سال ۶۱ بهعنوان عکاس استخدام شدم مرحوم حبیبا... پزشکی مسیر حرفهای و شاکله فکری مرا درباره عکاسی بهدرستی شکل داد آن هم با سختگیری و حساسیت بجا در آموزش دقیق تمام زمینهها از شناخت دوربینها تا ظهور و چاپ فیلم، تکنیکها و... حقیقتا خودم را مدیون این دوست میدانم که میخواست زمینه رشد مرا ایجاد کند که در موفقیتهایم در سالهای بعد تاثیرگذار بود که همیشه دعاگوی ایشانم. انسان بزرگی بود که اگر عمرش کفاف میداد الان راس عکاسی ایران بود استاد با صفای وجودش به روزنامه آمد و نشستیم همراه همکار سردبیری علیاکبر عبدالعلیزاده و به قول سهراب سپهری حرف زدیم از دقیقههای مشجر و سبز و زندگیپرور. هرچند گفتوگومان در تماسهای پرشمارمان شکل گرفت.
از دغدغههاتان در طول خدمت، انتقال تجربه بوده مگر نظام آموزشی و دانشکدههای هنر، موثر و رسا نیست؟ در افق شما جایگاه معلم و استاد عکاسی کجاست همچنین یکی از علل رشدتان را سختگیری استادتان دانستهاید، این سختگیری چگونه کارکردی در آثار شما داشته است؟
نقش استاد در هر آموزشی دو وجه دارد یکی وجه مهارتآموزی و دیگری وجه شخصیتسازی؛ به این معنا که استاد، هم آموزشدهنده است هم پرورشدهنده. مشکل نظامهای آموزشی ما و جهان بیشتر متمرکز بر این است که استادان شخصیتسازی نمیکنند بلکه مهارتها و تجارب حرفهایشان را منتقل میکنند. باتوجه به این نکته بنده از نعمت پرورش نزد استادان خود برخوردار بودهام و سختگیریهای آنان را هم اقدامی در جهت پرورش خود میدانم. البته این سختگیریها همواره براساس اصولی بوده است و نه بیپایه که سبب شدهاند بنده در زمان آموزش و حتی بعد از آن مفاهیمی مانند ارزشیبودن، نوآوری و حداکثر استفاده از دانش عکاسی را درکنار یکدیگر جستوجو کنم.
هنرمندی که در عین حال آموزگار باشد به ما بینش بدهد صداقت کارش راستگویی به ما بیاموزد شرافتش در هنرش ما را کمال ببخشد و... این از وصفهایی است که شامل کار شما و دستاوردهاتان میشود، اما چگونه به این پایه و این نگاه ارزشمدارانه رسیدید البته از روشهای دستیابی به ترفندها و تکنیکهایی که عکس و عکاسی را ویژه میکند و به جاودانگی میبرد نگذرید؟
هنر نیازمند درونمایههای خاص خودش در همان رشته حرفهای هنری است. یکی در موسیقی، یکی در نقاشی یکی در مجسمهسازی، یکی در نویسندگی، یکی در عکاسی و هرکس در زمینهای دارای این درون مایههاست. یک عکاس، هم میتواند حرفهای باشد یعنی دانش و مهارتهای عکاسی را بهخوبی بلد باشد و به کار ببندد، هم میتواند نقش تصویر و ترکیب و تجزیه اجزای تصویر را پیش از آنکه در دوربین خود ضبط شان کند در ذهن خودش بیافریند و تحلیل و ترکیب کند تا از این تلفیق، به حاصل کارش بار ارزشی بدهد یا ارزشهای موجود در یک صحنه را در معرض دید و قضاوت دیگران بگذارد. بنده سعی کردهام اجزای تصویر را به خوبی بشناسم، آنها را به سرعت در ذهنم تجزیه کرده ازمیان این اجزا آنچه را که برایم تعریف ارزشی دارد، انتخاب کنم سپس با ابزار دوربین و ملحقات آن شکارشان کنم. در مراحل بعدی آنها را با هم ترکیب کرده به شکل یک تصویر، نهاییسازی کنم. وقتی صحبت از ارزشها میشود، باید نقبی بزنیم به ارزشهای انسانی و باید و نبایدها در ساحت انسان. همچنین در این نقب زدن به ارزشهای مکتبی و آیینی و دینی برسیم؛ زیرا گنیجنه را خداوند در قالب اسلام عزیز به ما لطف کردهاست. این ما هستیم که باید با کاوش در عرصههای گوناگون هنر، گوهرهای آن را که همان ارزشها هستند، بیرون بکشیم و به دیگران، البته نه فقط به چشم آنها بلکه به عمق روحشان عرضه کنیم.
سالها داور بودید به ویژه در زمینه عکاسی محرمی، از این برگزاریها چه دستاوردی را میتوانید به مخاطبان ارمغان بدهید؟
در داوری عکسهای آیینی و محرم، توجه به عمق ارزشهایی مورد نظر بوده که فرهنگ عاشورایی در خود دارد. اخلاق، سیاست، ایثارگری، شهادتطلبی و داشتن پیام برای نسلهای آینده از خصوصیات اصلی فرهنگ عاشورایی است که باید در تصویرگری و تصویرپردازی از عاشورا خود را نشان دهد. البته این به معنای توجهنداشتن به دانش عکاسی و مهارتهای آن و خلق موقعیتها به وسیله ابزارهای پیشرفته امروز نیست. ولی داور عکس آیینی باید بتواند خود را در موقعیت عکس و در زمانی قرار دهد که شاتل دوربین عکاس باز شدهاست. به عبارتی دارای توانایی انتقال ذهن خود به لحظه عکسبرداری و فضای ذهنی عکاس باشد تا بتواند یک داوری درست درباره تصویری داشتهباشد که به صحنه قضاوت آمدهاست. بنده سعی کردهام تاکید میکنم سعی کردهام – به لحظه برداشت عکس سفرکنم هم به صحنه، هم به ذهن عکاس.
اندیشمندی، فرهیختگی، شعور و دلآگاهی بینش عکاسانهتان را چه جور پختید و کمال بخشیدید؟
البته فرهیختگی یک نردبان است که باید ما را به آسمان معرفت برساند و هرکس در پلهای از این نردبان قرار دارد. بنده هم ادعایی در این باره ندارم بلکه میکوشم؛ تا اگر خداوند و ماموران محکمهاش از من سؤال کنند چه کردی، بگویم سعی خودم راکردهام. همانگونه که قبلا عرض کردم در مکتب اساتید زانوی ادب بر زمین نهادم تا گوهر گمشده معرفت هنری و هنر معرفت را پیدا کنم. در این رهگذر، آنچه از ارزشهای اسلامی به ویژه از ارزشهای آیینی و عاشورایی به دست آوردم، با تواناییهایی که خداوند از سر لطف به من داده، در هم آمیختم تا بتوانم مفاهیم ارزشی را در قالب یک تصویر عرضه کنم و انشاءا... من هم نقشی در انگیزشهای معنوی داشته باشم.
از خلاقیت افسانهای شما در فضای عکاسی و چاپ عکس بسیار شنیدهایم. خلاقیت و آفرینشگری اکتسابی نیست، شما چگونه کشفش کردید و پرورشش دادید؟
عکس خلاقانه عکسی است که نیازی به شرح و زیرنویس نداشتهباشد و خودش صدای رسای مفاهیمی باشد که عکاس سعیکرده آنها را به گوش و چشم دل مخاطبان برساند. عکس، یک مستطیل کوچک است و هنر عکاس باید این باشد که همه مفهومی را که موردنظرش بوده در آن سطح محدود و کوچک عرضه کند و بنمایاند. در هنر عکاسی البته عکس برای عکس (مثل هنر برای هنر) نداریم بلکه عکس برای معرفت داریم و آن مستطیل کوچک باید به این رسالت توجه داشتهباشد.
عکس بخشی از واقعیت را جاودانه میکند، تکهای از جهان را در همان نگه میدارد و به ابدیت میبرد؛ این به شما چه بینش، دریافت و حسی میدهد؟
از خود انگیختگی و شهود عکاسانه بگویید و از ویژگی معنایی و رسانهای عکس. عکس، حرکت عالم هستی را تفسیر میکند و در یک شات نگاه نمیدارد. عکس میگوید جهان حرکت دارد. عکس به ظاهر یک پدیده و یک برداشت ساکن است، ولی راوی حرکت است؛ حرکتی که شاخصها و مشخصات زندگی انسانی را در حوزههای مختلف نشان میدهد و به ما میگوید زندگی جریان دارد. عکس از آسمان، ما را به معرفت خالق میبرد. عکس از طبیعت، ما را به جریان داشتن خون زندگی و حیات در رگهای عالم طبیعت و هنرمندی خالق در خلقت میبرد. عکسهای اجتماعی، ما را به امید و تلاش انسانها در مسیر زندگیشان میبرد و عکسهای آیینی، ما را به عمق جریان رودخانه عمیق باورهای ماورایی و اعتقادی میرساند؛ بنابراین بنده اصلاح میکنم این سخن را که عکس، ثبت یک لحظه است. نه! عکس، یک راوی از جریان زندگی در حیطههای گوناگون است؛ هم حیطه انسان، هم حیطه طبیعت و محیط زیست او، هم هنرنگاریهای حضرت باریتعالی.
از جریانهای مهم تاثیرگذار بر ذهنیت و هنر شما نام ببرید؟
جریان تاثیرگذار بر ذهنیت من در عکاسی عمدتا حول محور باورهای راستین دینی و آیینی میگردد. مذهب، قویترین عنصر زندگی مرکب انسان است. مذهب اختصاص به انسان دارد و همه عالم هستی، این عنصر را در وجود انسان شکل میدهند و تقویت میکنند و او را به یک زندگی ماندگار در جوار خداوند مهربان امیدوار میسازد. بنده افتخار دارم خود را یک عکاس آیینی بدانم و در آیین خویش عاشورا را به عنوان نگین درخشان مکتبم فریاد بزنم و این، همه آن چیزی است که کوشیدهام به عنوان یک رسالت و مسئولیت در عکسهایم مورد توجه قرار دهم.
روزنامه جام جم