کرونا به ما فهماند این جلسات و گعدههای ادبی موتورهای خوبی برای ادبیات محسوب میشوند. اتفاقا محافل خیلی مهم است و ذات «ادبیاتمحفلی» مهم است.
ادبیات متر است یعنی وقتی رمانی را میخوانیم داریم یک متر را در برابر سوژه قرار میدهیم. در کتابهای تاریخی و در حقیقت «تاریخ شیعی»، اتفاقی که میافتد این است که این متر را گم میکنیم. مثلا متری که با کتابهای «دا»، «سلام بر ابراهیم» و... به خواننده داده میشود، در برخی از این کتابها موجود نیست.
این ادبیات را که از آثار استاد شجاعی نشأت میگیرد را به ادبیات محترم تعبیر میکنم که دو ویژگی دارد. ویژگی مثبت این که همخوانی با سوژه دارد چون درباره اهلبیت(ع) است؛ ولی با زبان داستان تناسب ندارد چون در داستان باید با صراحت حرف زد. مثلا در مقاتل شیعی هم حادثه کربلا و عاشورا را خیلی صریح توصیف میکند و این «نثر محترم» در داستانپردازی دست نویسنده را میبندد.
علت اینکه زمان تاریخ شیعی دارد بیشتر میشود به این دلیل که انسان امروز در مواجهه با انبوهی از سؤالات است و حالا میفهمد که دانش و اعتقادش در برخی موارد چقدر اندک است.
مخاطب امروز، بیش از پیش به کتابهای متری نیاز دارد اما ناشران به این نیاز توجه نداشته و ندارند. اتفاقی که افتاده اینکه تجربه خوبی برای مخاطب افتاده ولی ترازو در آثار تولید شده، به سمت کارهای کمارزش میرود و پنج سال دیگر کتابهای تاریخ شیعی از نظر مخاطب نابود میشود.
خواسته نویسنده در نشان حُسن مشخص است که میخواسته رمان بنویسد اما عناصر داستان و رمان را ندارد. نویسنده میداند که مخاطب پایان را میداند و قمار میکند و در مورد چگونگی این پایان صحبت میکند. نویسنده تلاش کرده تا حد زیادی این چگونگی را نشان بدهد ولی اتفاقی که افتاده عناصر داستان در آن دیده نمیشود چون تعلیق ندارد. داستان بدون تعلیق، فقط برای رسیدن به چرایی خوانده میشود.
نویسنده از سویی مخلص درگاه اهل بیت است و این کتاب را با واژههای محترمانه نوشته برای همین یک فرمی وجود دارد که خواننده را جذب میکند.
یک دلیل مهم استقبال از رمان تاریخی اینکه از روشهای چهارگانه تاریخنگاری داستاننویسی است. در حقیقت این روش تاریخنگاری روش اثباتگراست که با زماننویس فرقی ندارد.
چند رماننویس داریم که تاریخنویس شدند و برعکس؛ پس این اتفاق رخ میدهد و نویسنده در این دام میافتد و البته چیز بدی نیست.
محبت نویسنده به اهلبیت(ع) پررنگ است و من این را تهدید میبینم چون نگرانی دارند که مورد قضاوت قرار بگیرند. در جای که نشان میدهد زبان داستان دارد، هم تردید میبینیم و هم اضافهگویی. این تردیدها آزاردهنده است. به نظرم حجم کتاب میتوانست یکچهارم کمتر باشد.
پیدا کردن زاویه دید بحث مهمی است. صلاحیت روایت و زاویه دید مهم است و نویسندههای تازهکار، اول شخص را انتخاب میکنند که محدودیتهایی دارد گرچه امکاناتی هم میدهد اما من فکر میکنم اگر این صلاحیت را به سوم شخص میدادید، اثر بهتری نوشته میشد.
تعریفی درباره تاریخ وجود دارد که برای عبرت است و یک تعریف از تاریخ وجود دارد که در چه وضعیتی هستیم و چگونه به الان رسیدهایم و چگونه اینجاییم؟ نگاهی که میماند این است که نویسنده کار مورخ را میکنند و باید داستانش را به جایی برساند که الهامبخش و التیامبخش باشد. این اتفاق در شبهرمان نشان حُسن میافتد چون دست روی بعد دراماتیک تربیت در آن برهه از تاریخ اسلام گذاشته است. من این کتاب را میتوانم به برخیها از این نظر پیشنهاد کنم. نثر و دید نویسنده آیینگی کرده و بهخوبی فضا را منتقل کرده است.
وقتی فردی میفهمد یک موضوع را نمیداند به دانستههای قبلی خودش هم بیاعتماد میشود. وقتی فقط دو صفحه درباره حضرت قاسم وجود دارد و شما اینگونه باز کردهاید مخاطب متوجه میشود با موضوع مهمی روبهروست و میفهمد که سؤالات بیشتری دارد اما متاسفانه این سؤالات از طرف نویسندگان بهخوبی پاسخ داده نمیشود و همین علت است که موجب اضمحلال این کتابها در پنج سال دیگر میشود.
یکی از کارهای ما به عنوان ویراستار داستانی این است که با موچین جملات زیادی را حذف میکنیم. مثلا چرا این جمله را در این داستان میخوانیم که: «معاویه با پدر عناد داشت.» یا جای دیگری میخوانیم: «آب گلویم را تازه میکند.» البته ما در مورد 30هزار جمله صحبت میکنیم و این، قابل اغماض است.
نکته مهم این است که در بحث تاریخی، تاریخ اجتماعی داریم و از ۱۵۰ سال قبل اسامی، روایتها و عکسها هست اما ما در مورد برههای مینویسیم که اصلا هیچ ردی از آن وجود ندارد و واقعیت این است که فهم دورنمای تاریخی به این کار کمک میکند.
اتفاق خوب وقتی میافتد که تصویر درستی از شهر داشته باشیم. فهم دورنمای شهر مهم است و کسی که میخواهد رمان تاریخی بنویسید، خواندن منبع دست اول بالادستی خیلی دورنما میدهد و کمککننده است.
چه خوب است این جلسات، موتور محرکی باشد تا همه ما درباره چیزهایی که مینویسیم بیشتر بخوانیم. ما در وضعیت دستپایین گرفتن مخاطب هستیم که به مرور باعث هرزنویسی خودمان میشود و خوب است نویسنده چند سؤال را برای خودش داشته باشد. هنر داستاننویسی وقتی است که یک پرسش را مطرح کنیم و خودمان به آن پاسخ بدهیم. پاسخ دادن به این پرسشها کمک میکند تا نویسنده به فرم بهتری برسد.
نویسندگی هم مثل رانندگی 10تکنیک فرمی دارد و بقیهاش سواد و تسلط نویسنده است و آن چیزی که مهم است اینکه بتوان از این ابزار استفاده بهتری شود.
منبع: ضمیمه قفسه روزنامه جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
شاهین بیانی در گفتوگو با «جامجم»:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد