درواقع عکس مذکور، سردر دانشکده فلسفه دانشگاه لاساپینزا در ایتالیا بود که با تغییر دکوراسیون و المانهای معماری تبدیل به دانشکده ادبیات تهران در سال ۱۳۷۴ شده بود. به غیر از سردر، در راهرو و فضاهای دیگر دانشکده فلسفه هم پوسترهایی با اشعار و نوشتههای فارسی و طراحی معماری اسلامی بر دیوارها نصب شده بود. این تغییرات در تعطیلات عید پاک از ۶ تا ۱۰ آوریل و در ساختمان خالی دانشکده انجام شده بود تا آنجا را برای ساخت فیلمی اقتباسی و ضدایرانی از کتابخواندن لولیتا در تهران آماده کنند. خواندن لولیتا در تهران نوشته آذر نفیسی کتابی است که سال ۲۰۰۳ در آمریکا منتشر شده و تابهحال به ۳۲ زبان ترجمه شده و حتی در دانشگاههای آمریکا تدریس میشود اما این کتاب درباره ایران چه دارد که تا این حد مورد اقبال و توجه نظام سلطه قرار گرفته؟
لولیتا در واقعیت
سال ۱۹۴۸، فرانک لاسال که به اتهام تجاوز به دختران کمسن چندسالی را در زندان سپری کرده و بهتازگی آزاد شده بود، دختری ۱۱ساله به نام سالی هورنر را دزدید. فرانک برای اینکه دستگیر نشود با سالی از شهری به شهر دیگر مسافرت میکرد. در خارج از محل اقامتشان به همه میگفت ناپدری دخترک است و در خلوت به او تجاوز میکرد. این قضیه نزدیک دو سال ادامه داشت تا یک روز در نبود فرانک، سالی به خانم همسایه پناه میبرد و ماجرا را برایش تعریف میکند. همسایه هم با پلیس تماس میگیرد. فرانک دستگیر میشود و پلیس سالی را نزد مادرش که دو سال در جستوجوی او بوده، بازمیگرداند اما زندگی بههیچوجه برای سالی هورنر مثل سابق نشد. گذشته از شرایط دردناک جسمی و روحی، پس از بازگشت هم در محل زندگی و مدرسهاش انگشتنما بود. همکلاسیهایش بههمیندلیل به او توهین میکردند و مادرش هم میگفت سعی میکند او را ببخشد. سرنوشت درهرحال روی خوشی به سالی نشان نداد، چنانچه در ۱۷سالگی در یک تصادف کشته شد.
لولیتا؛ عروسک غمگین
داستان غمانگیز سالی در خاطره جمعی فراموش شد اما یکسال بعد از مرگش کتابی منتشر شد که بعدها در زمره یکی از معروفترین کتابهای ادبیات جهان قرار گرفت: لولیتا اثر ولادیمیر ناباکوف. این کتاب سال ۱۹۵۵ تابوشکنی بزرگی کرد. از طرفی اهل فن معترفند که این کتاب از نظر ادبی بسیار غنی و شاعرانه است و به همین دلیل همواره مورد توجه منتقدان بود. شباهت داستان لولیتا با ماجرای سالی هورنر به حدی بود که بسیاری از منتقدان معتقدند ناباکوف با الهام از این واقعه، لولیتا را نوشته است. لولیتا داستانی از زبان یک استاد ادبیات با نام مستعار هامبرت هامبرت است که ماجرای عشق نافرجام خود را برای دختری جوان تعریف میکند. این استاد بهدلیل قتل محکوم به اعدام شده و زندگینامه خود را در نامهای نوشته اما پیش از موعد اعدام بهدلیل سکتهقلبی در زندان فوت میکند. هامبرت مردی بود که در نوجوانی عشقی نافرجام به دختر همسایهشان داشت و دختر نوجوان بهدلیل بیماری میمیرد. این موضوع باعث علاقه غیرعادی هامبرت به دختران نوجوان میشود. در بزرگسالی مستاجر زنی بیوه میشود و به اجبار با وی ازدواج میکند. هامبرت درواقع عاشق دولورس، دختر نوجوان این زن شده بود و برای اینکه بتواند کنار او باشد با این ازدواج موافقت میکند. پس از کشتهشدن مادر دولورس در یک تصادف، هامبرت دخترک را به شهری دیگر میبرد. او تمام مدت سعی داشته با دختر رابطه جنسی برقرار کند اما به دلایل مختلف موفق نمیشود. تا اینکه یک شب دختر بیمار میشود و هامبرت او را به بیمارستان میبرد. وقتی بعد از چند ساعت دنبال دولورس میرود متوجه میشود دختر فرار کرده است. چند سال بعد نامهای از دولورس دریافت میکند که با استاد تئاتر دوران مدرسهاش گریخته بوده و اکنون حامله است. پدر بچه او را رها کرده بوده و دولورس در شرایط بد مالی بود. هامبرت سراغ دختر میرود و با دیدن شرایط او، عصبانی با سلاحی سراغ پدر بچه میرود تا او را بکشد و بعد با دولورس فرار کند اما بعد ارتکاب قتل، دستگیر و محکوم به اعدام میشود. دولورس هم هنگام زایمان از دنیا میرود.
عروسک ممنوعه
لولیتا در دهه ۵۰ میلادی، داستانی پر از تابو بوده است. برای همین پنج ناشر در آمریکا حاضر به انتشار آن نشدند و ناباکوف اولین نسخه آن را در فرانسه منتشر کرد. منتقدان بسیاری این کتاب را اروتیک (دارای محتوای شهوانی) معرفی کردهاند اما عدهای نیز معتقدند که این کتاب این روزها در زمره محتوای پدوفیل (علاقه جنسی یک بزرگسال به کودکان نابالغ) دستهبندی میشود. ناباکوف، نویسنده روسیالاصل این کتاب، به جز لولیتا، داستانهای ساختارشکنانه و اعتراضی هم دارد. او اوایل جوانی همراه خانواده، شوروی را پس از انقلاب بلشویکی ترک کرد. در دوران حکومت شوروی هم چاپ کتابهایش ممنوع بود، ازجمله همین لولیتا و کتاب دعوت به مراسم گردنزنی. دعوت... در فضایی کافکایی و سوررئال به شوروی سابق و شرایط سیاسی آنجا طعنه میزند. شخصیت این کتاب، یک زندانی به نام سینسیناتوس سی است که به جرم شفاف نبودن یا تفاوت با دیگران قرار است اعدام شود. این رمان ۲۰ سال پیش از لولیتا نوشته شده است.
شورش جاعلان
کتابهای ناباکوف بهخصوص کتابهای انگلیسیزبان وی که الان در مدارس و دانشگاههای کشورهای مختلف تدریس میشود، روزگاری بهدلیل محتوای غیرعرفی حتی در آمریکای شمالی و جنوبی ممنوع بود. به مرور ممنوعیتها رفع شد و همه دنیا این کتاب را در فهرست کتابهای محبوب قرار دادند. در ایران اما همواره کتابی ممنوعه بود و فقط یکبار پیش از انقلاب مرحوم ذبیحا... منصوری آن را به فارسی ترجمه کرد که بهدلیل سبک خاص ترجمهاش، ترجمه معتبر و وفاداری محسوب نمیشود. ترجمه جدیدتر آن هم در افغانستان انجام و منتشر شد. رویکرد ضدشوروی ناباکوف و همچنین برداشت سیاسی که از این کتاب ممنوعهاش میتوان درک کرد، باعث شد یکی از استادان سابق دانشگاههای ایران در رشته ادبیات به نام آذر نفیسی بخواهد از ناباکوف و ممنوعههایش برای تحقیر و سرکوب شرایط ایران پس از انقلاب اسلامی استفاده کند.
لولیتا چگونه در تهران متولد شد؟
آذر نفیسی، نویسنده و زاده ۱۳۳۴ است. پدرش احمد نفیسی شهردار تهران و مادرش نزهت نفیسی یکی از اولین زنان نماینده مجلس بود. نفیسی سال ۵۷، پس از اتمام تحصیلات تکمیلی در خارج از کشور، به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران مشغول تدریس زبان و ادبیات انگلیسی شد. بعد از تصویب قانون حجاب بهدلیل مخالفت با این قانون از ادامه فعالیت در دانشگاه منع شد. دو سال بعد (۱۳۶۰) در دانشگاه علامه طباطبایی مشغول تدریس شد. همزمان در نشریات مختلفی مانند کلک، اعتماد، کیهان فرهنگی و... هم به نقد و معرفی داستانها و رمانهای جهان میپرداخت. او در مورد جهان داستانهای ناباکوف مطالعه و سال ۷۳ هم کتابی در این مورد منتشر کرد. سال ۷۴ از دانشگاه علامه استعفا و سال ۷۶ برای همیشه به آمریکا مهاجرت کرد. در فاصله این دو سال با هفت نفر از دانشجویان قدیمی و به قول خودش مطمئن، کلاسی برای بررسی آثار ادبی جهان و مطالعه ادبیات و داستاننویسی داشت که هر پنجشنبه تحت هر شرایطی این کلاس برگزار شد. ماجرا و خاطرات این کلاسها، توصیف دانشجوها و حرفها و کنشهای آنها را چند سال بعد در سال ۲۰۰۳ (۱۳۸۲) در کتابی به اسم لولیتاخوانی در تهران در آمریکا منتشر کرد. این کتاب یکی از پرفروشترین کتابهای آمریکا شد و تحسینهای بسیاری را از سوی منتقدان ادبی دریافت کرد. حتی سال ۲۰۱۱، براساس این کتاب اپرایی در مدرسه موسیقی مریلند با نظارت خود نفیسی اجرا شد.وقتی در افکار و گفتههای نفیسی بیشتر دقیق میشویم، به نکته تلخی برمیخوریم. آذر نفیسی زاده ایران و از نسلی ایرانی است اما هیچ عرق ایرانی ندارد. او در خلال کتاب خواندن لولیتا... بارها به فرهنگ و تمدن ایرانی تاخته و آن را تحقیر کرده است؛ فرهنگ و تمدنی که قرنها و هزارهها پابرجا بوده، مثل رودی خروشان و روان، از میان سنگها و صخرهها راه باز کرده و راکد نبوده است. خطای دید بسیاری از افراد مخالف حکومت جمهوری اسلامی در همین است که بسیاری از سنتها و رفتارهای ملی و عقاید مذهبی را ناشی از انقلاب ۵۷ میدانند. حال آنکه انقلاب اسلامی بر بستر فرهنگ ایرانی-اسلامی شکل گرفته؛ این رفتارها و عقاید چه خوب و چه بد، از آن خود مردم بوده و نه حاصل یک حکومت نسبتا نوپا. شاید اشکال کار اپوزیسیون همین باشد که در هر حوزهای کاربلد باشند، از تاریخ و فرهنگ ایران اسلامی غیر از روایتهای غربی و باستانپرستانه هیچ نمیدانند و دوریشان از اندیشه ایرانی باعث شده جامعه ایرانی را هم نشناسند و بدون تجربه زیسته نظر بدهند. طبیعتا از کسی که آرمانشهر را در غرب جستوجو میکند، در دوران نوجوانی به خارج از ایران رفته و پیش از آن هم در خانوادهای با سبک زندگی خاص بزرگ شده، نمیتوان انتظار داشت کُنه جامعه ایرانی را بشناسد. نتیجه این میشود که در کتابهایش این بستر فرهنگی را منکوب میکند. همین میشود که حمید دهباشی به او میگوید مترجم آمریکاییها.
لولیتا، سمبل بردگی
«خواندن لولیتا در تهران» ظاهرا کتابی است درباره ادبیات و داستانهای معروف جهان. چنان که گفته شد در برخورد اول نفیسی در این کتاب خاطرات خود در ایران پساانقلاب را در چهار فصل تعریف کرده است: لولیتا، گتسبی، جیمز و آستن. هر یک از این فصلها با یکی از مراحل زندگی نفیسی عجین شده و در کنار بررسی داستانهای مختلف در هر یک از آنها، از زندگی و خاطرات و تجربیات خود با زاویهدیدی کاملا شخصی و قشری سخن میگوید. در بخش لولیتا، نفیسی به شرح چگونگی شروع این کلاس خصوصی و ماجراهایی که به عنوان استاد زن پس از انقلاب داشته، میپردازد. در این بخش، با ارجاع به «داستانهای هزار و یکشب»، «لولیتا» و «دعوت به گردنزنی»، با روایتهای برساخته در محور سرکوب، زندانی و زندانبانی در میگوید. بهزعم او همه زنان ایرانی به نوعی لولیتا هستند که اسیر دست مردان شدهاند و رژیم انحصارطلب آنها را به بردگی گرفته و بر آنها سوار شده است. در فصل گتسبی، کتاب فلشبکی به دوران انقلاب دارد. نفیسی در این بخش ضمن اشاره به کتاب «گتسبی بزرگ» و آثار مایک گلد، از آرزوهای جوانانی میگوید که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و روی کار آمدن به قول او متحجرین برباد رفتند. فصل جیمز (براساس نام هِنری جیمز) دوران جنگ تحمیلی را تعریف میکند. این فصل شرح دورانی است که تعدادی از اساتید دانشگاهها بهخصوص استادان خانم به دلیل اختلاف عقیدتی از تدریس منع میشوند. به گفته نفیسی رژیمهای توتالیتر با شک و تردید مخالفاند و خواهان اعتقاد و باور مردم به خود بدون هیچ سوالی هستند.
تمسخر رزمندگان و نفرت از ایران
کتاب «محله واشنگتن» کتابی است که در این فصل بررسی میشود. محله واشنگتن ماجرای دختری ثروتمند است که خواستگاری طمعکار دارد و بین خواستگار دروغگو و پدرش درمانده است. در این فصل، نفیسی از گفتوگویی بین دانشجوهایش میگوید که رزمندگان و شهدای جنگ تحمیلی را مسخره میکنند. و فصل آخر، آستن دوباره به دوران حال کتاب یعنی همان دوران بیرون آمدن از دانشگاه علامه و تدریس خصوصی برمیگردد. این فصل از نظر زمانی بعد از فصل لولیتاست. در این فصل، نفیسی به بحث انتخاب و آزادی برای زنان و مقولههای ازدواج، مردان و رابطه جنسی در جامعه ایران میپردازد. از نظر او زنان و دختران باید بتوانند به کنترل و دیکتاتوری خانواده، جامعه و حکومت نه بگویند. «غرور و تعصب» داستان مرکزی این فصل است. از همان اولین سطور کتاب، موتیف حجاب و بهخصوص چادر، لباس مشکی برای زنان و پنهان بودن مو و رنگها زیر این حجاب بارها و بارها تکرار میشود و احساس کاملا منفی و نفرتانگیز نویسنده به خواننده منتقل میشود.
لایههای پنهان و آشکار خصمانه
نفیسی هدف خود از نوشتن خواندن لولیتا در تهران را با طرح این سؤال که قهرمان و ضدقهرمان در ادبیات چیست؟ پنهان میکند. در هر فصل کتابش، قهرمانها و ضدقهرمانهای رمانها در ظاهر به زندگی و آدمهای واقعی اطراف نویسنده مرتبط میشوند. از نظر نفیسی همدلی با احساسات و دردهای دیگران یا بیتفاوتی نسبت به آنهاست که از شخصیتهای داستانی/ آدمهای واقعی، قهرمان و ضدقهرمان میسازد. به همین دلیل هامبرت ضدقهرمان است چون نسبت به آزادی و آرزوهای لولیتا بیتوجه است و فقط به خواسته خود توجه دارد. او این تعبیر خود را به شرایط سیاسی آن وقت ایران هم تعمیم میدهد و جمهوری اسلامی را حکومتی دیکتاتور تصویر میکند که فقط خواست و ایدئولوژی خودش را ارجح میداند. همین امر باعثشده منتقدان فعال لابی حامی این نگاه ضدایرانی، کتاب را تحسین کنند. مثلا مارگارت اتوود در نقد خود در مجله اُمنِستی، این کتاب را فریبنده توصیف کرده است. هدر هیوت، منتقد کریستین ساینس مانیتور، این کتاب را دفاع پرشور از ادبیات میداند!
