گفتوگو را با موضوع تجارت با عراق شروع کنیم که چرا تجارت ما با عراق کاهش پیدا کرده؟
عراق از کشورهایی است که از قدیم از شرکای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی ما بوده و به صورت مکمل و تأثیرگذار در کنار همدیگر هستیم. یعنی اگر وضعیت امنیتی عراق به هم بخورد، وضعیت ما هم مشکل پیدا میکند. اگر ما در یک وضعیت خوبی باشیم از نظر اقتصادی، آنها هم خوب هستند. اقتصاد ما مکمل هم است. پس مسئولان هر دو کشور، از هر حزب و گروه و هر ایدهای که بیاید، ما و عراقیها یک رابطه استراتژیک توسعهیافته را باید جلو ببریم.
یعنی مثلا پارسال به صورت غیررسمی حدود ۱۴-۱۵ میلیارد دلار صادرات تجاری داشتیم اما رسما ۱۲ میلیارد دلار بود. تصمیم هر دو کشور است که تا یکی دو سال دیگر برسیم به ۲۰ میلیارد دلار و این شدنی است. در افق بالاتر ۳۰ میلیارد دلار هستیم. منتها علل و عواملی را باید تأمین کنیم. در شش ماه گذشته، از اعداد و ارقامی که از گمرک بیرون آمده بود مشخص شد که افت تجارت داشتیم و آن هم مربوط به صادرات گاز از ایران بوده اما میتوان نتیجه گرفت که تا پایان سال همان ۱۲ میلیارد دلار صادرات را دوباره ثبت خواهیم کرد. البته دولت عراق واردات چند قلم کالا را ممنوع کرد. به دلیل سیاست توسعه کشاورزی، واردات برخی اقلام کشاورزی از کشورهای دیگر ممنوع شد تا کشاورزان انگیزه تولید داشته باشند. مثلا در فصل برداشت برنج در ایران واردات ممنوع میشود و عراق نیز چنین سیاستی را اجرا میکند. درباره میلگرد هم چون چند واحد تولید میلگرد تاسیس شده بود، برای واردات آن عوارض تعیین شد. باید توجه داشت که هرچقدر صادرات میلگرد ایران به عراق کم شد صادرات شمش به این کشور همسایه اضافه شد. با تبدیل سیاستهای کوتاهمدت و سیاست کلی، ما نگران روابط تجاری بین ایران و عراق نیستیم. ضمن اینکه تلاش بر آن است تا روابط تجاری افزایش پیدا کند و مقررات، قوانین، بروکراسی، حمل و نقل و مسائلی که به صورت جاری است، هر دو طرف دنبال این هستند که این مشکلات را حل و فصل کنند.البته یک سری مسائل داخلی خود آنها هم هست، مانند مساله انتخابات یا برخوردهایی که در اقلیم کردستان یا اربیل و سلیمانیه انجام میشود گاهی تغییرمیکنداما گذراست.همچنین در ارتباط با ترانزیت گاهی سیاستها دستخوش تغییر میشود اما این هم موقتی است. همه محصولاتی که در داخل کشور تولید میشود امکان صادرات به بازار عراق را دارد. کالاهایی در دسته مواد غذایی، مصالح ساختمانی، پروژهها، خدمات فنی و مهندسی و غیره نیز امکان صادرات دارند. کالاهایی که اغلب به چین صادر میشود اغلب مواد اولیه یا مواد نیمه خام است اما در مورد بازار عراق وضعیت بسیار متفاوت است.هرکسی در عراق کنترل سیاست را به دست بگیرد به دنبال این است که بتواند کشورش را در معرض خودکفایی قرار دهد تا از یک کشور وارد کننده صرف فاصله بگیرند. لذا حمایتهای گمرکی، حمایتهای تعرفهای، حمایتهای قانونی، کمکهای مالی، کمکهای اعتباری به واحدهایی که در آنجا تولید میکنند، جزو خطمش اصلی است و هر کسی هم که آنجا تولید میکند، اگر به محصول رسید، زیر چتر حمایت قرار میگیرد.
برای ثبات تجارت ایران و عراق چه پیشنهادی دارید؟
پیشنهاد من این است که این رابطه نامتوازن تجاری ما با عراق نمیتواند پایدار باشد. یعنی ما ۱۲ میلیارد صادرات داشتیم، کل وارداتمان تا ۱۰۰ میلیون دلار هم نمیشود. رابطه تجاری دو کشور که اینطور با هم شکاف داشته باشند، صادرات میلیاردی و واردات میلیونی باید رفع شود. راه، کمک به سرمایهگذاری و تولید مشترک است.
به عنوان مثال درصنایع غذایی، فرش،رب گوجهفرنگی،تولید گوجهفرنگی اکنون عراقیها آماده تولید محصولات کشاورزی هستند تا از توانمندی ایران استفاده کنند. اعلام آمادگی کردهاند که بذر را به ما بدهید ما از آن نگهداری میکنیم و آب میدهیم تا محصول به بار بنشیند. حتی آنها میگویند میتوانید ماشین آلات خود را در اینجا برای تولید مستقر کنید.. یعنی خوبیاش این است که استانداردهایی که الان در عراق است، هم محصولات ما هم ماشین قابل مصرف است.
عراق کشوری است با تقریبا نصف جمعیت ما اما درآمد ارزیاش فعلا دو برابر ماست و قطعا بیشتر هم خواهد شد، ۱۰ سال دیگر، عراق بزرگترین میزبان سرمایهگذاری در منطقه است، هم نیازش را دارد و هم توانایی مالیاش را. یعنی همین الان برنامه مصوبشان برای سرمایهگذاری، سالی ۱۵۰ میلیارد دلار است. ایران نیز در این زمینه میتواند سهم مهمی داشته باشد. به این دلیل که نفوذ محصولات ایران در بازار عراق بسیار زیاد است و نسبت به کشورهای دیگر از نظر مسافت به صرفهتر خواهیم بود.
البته رقبای دیگری هم درکنار ما در بازار عراق حضور دارند. از چین و ترکیه گرفته تا عربستان که بهتازگی وارد شده است. بهتدریج که اوضاع عراق امنتر شود، کمکم کشورهای اروپایی هم وارد خواهند شد. الان هم وارد شدهاند، یعنی ایتالیا، اسپانیا، حتی فرانسه و انگلیس، در ردههای مختلف و در حوزههای مختلف نفتی و غیرنفتی و در زمینه کالاهای زیربنایی از مصالح ساختمانی گرفته تا تجهیزات پزشکی. لذا یک بازار بزرگی برای ما هست، مشروط به اینکه ما هم از فضا آنطوری که هست استفاده کنیم و یکمقدار آیندهنگر باشیم؛ آینده در حوزه سرمایهگذاری است.
ما شاهدیم که صراحتا و علیرغم همه دوستیها و رفاقتها و اینحرفها، هر کالایی که در عراق تولید میشود به عناوین مختلف واردات آن محدود میشود و حرفشان این است که میخواهیم خودکفا شویم و تا کی باید همهچیز را وارد کنیم. لذا عزیزان ما در حوزههای مختلف، مخصوصا واحدهای برنددار ما که واحدهای بینالمللی، داخلی و منطقهای در سطح رقابت جهانی هستند، باید دقت ویژهای به زمان داشته باشند، والا بعد از مدتی، فرصت استفاده از این بازار هم مثل بازار کشورهای آسیای میانه که از دستمان رفت، سوخت خواهد شد.
منظورم صرفا از دست رفتن بازار اقتصادی نیست؛ همانطور که عرض کردم بقیه امورمان هم ممکن است آسیب ببیند، چراکه مسائل امنیتی، سیاسی، فرهنگی و همه همکاریهای ما مانند نخ تسبیح بههم متصل هستند. یعنی اگر ما فعالیت اقتصادیمان را بتوانیم در آنجا پایدار و تقویت کنیم، موفقیت در آن موارد دیگر هم محتمل خواهد بود، ولی اگر این بخش ضربه بخورد، کل فعالیتها بهسرعت ضربه خواهد خورد.
دشمنان ما یا کسانی که با ما مساله دارند این نکته را بهخوبی دریافتهاند. یک زمان خواستندبا داعش و اینها، نفرات بیاورند در همسایگی ما که بهحول و قوه الهی و بهیمن فداکاریهای عزیزانمان در آنجا بالاخره داعش رابیرون کردند. الان آمدهاند تمام دیپلماسی اقتصادی و کل حمایتهای سیاسیشان را روی این برنامه گذاشتهاند؛میخواهند بیایند تا آنجا که ممکن است درسرمایهگذاریهای مخصوصا زیربناییعراق حضورجدی پیدا کنند.هدف اصلی دشمنان ایران این است که کشورمان را از بازار عراق دور کنند. در واقع هزینهای که قبلا برای داعش میپرداختند را اکنون در این زمینه صرف میکنند.
اگر مسئولان ما، یعنی شورای عالی امنیت ملی، حتی وزارت خارجه و بخش دیپلماسی این موارد را در نظر نگیرند، بعد از مدتی ضربه خواهیم خورد. یکی از ظرفیتهایی که بین ما وعراق بود،گردشگری سلامت است؛ یعنی بهدلیل تجربهمان، امکانات سختافزاری، نرمافزاری و ترکیبی از سیاحت، زیارت وسلامت،زمینه برای حضورآنها درکشورمان فراهم است.
به این صورت که فرد برای عمل جراحی به ایران میآید و پس از معالجه به اماکن زیارتی میرود و از ظرفیتهای تفریحی کشورمان نیز استفاده میکند که همه این موارد باعث ارزآوری در کشور میشود.این یک فرصت بسیار مغتنم است که بهدلیل عدم توجه به مسائل فرهنگی وعدم مدیریت صحیح، بهتدریج درحال ازدستدادن آن هستیم.سود این وضعیت هم به جیب ترکیه یا کشورهای دیگر خواهد رفت.
آقای آل اسحاق، واقعا مشکل کجاست؟
بگذارید روشنتر بگویم، آقای قالیباف اخیرا یک جلسه داشت با رسانهها که حتما در جریانش هستید. عرض شود که صریح گفت که ۸۵ درصد از اقتصاد ایران دولتی است.رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران اصل ۴۴ قانون اساسی را ۲۰ سال پیش ابلاغ کردند. سال ۸۴ ابلاغ شد. کدام صاحبنظر است که بگوید اکنون اقتصاد باید دولتی بماند؟ تقریبا هیچکس چنین نظریهای ندارد. بهرغم همه آرزوهایی که داریم اگر ۲۰ سال دیگر هم با همین روش برویم باز هم پیش نخواهیم رفت. من خودم فکر میکردم ۷۰ درصد اقتصاد ما دولتی است اما اکنون رئیس مجلس میگوید ۸۵ درصد دولتی است. ۲۰ سال هم هست که داریم میگوییم که باید نظام بودجهریزی و نظام حکمرانی تغییر کند. تخصیص و پرداخت بودجههای عمرانی باید تغییر کند اما در بهترین حالت ۱۵ درصد تحقق یافته است. هر قانونی که در مجلس وضع میشود برای هر ثانیهاش هزینه فراوانی میشود. اگر نیاز به بررسی مجمع تشخیص داشته باشد همین هزینه اضافه خواهد شد و این هزینه در شورای نگهبان برای تایید طرحهای مجلس نیز وجود دارد. وقتی قانون اجرا نمیشود از دو طرف کشور زیان میبیند. هم هزینه شده برای مطالعه و طرح و قانون و هم از طرفی به نتیجه نرسیده است. آنقدر تعداد قوانین زیاد شده که اکنون گفته میشود باید از هوش مصنوعی برای شناسایی قوانین همپوشان و همچنین ضد یکدیگر استفاده کرد تا از تعدد آنها کاسته شود. باید از افراد باصلاحیت کامل در امور کشور استفاده شود تا شاهد این موضوعات نباشیم.
درخصوص صلاحیت مدیران و اقتدار اجرایی مثال خاصی در ذهن دارید؟
زمانی که من در دهه ۷۰ وزیر بودم وزیر راه و ترابری موضوع جالبی برایم تعریف کرد. وزیر راه و ترابری وقت، خودش نقل میکرد که وقتی روز اولی که رفتم آنجا دیدم یک مسئول مسکن، یک آقای جوانی حدود کمتر از ۳۰ سال بود که به این مسئولیت آشنایی نداشت. صدایش کردم، در اتاق را بستم و به او گفتم که جان مادرت درست بگو. اگر بخواهی خانه برای خودت اجاره کنی خودت میروی یا پدرت را هم صدا میکنی؟ گفت پدرم را هم صدا میکنم. به او گفتم بعد تو میخواهی مشکل مسکن کشور را حل کنی، وقتی نمیتوانی یک مسکن برای خودت اجاره کنی. این مثال ممکن است یک خرده افراطتفریطی باشد. اگر واقعا کسی که مسئولیت دارد اینکاره نباشد، خب نتیجهاش همین میشود و زیردستش او را بازی میدهد. کار مدیریت در شرایط عادی مدیر حرفهای میخواهد، یعنی آدم خوب یک بحث است، آدم بارور شده آن مأموریت بحث دیگری است. یعنی این باید نیروی انسانی بارور شده حرفهای متناسب باشد. در شرایط بحران که مدیریت بحران میخواهد، یعنی علاوه بر اینکه دانش علمی دارد، باید روحیه و جرأت تهاجمی داشته باشد، از منفیها نترسد، دل به دریا بزند، با علم و دانش، با توانایی، قدرت کردن، مدیریت و فرماندهی داشته باشد. یک آدم خیلی خوب برای تحقیق میتواند خیلی خوب باشد، اصلا فارغالتحصیل معدل ۱۸ از دانشگاه شریف باشد اما توانایی مدیریت نداشته باشد برای مدیریت در شرایط بحران مناسب نیست.
اکنون بزرگترین معضل اقتصاد را چه میدانید؟
من هم پرسش شما را با یک پرسش دیگر تکمیل میکنم. چرا نظام بانکی شده آفت مشکلات کشور؟ برای اینکه برخی کسانی که پشت صحنه هستند منافعشان در این است که تمام این محوریت اقتصاد را در دست بگیرند. برای مقابله با این موارد اقتدار لازم است. خلاصه این اقتدار الزاماتی دارد، یعنی اگر میخواهید در حوزه اقتصاد تحقیق کنید یا مقاله بنویسید باید اصل این قضیه را قبول کنیم که یکی از مشکلات بیاقتداری است. نبود یک نهاد متمرکز هم برای بهبود و ساماندهی بخش بازرگانی نیز بیعلت نیست و میتواند در این زمینه نقش مهمی ایفا کند.
پس شما معتقدید نبود یک نهاد متمرکز بازرگانی یکی از این ریشههاست؟
همه دنیا الان معتقدند تهدیدهایی که تو دنیا هست به بخش بازرگانی برمیگردد. الان ترامپ با چین سر چی دارد تهدید میکند؟ آیا تحریمهایی که اروپا و آمریکا بر علیه روسیه وضع میکنند غیر از نظام تجاری بازرگانی است؟ اکنون کدام یک از دغدغه مدیران کشور مسأله بازرگانی است؟ بازرگانی مولد بسیار اهمیت دارد و بازرگانی غیرمولد میتواند چالشهایی را برای کشور به دنبال داشته باشد. اکنون به نظر من بزرگترین مشکل ما نداشتن نهاد متمرکز بازرگانی است. نداشتن وزارت بازرگانی باعث بروز مشکلات فعلی در اقتصاد ایران شده است. اکنون وزیر صنعت، معدن و تجارت نمیتواند به تنهایی به همه این امور رسیدگی کند. هم حواسش باید به تولید باشد و هم حواسش به قیمت و تنظیم بازار. در حالیکه هرکدام باید در یک وزارتخانه تعریف شود. کشورهای با اقتصاد بزرگ و پویا وزارت بازرگانی دارند. از آمریکا و چین گرفته تا کشورهایی که صادراتمحور هستند.
در بحث تخصیص ارز و کالاهای اساسی وضعیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
آقای فرزین رییس کل بانک مرکزی اعلام کرده در هشت ماه گذشته حدود ۹میلیارد دلار برای واردات کالاهای اساسی و دارو پرداخت شده است. از سوی دیگر گفته میشود ذخایر کالاهای اساسی به نقطه بحرانی رسیده است.نظارت در اینجا شرط اول است. باید توجه داشت که کشورمان درشرایط تحریم است وباید برای هزینهکرد آن حساس باشیم.وقتی ارز ارزان پرداخت میشودحتما باید پس ازآن دستگاهها برای نظارت ورود کنند.اکنون مشکل مرغداران ودامداران ازهمین محل است.
یعنی اکنون مشکل اصلی در نظارت است؟
همانطور که گفتم بعضی افرادی که سر کارگذاشتهاند در خیلی جاها متناسب با واقعیتهای روز نیست. یعنی دانش و انگیزه لازم را ندارند. یک آدم ناامید و افسرده و بینشاط همه امکانات را منجمد میکند. برعکس یک آدم باجنم، باعرضه، باانگیزه و امیدوار ۵۰درصد کار را پیش میبرد.
تحریمها تا چه حد بر روند تجارت خارجی تأثیر گذاشته است؟
ما الان موضوعی به اسم تحریم داریم که قطعا تأثیر گذاشته اما باید به این موضوع توجه داشت که با کلمات نمیشود کار را پیش برد. ما سفرای فعالی در کشورها نداریم. سفرای کشورهای دیگر برای حضور در اقتصاد کشوری که در آن سفیر هستند تلاش میکنند اما سفرای کشور ماچنین رویکردی ندارند.آن لایه اول بحث درست است. یعنی تحریم تأثیر دارد. اولین بحث هم این است که در داستان تحریم آیا راهکارها همین راهکارهای معمولی است؟ نه. اگر یک نفر قصد داشته باشد به عراق صادرات داشته باشد باید بداند عراق اتوبان نیست بلکه یک جاده پرپیچ و خم است. باید کفش آهنی پوشید و از سرد و گرم بازار نباید ترسید. کسانی که آمادگی رویارویی با این شرایط را ندارند نباید در این مسیر گام بردارند.
چه راهکارهای عملیاتی برای حل مشکلاتی نظیر ناترازی تجاری یا نقل و انتقالات ارزی وجود دارد؟
ما باید سیستم تهاتر و ترانزیت را راه بیندازیم و نحوه مبادلات را تغییر دهیم. مثلا همین صادرات در مقابل واردات که عراق میتواندیک گزینه مناسب باشد.نگاه بانک مرکزی هم باید نسبت به این مواردتغییرکند.این اتفاق باعث کاهش ناترازی تجاری در کشور خواهد شد.آخرین عرض من هم این است که برای حل قضایا باید کارهای سخت انجام داد، کارهای سخت احتیاج به مدیران جسور دارد. مدیران جسور میتوانند اقتصاد را بهبود ببخشند.