدیم.
بینشان فصل دوم خواهدداشت؟
رزاقکریمی: ما ایده فصل دوم را داریم و منتظریم اولا ببینیم میزان رضایت مخاطبان از اثر چقدر است و ثانیا نظر مدیران شبکه در این مورد چیست. نکتهای که برای ما اهمیت دارد این است که رضایتمندی مخاطب نه تنها کمی که کیفی باشد؛ چرا که گاهی اوقات تعداد تماشاگران یک اثر به خاطر فضا، شرایط و تبلیغات به شکل ناگهانی افزایش پیدا میکند، ولی این جامعه آماری، رضایتی از آنچه دیده نداشتهاست؛ بنابراین رضایت مخاطب برای ما براساس معیارهای کمی و کیفی به صورت توامان تعریف میشود.
منبع: روزنامه جام جم