جعل تاریخ و فرهنگ منطبق با روایتهای ضدایرانی
اما عمده نقدهای وارده در جهت تحسین این اثر نبوده و منتقدانی که تجربه زیستی یا مطالعاتی درباره ایران دارند، حقایقی درباره کتاب را آشکار کردهاند. پروفسور محمد مرندی، مدیر گروه مطالعات آمریکایشمالی در دانشگاه تهران در مقالهای با عنوان «خواندن آذر نفیسی در تهران» (۲۰۰۸) نوشت که نفیسی آنچه را شرقشناسان از ایران به جهان ارائه کردهاند، مکررا تایید کرده و «تعریف مطلقا اشتباهی از جامعه ایرانی و اسلام ارائه داده و از نقلقولها و ارجاعاتی استفاده میکند که نادرست، گمراهکننده و حتی ابداعی شخص اوست».
خباثت از جلد تا متن
فاطمه کشاورز، مدیر مرکز روشن در مطالعات فارسی دانشگاه مریلند و نویسنده «پنجرهای به ایران»، در پاسخ به آنچه شرقشناسی سیستماتیک! در کتاب نفیسی مینامد، در کتاب «یاسمین و ستارهها: خواندن چیزی فراتر از لولیتا در تهران» (۲۰۰۷) به نقد دیدگاه قشری و ضدایرانی نفیسی پرداخته است. کشاورز در مصاحبهای با تکنیکال ساپورت گفته میزان سیاهی تصویرشده در خواندن لولیتا در تهران به حدی زیاد است که باید دیدگاه متعادل و منصفانهای در برابر آن ارائه شود. او کتاب «یاسمین و ستارهها» را برای همین نوشته که خواننده راهی روشن برای نزدیکشدن به فرهنگی متفاوت و ناآشنا پیدا کند، انسانیت و عمق آن فرهنگ را درک کند و از آن لذت ببرد.
کشاورز در این مصاحبه به طرح جلد جهتدار کتاب نفیسی اشاره میکند. طرح جلد «خواندن لولیتا...» تصویر سیاه و سفید دو دختر با مقنعه سیاه است که سرشان پایین است و اگرچه بدن و دستهایشان معلوم نیست ولی گویی دارند لولیتا را میخوانند. این عکس در اصل بریده عکسی که در آن دو دختر جوان نتایج انتخابات دوران محمد خاتمی را در روزنامه میخوانند. شیطنتی که در برش این عکس شده، مشارکت اجتماعی دو دختر را پنهان کرده و پیام واقعی را نمیرساند. «یاسمین و ستارهها» هم تصویر دو دختر است اما تصویری کامل برشنخورده که در جریان اعتراضی بیرون دانشگاه تهران در سال ۸۴ گرفته شدهاست. این دخترها هم شال به سر دارند، ولی رو به دوربین لبخند میزنند و دو پلاکارد اعتراضی نسبت به حقوق زنان را در دست گرفتهاند.
کشاورز در مصاحبه گفتهبود هدف این طرح جلد این نبود که شرایطی گل و بلبل از زنان ایرانی نشان دهد اگر شرایط خوب بود این پلاکاردها دستشان نبود. بلکه میخواستند نشان دهند زنان حضور فعالی در امور اجتماعی دارند و قربانیانی منفعل نیستند.
کشاورز تاکید میکند کتاب نفیسی با حذف بخشی از واقعیات جامعه ایرانی، خلاف ادعای خود مبنی بر تعریف ناگفتههای زندگی زن ایرانی عمل کردهاست. فاطمه کشاورز به این نکته اشاره میکند که اگر کسی فقط کتاب لولیتا خوانی در تهران را خوانده باشد، نمیتواند درک کند چگونه نویسندههایی مانند شهرنوش پارسیپور، سیمین بهبهانی و سیمین دانشور در همان دورانی که نفیسی در کتاب تعریف میکند، توانستهاند کتاب بنویسند و فعالیت داشته باشند یا موجودیت سینماگران زن ایرانی مانند تهمینه میلانی یا رخشان بنیاعتماد زیرسؤال میرود.
نفیسی؛ رابط بومی استعمار
اما یکی از تندترین نقدها به کتاب نفیسی را حمید دهباشی مطرح کردهاست. وی استاد ایرانی ادبیات تطبیقی و مطالعات ایرانی دانشگاه کلمبیاست. سال ۸۵، دهباشی در مقالهای در نشریه مصری «الاهرام» نوشت که خواندن لولیتا در تهران یادآور پروژههای استعماری بریتانیا در هند است. دورانی که به پیشنهاد توماس مکالی در سال ۱۸۳۵، بریتانیا میبایست طبقهای از افراد بومی را تشکیل دهد تا مترجم و رابط بین بریتانیاییها و میلیونها نفر تحت حکومت آنها باشند. طبقهای از افراد که در خون و رنگ هندی اما در ذائقه، کلمات و عقاید و تفکر انگلیسی باشند. دهباشی تصریح میکند، آذر نفیسی همان رابط بومی است منتها این بار در خدمت کارفرمای آمریکایی. دهباشی در مصاحبه دیگری با مجله Z، نفیسی را با لیندی اینگلند، سرباز سابق آمریکایی که زندانیان ابوغریب را شکنجه و عکسهایشان را منتشر کرده بود، مقایسه کرد.
هدفگیری حجاب با کارگردان صهیونیست
«آذر نفیسی، معلمی جسور و با انگیزه در جمهوری اسلامی ایران، هرپنجشنبه صبح به مدت دوسال، هفت نفر از همفکران و وفادارترین دانشجوهای دختر خود را دور هم جمع میکرد تا رمانهای کلاسیک غربی ممنوعه را بخوانند. بعضی از این دخترها در خانوادههای محافظهکار و مذهبی و بعضی دیگر در خانوادههای سکولار بزرگ شده بودند. ... در ابتدای این راه، آنها خجالت میکشیدند درباره افکار و عقاید خود صحبت کنند اما خیلی زود حجاب برداشتند و راحتتر حرف زدند. سرگذشت و داستانهای آنها با رمانهایی که از جین آستن، اسکات فیتزجرارلد، هنری جیمز و ولادیمیر ناباکوف میخواندند در هم تنیده بود. در دورانی که گشتهای ارشاد، متحجران و سانسور کور زندگی و هنر را خفه کردهبود، این زنان در خانه نفیسی آزادانه از رویاها و ناامیدیهایشان صحبت کردند.»
متن بالا خلاصهای است که در سایت فیلمایتالیا و «یونایتد توپیا ریکلیس» درباره فیلم در حال ساخت خواندن لولیتا در تهران آمدهاست. کارگردان این فیلم اِران ریکلیس اسرائیلی است که ۳۵ سال سابقه فیلمسازی داشته و جوایز متعددی هم برای فیلمهای مطرح خود مانند زیتون (۲۰۱۲)، پناهگاه (۲۰۱۷)، عنکبوت در تار (۲۰۱۹) بردهاست. ریکلیس سال ۲۰۱۹ با بنیانگذار شرکت اسرائیلی یونایتد کینگ فیلمز و مایکل شرفستین، تهیهکننده شرکت اسرائیلی توپیا کامیونیکیشن همراه شد تا روی پروژههای جدیدی سرمایهگذاری کنند. سال ۲۰۲۰ قرار شد خواندن لولیتا در تهران، اولین فیلم این شرکت تازهتاسیس باشد. این فیلم با مشارکت اسرائیل و ایتالیا و در کشور ایتالیا در مراحل انتهایی ساخت است و سال ۲۰۲۳ اکران خواهدشد. در حال حاضر بازی گلشیفته فراهانی در این فیلم تایید شدهاست اما اطلاعات و پیشنمایشی از مراحل ساخت در دست نیست.
تیم کینهجویان
تولیدکنندگان فیلم پیش از این دشمنی خود را با مفاهیم اسلامی نشان دادهاند. گلشیفته فراهانی قبلتر با ریکلیس در فیلم پناهگاه (shelter) همکاری داشتهاست. این فیلم درباره یک مامور زن موساد است که باید از یک عضو سابق حزبا... به نام مونا محافظت کند. مونا به حزبا... خیانت و علیه آنها خبرچینی کرده و بعد از تغییر چهره در خانه امنی در آلمان تحت حفاظت اسرائیل است. از دیگر بازیگران ایرانی این فیلم مینا کاوانی است که پیش از این هم در چند فیلم سینمایی ضدایرانی بازی کرده بود. دو نفر از بازیگران سریال اسرائیلی تهران هم در این فیلم هستند. گمانههایی از حضور زر امیرابراهیمی هم مطرح شده اما در هیچیک از سایتهای ایتالیایی یا اسرائیلی نامی از او به عنوان یکی از عوامل فیلم نبود.
خواندن لولیتا در پرسپولیس
«خواندن لولیتا...» اولین فیلم اقتباسی علیه ایران نیست. فیلمهای زیادی چه اقتباسی و چه فیلمنامه دست اولی علیه ایران ساخته شده اما جزو فیلمهای اقتباسی است که نویسنده آن ایرانی است و انیمیشن جعلی «پرسپولیس» را تداعی میکند. هر دو فیلم آشکارا بهدلیل اختلاف عقیدتی و کینه از جمهوری اسلامی، تصویری سیاه و نادرست و دروغین از ایران نشان دادهاند. فیلم پرسپولیس (۲۰۰۷) از کتاب مصوری با همین نام اثر مرجان ساتراپی و با کارگردانی خودش ساخته شده و با حمایت لابی ضدایرانی نظام سلطه، جایزه کن ۲۰۰۷ را به خود اختصاص داد و کارگردان آن پلههای ترقی و اعتباری را به سرعت بالا رفت. بعد از فیلم ضعیف و مغرضانه «عنکبوت مقدس» که با حمایت مستقیم فرانسه ساخته شد و در کن جایزه گرفت، حالا فیلم «خواندن لولیتا در تهران» با عرض اندام تمام قد اسرائیل قرار است به بهانه نشان دادن اوضاع زنان در حکومت اسلامی ایران، دوباره چهرهای وحشتناک و سیاه از ایران، مردم و فرهنگش نشان جهانیان بدهد. این قبیل فیلمها به غیر از تصویر نادرست و تلخی که از ایران به دنیا مخابره میکنند، نفرتی بیاساس را علیه ما پایهگذاری میکنند. در نتیجه در نظر مردم دنیا تحرکات ظالمانه سران متخاصم علیه ایران مثل تحریم و حتی حمله نظامی احتمالی را مشروعیت میبخشد.
رصد نهادهای فرهنگی خاموش است
در این وانفسا سازمانها و نهادهای فرهنگی موظف، هیچ اطلاعی از جریانها و فعالیتهای جبهه مقابل ندارند بنابراین هیچ واکنشی حتی در کشورهای همسو برای جلوگیری یا اصلاح تولیدات ندارند. سازمان سینمایی همواره با تلاش رسانههای فعال فرهنگی از رخ دادههای مشابه مطلع میشود و هیچ دستورالعملی برای مقابله یا خنثی سازی آنها ندارد و با این توجیه که «ما چه کاری میتوانیم بکنیم ؟» رفع تکلیف میکنند. مثل این است که دشمن نیروهای ما را در سوریه شهید کند و سیستم نظامی در ایران بگویند ما چه میتوانیم بکنیم؟ در این چند دهه نظام فرهنگی باید خود را به قدرت دیپلماسی فرهنگی و قدرت اثرگذاری در میدان مجهز میکرد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد