«توهم مثبت» یک سوگیری شناختی است که باعث میشود احساس شایستگی، برگزیدگی، خوششانسی و بهتر بودن داشته باشید. توهمات مثبت برای بسیاری از مردم کاملا معقول به نظر میرسد. برخی از محققان استدلال میکنند که چنین توهماتی برای بقای گونه ما ضروری است و برای گذراندن زندگی باید خوشبین بمانید، سخت تلاش کنید، موفق شوید، طولانی زندگی کنید و غیره. اما یک هشدار مهم در مورد این بحث وجود دارد: شواهد موجود تقریبا و منحصرا بر بخش کوچکی از بشریت به نام غربیها استوار است. اگر توهمات مثبت واقعا برای گونه ما ضروری بود، میبایست جهانی بودند. اما نتایج کار چند تیم تحقیقاتی چیز دیگری را نشان میدهد. در جدیدترین حوزه تحقیقاتی به نام «عصبشناسی فرهنگی» دانشمندان دریافتند که مسیرهای عصبی که از توهمات مثبت پشتیبانی میکند در جوامع خاصی اصلا وجود ندارد. به عبارت دیگر الگویی که بیشتر روانشناسان آن را جهانی میدانند، در واقع فقط یک «محصول فرهنگی» است.
اکثر قریب به اتفاق پایگاه دادههای روانشناختی از جوامع به اصطلاح عجیب (غربی، تحصیل کرده، صنعتی، ثروتمند و دموکراتیک) تهیه شده است. بنابراین دیدگاه رایج مبنی بر اینکه توهمات مثبت یک جهان شمول انسانی است، مبتنی بر دادههای بسیار نادرست است.
پژوهشگران برای فراتر رفتن از محدودیتهای این دیدگاه فرهنگی اشتباه، مستقیما پاسخهای غربیها و آسیای شرقیها را به پرسشهایی که بر خودارزیابی متمرکز بود، مقایسه کردند. آنها یک گام از تحقیقات گذشته فراتر رفته و امواج مغزی افراد و به طور خاص میزان بزرگی «موج آلفا» را بررسی کردند. اثر آلفا در آمریکاییها پس از اطلاع از اینکه اتفاق خوبی برایشان افتاده است، ظاهر شد و آنها در کسری از ثانیه به خودشان فکر کردند (توهم مثبت). شرکتکنندگان تایوانی اما این الگو را هنگام فکر کردن به موفقیت یا شکستی که برای خود اتفاق میافتد، نشان ندادند (عدم وجود توهم مثبت).
در شرق آسیا فروتنی از نظر فرهنگی ارزش دارد. به همین دلیل برخی از روانشناسان غربی سعی کردهاند فقدان توهمات مثبت را با این استدلال توضیح دهند که آسیای شرقیها احساسات واقعی خود را پنهان میکنند تا بیش از حد خودمحور به نظر نرسند. اما دادههای جدید نشان میدهد که این توضیح نادرست است. واکنش توهم مثبت در غربیها ممکن است طبیعی و اجتنابناپذیر به نظر برسد، اما اینگونه نیست و این یک پاسخ فرهنگی است که طی سالها اجتماعی شدن شکل گرفته است. آسیای شرقیها چنین واکنش خودکاری را نشان نمیدهند. آنها رویدادهای مختلف را بیشتر میپذیرند. اگرچه عزتنفس سلامت روان را در غرب پیشبینی میکند اما در جوامع شرق آسیا پیامدهای مشابهی ندارد.
جوامع غربی عموما خود را مستقل میدانند. در نتیجه افراد در این جوامع انگیزه دارند تا نسبت به خود احساس خوبی داشته باشند. آنها سخت کار میکنند تا شایستگی و منحصر به فرد بودن خود را اثبات کنند. در بسیاری از فرهنگهای خارج از غرب، مردم خود را وابسته به یکدیگر و در روابط اجتماعی میدانند. آنها وقتی به یک جامعه اجتماعی بزرگتر متصل میشوند احساس محافظت و امنیت میکنند. از این منظر فرهنگی نیازی نیست که فرد احساس خوبی نسبت به خود مستقل و فردیاش داشته باشد.این تفاوتها زمینه را برای انواع سوءتفاهمها فراهم میکند.
از منظر غرب، آسیایشرقیها ممکن است در توجه به روابط اجتماعی بیش از حد مؤدبانه یا نسبت به ارتقای خود بیتفاوت، افسرده یا ناسازگار به نظر برسند. بااینحال دادههای جدید نشان میدهد که آسیایشرقیها بهطورطبیعی، واقعبینانه و بدون فکر اضافی به رویدادها پاسخ میدهند. از دیدگاه آسیایشرقی، تمایل غربیها به توهم مثبت میتواند بیهوده، غیرضروری یا حتی کودکانه باشد زیرا نشان میدهد که چگونه شخص در درک ماهیت خود ناتوان است اما یافتههای جدید نشان میدهد که آمریکاییها مثبتنگری را تقویت میکنند زیرا به آنها کمک میکند تا با فرهنگ خود سازگار شوند. درمجموع با اتخاذ رویکرد عصبشناسی فرهنگی، ممکن است پیشفرضها و تعصبات فرهنگی خود را از خود دور نگه داریم و در نتیجه علم را کمتر قومگرا کنیم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد