یادداشتی درباره «موقعیت‌مهدی» که این روز‌ها در تلوبیون اکران برخط شده است

تمرین‌کنید که نگران نباشید!

فیلم «موقعیت مهدی» ساخته هادی حجازی‌فر از‌جمله فیلم‌هایی است که در اکران نوروزی امسال روی پرده سینماها رفت و با استقبال مخاطبان رو‌به‌رو شد و همچنان نیز در برنامه اکران سینماهای ایران قرار دارد. علاوه بر اکران فیلم روی پرده سینماها، این اثر سینمایی که سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرده است، در تلوبیون نیز اکران آنلاین شده و مخاطبان می‌توانند از این امکان نیز برای دیدن فیلم استفاده کنند.
کد خبر: ۱۳۷۷۳۰۷
نویسنده محمد دیندار - منتقد و مستند‌ساز
اوایل دهه ۷۰ پژوهشی در باب زندگی شهید مهدی باکری را به‌عهده گرفتم که تا آن زمان نخستین پژوهشی بود که به آن فراگیری درباره ایشان انجام می‌شد. برای این پژوهش مدتی را در تبریز و لشکر ۳۱ عاشورا به‌سر بردم و با یاران و نزدیکان ایشان گفتگو‌های مفصل و دقیقی انجام دادم. همچنین برای گفتگو با همسر گرامی ایشان سفری به قم داشتم که خاطرات با‌ارزشی را بیان کردند. حجم خاطرات ارزشمندی که از زندگی خانوادگی، مبارزاتی و کاری شهید مهدی باکری (دوران شهرداری) و دوره فرماندهی این شخصیت خاص و محبوب و مردمی وجود دارد، قطعا در یک فیلم نمی‌گنجد و از این‌رو موقعیت مهدی را قطره‌ای از زندگی پرخاطره و پرخطر آقا مهدی می‌دانم که البته مصداقی است از «آب دریا را اگر نتوان‌کشید، هم به‌قدر تشنگی باید چشید.»

موقعیت مهدی همان‌طور که گفته شده نسخه سینمایی از مینی‌سریالی است که هنوز پخش نشده و از این‌رو قطعا در نسخه مینی‌سریال شاهد نگاهی کامل‌تر به ابعاد مختلف زندگی مهدی و حمید باکری خواهیم بود. با این حال گر‌چه فیلم می‌توانست با تمرکز بیشتری بر عقبه زندگی شهید مهدی باکری مانند دوران مبارزه و دوران شهرداری تصویر کامل‌تری از او را به تماشاگر عرضه کند و سیر رسیدن او را در قامت یک قهرمان کامل‌تر به تصویر بکشد، با این‌حال در موقعیت فعلی نیز فیلم توانسته فراز‌هایی درخشان از خلوص و شجاعت این فرمانده دلاور را بدون شعار و اغراق، چنان بر پرده سینما به نمایش گذارد که هر تماشاگری با این شخصیت ارتباط برقرار کرده و او را بستاید و میل به بیشتر دانستن در‌باره او را فزونی دهد.

فرمانده مردمی

در موقعیت مهدی با فرمانده‌ای شجاع، یکرنگ و مردمی روبه‌رو هستیم که در صف رزم، خود پیشایش نیروهایش است و همان‌طور که خود به زیبایی در دو جای فیلم می‌گوید: «فرمانده نباید عقب جبهه بماند و به نیروهایش بگوید جلو بروید، بلکه خودش باید جلو برود و به نیرو‌ها بگوید بیایید و بین این دو فرق بسیار است.»
همین دیالوگ کلیدی و پرمفهوم که یکی از اصلی‌ترین وجوه شخصیتی باکری را معلوم می‌کند، در فیلم نیز به‌خوبی عینیت یافته و جلوه‌ای زیبا از خصلت‌ها و نوع فرماندهی را در دوران دفاع‌مقدس به تصویر کشیده است، ضمن این‌که در کنار آن نوعی دیگر از فرماندهی را نیز به چالش و نقد کشانده که در کمتر فیلمی شاهد این نگاه نقادانه هستیم. بخش اعظمی از موقعیت مهدی و در حقیقت محور اصلی آن به موضوع خودداری او از دستور دادن برای برگرداندن پیکر برادرش حمید از صحنه نبرد است.

مهدی به‌عنوان فرمانده لشکر پس از شهادت برادرش حمید که معاون او نیز هست، حاضر نمی‌شود در حالی‌که هنوز پیکر سایر شهدا در صحنه جنگ باقی مانده و امکان انتقال آن‌ها به عقب نیست، دستور دهد تا پیکر حمید به عقب آورده شود و همین موضوع صحنه‌های درخشان دراماتیکی را در طول فیلم رقم می‌زند، از جمله سکانس مجادله خواهر مهدی با اوست که به مهدی می‌گوید حمید برادر همه ما بود و چرا برای برگرداندن پیکرش دستور ندادی؛ سکانسی که از لحاظ مقدمه و صحبت‌های اولیه مثل صحبت همسر باکری و خواهر او در‌باره سبزی پاک کردن تا اوج مجادله به‌درستی و زیبایی چیده شده و از نظر عاطفی و احساسی بسیار تاثیرگذار است.

فصل زیبای دیگری که در همین‌باره در فیلم وجود دارد جایی است که یک رزمنده وقتی در حال برگرداندن پیکر دوست صمیمی خود به عقب است و با اعتراض یک فرمانده روبه‌رو می‌شود که چرا پارتی‌بازی می‌کنی و اول پیکر رفیق خودت را بر‌می‌گردانی، در حالی‌که مهدی باکری حاضر نشد تا حتی پیکر برادر خود را قبل از سایر شهدا برگرداند، آن رزمنده که در طول فیلم به‌درستی شخصیت‌پردازی دلنشینی شده، با چشمی اشکبار برگشته و می‌گوید: «من مهدی باکری نیستم» و همین سکانس و دیالوگ بدون این‌که شعاری بدهد، جایگاه و مقام منحصر به فرد معنوی، روحی و اخلاقی باکری را به‌خوبی نزد مخاطب تبیین می‌کند.

زیبایی شهادت

موقعیت مهدی توانسته در به تصویر کشیدن احساسات و عواطف خانوادگی این شهید و همسر بزرگوارش لحظات عاطفی و تاثیرگذار خوبی را رقم بزند. مثل جایی که همسرش به‌دنبال او به حیاط می‌آید و به او می‌گوید مگر از من ناراحتی که موقع حرف زدن نگاهم نمی‌کنی و سپس خنده هر دو و لحظات شیرین و دیالوگ‌های کوتاه و جالبی که پس از آن رخ می‌دهد و یک دیالوگ طلایی که مهدی باکری خطاب به همسرش می‌گوید: «کلا تمرین کنید که نگران نباشید.»

از موقعیت مهدی نمی‌توان نوشت و از سکانس پایانی و شهادت او چیزی نگفت. سکانسی که وقتی پیکر مجروح باکری در قایق در حال حمل است، مورد حمله عراقی‌ها قرار گرفته و منهدم شده و در تصاویری از لحاظ تصویری و معنایی بسیار تاثیرگذار شاهد فرورفتن پیکر او در اعماق آب هستیم و به این ترتیب می‌بینیم همان‌طور که این فرمانده دلیر حاضر نشد تا پیکر برادر شهیدش در حالی‌که پیکر سایر شهدا به عقب برنگشته، به پشت جبهه منتقل شود؛ روح او گویا حاضر نیست تا پیکر خود او نیز به عقب برگردد تا زمانی که پیکر حمید و سایر شهدا در میانه صحنه نبرد و خون و آتش باقی مانده‌اند.

منبع: روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها