بسیاری از آدمهای نظر کرده که خدمات بزرگی در عرصههای مختلف دارند، خاصه آنها که در امور معنوی و برپایی اندیشه دینی با فداکاری، نتایج عامالمنعه را رقم میزنند، روحیه روایتگری ندارند و دقیقتر اینکه اصلا روایت خدمات و مصائبی را که در مسیر دستیابی به نتیجه تحمل کردهاند، نوعی ریاکاری میدانند. بهنحوی که گویی اگر ذرهای از فداکاری خود را نقل کنند به وجدانشان از پشت خنجر زدهاند.
اما ترویج و گسترش این آداب بهنفسه ارزشمند بهجای تقویت خیر به پرواری شر میانجامد. وقتی روایتهای فردی نقل نشود یا به کفایت نقل نشود، مفاهیم و تجربههای میدانی ارزشمند از نسلی به نسل بعد منتقل نمیشود. وقتی اهمیت این فقدان فهم نشود، امر روایتگری تجربههای فردی رخ نمیدهد و هنگامی که این بلا دامنگیر جامعه شود، گسست نسلی پدید میآید؛ وضعیتی که امروز بخشی از جامعه را در برگرفته است.
یکی از مهمترین ترک فعلهای رایج در نظام فرهنگی کشور، غفلت در روایت و بازخوانی مکرر وقایع تاریخ و خاصه تاریخ معاصر ایران زمین است. این روند بدون اغراق حاصل سیاستهای دوران بازسازی است که در دولتهای بعدی آنچنان نهادینه شد که امروز کسی از زاویه نقطه ضعف فرهنگی به آن نظر نمیاندازد.
سازمانها و نهادهای عریض و طویل فرهنگی، حتی آن دسته که ماموریتشان یا بهتر بگوییم بهانه وجودیشان انتقال مفاهیم ارزشمند در حوزه انقلاب اسلامی، مقاومت و ... است در ترک فعل بیکران خود آنچنان غرق شدهاند که خودشان هم خبر ندارند دیگر از محتوا تهی شدهاند.
روایتگری در کمال خودش به بازخوانی متنوع و مکرر یک موضوع در قالب محصولات فرهنگی جذاب برای مخاطبان گروههای سنی و سلایق مختلف تبدیل میشود و این تنها ابزار مناسب تبیین است. کتابهای زیادی نوشته شده که در انتظار روایت ماندهاند. تبیین، کلید واژهای است که آنچنان از ناحیه نظام فرهنگی نسبت به آن غفلت شده که مقام معظم رهبری آن را گوشزد میکنند و از آن بارها بهعنوان چشم اسفندیار وضعیت امروز یاد میکنند.
حالا در این ترک فعل فراگیر ساختارهای فرهنگی از ما بهعنوان افراد جامعه چه کاری برمیآید؟ در کمترین نقشآفرینی باید بر عنصر روایتگری مکرر تمرکز کنیم. هر شخص از جامعه که دل در گرو انقلاب اسلامی دارد و توسعه تمدن ایرانی ــ اسلامی را انتظار میکشد از تجربه زیستی خود در روزهای انقلاب و ایام دفاع در خطوط نبرد، مقاومت شهری و ... برای فرزندان خود روایت کند. اگر از دستمان برمیآید، مکتوب و منتشر کنیم و اگر بیشتر برمیآید، براساس آن، محصول فرهنگی تولید کنیم. آنچنان در این راه ممارست کنیم تا مفاهیم برای نسلهای تازه و نسل آینده تبیین شود. با توجه به بیخبری بخشی از نسل نو از وقایع آشکار این سرزمین، امروز این یک تکلیف فرهنگی است. گفتوگوی محمد رضا داوود نژاد را هم بخوانید تا جادوی روایتگری صادقانه را دریابید. بهیقین آدمهایی با مختصات او کم نیستند.