گفت‌وگوی «جام‌جم» با داریوش کاردان،بازیگر نقش «قوام»

خودم را به «آتش و باد» سپردم

این روزها اگر از بینندگان درباره سریال تلویزیونی «آتش‌وباد» که از شبکه سه روی آنتن می‌رود پرسیده شود، بدون تردید همه از نقش «قوام» یا «کلانتر فارس» به‌عنوان یکی از نقش‌های جذاب این مجموعه یاد خواهند کرد، چرا که این نقش با پیچیدگی‌های زیادی همراه است. او رحم به کسی ندارد و می‌خواهد همه به فرمان او باشند و این نقش را کسی بازی می‌کند که هنرمندی تمام‌عیار است.
این روزها اگر از بینندگان درباره سریال تلویزیونی «آتش‌وباد» که از شبکه سه روی آنتن می‌رود پرسیده شود، بدون تردید همه از نقش «قوام» یا «کلانتر فارس» به‌عنوان یکی از نقش‌های جذاب این مجموعه یاد خواهند کرد، چرا که این نقش با پیچیدگی‌های زیادی همراه است. او رحم به کسی ندارد و می‌خواهد همه به فرمان او باشند و این نقش را کسی بازی می‌کند که هنرمندی تمام‌عیار است.
کد خبر: ۱۴۰۹۵۷۵
نویسنده فاطمه عودباشی و نوشین مجلسی - گروه رسانه

او کسی نیست جز داریوش کاردان که بازی در این سریال تلویزیونی اولین تجربه همکاری‌اش با مجتبی راعی، کارگردان و حسن نجاریان، تهیه‌کننده است. به گفته کاردان، او تعریف مجتبی راعی را زیاد شنیده بود و بعد از بازی در این مجموعه متوجه شد که واقعا لایق این تعاریف هم بوده است، چراکه کارگردانی است که متن، دوربین، دکوپاژ و شخصیت‌پردازی را به‌خوبی می‌شناسد و تعاملش با بازیگران بسیار عالی است. از دید او حسن نجاریان، تهیه‌کننده سریالT هم دلسوز و متعهد است. نکته قابل‌توجه این است که داریوش کاردان در ابتدا قرار بود نقش دیگری را در این مجموعه داشته باشد اما در صحبت‌هایی که با مجتبی راعی داشت درنهایت نقش قوام‌شیرازی به او پیشنهاد شد و او هم پس از مطالعه سناریو آن را پسندید و پذیرفت و جلوی دوربین رفت. البته کاردان، هنرمندی است که کارنامه پر و پیمانی دارد. وقتی از مخاطبان نسل گذشته درباره او سؤال پرسیده شود بدون تردید از این هنرمند خاطرات زیادی دارند. در خاطرات آنها حتما نام برنامه‌های عصرانه در رادیو، طنز آدینه و... یادآوری می‌شود. همین مخاطبان از برنامه‌های تلویزیونی همچون نوروز ۷۲، ۷۵، ۷۶، صندلی‌داغ، شبکه سه‌ونیم و... یاد خواهند کرد که برای‌شان شیرین بود. البته کارهای ماندگار کاردان کم نیست و تا به امروز در عرصه‌های مختلف هنر نقش‌آفرینی کرده است. او دست به قلم است و نوشته‌های طنزش خواندنی است. ضمن این‌که در دوبله هم دستی بر آتش دارد و از کارهای او می‌توان به نبردی دیگر، سفرهای میتی‌کومان، جنگجویان کوهستان و... اشاره کرد. ضمن این‌که او در سریال‌های تلویزیونی‌ای همچون وارش، ایراندخت، معمای‌شاه، بی‌قرار، سقوط یک فرشته، سال‌های مشروطه، نردبام آسمان و... نقش‌های متعددی را بازی کرده است. به بهانه بازی او در سریال تلویزیونی آتش‌وباد در یکی از روزهای بهاری میزبانش در روزنامه «جام‌جم» بودیم و با او گفت‌وگو کردیم که در ذیل می‌خوانید.

وقتی به کارنامه هنری شما نگاه کنیم، متوجه گزیده‌کاری شما می‌شویم، چراکه همیشه سعی می‌کنید نقش‌هایی را بپذیرید که برای‌تان چالش‌برانگیز باشد. با توجه به این‌که این روزها با نقش قوام سریال آتش‌وباد مهمان خانه‌ها هستید و این نقش هم پیچیدگی‌های خودش را دارد. نظرتان را درباره این شخصیت و ویژگی‌هایش بگویید و این‌که آیا از قبل برای نقشی که به لحاظ تاریخی هم واقعی است آمادگی داشتید یا به صحبت با کارگردان و خواندن فیلمنامه اکتفا کردید؟ از سوی دیگر ما یک بازی متفاوت از شما برای نقش قوام می‌بینیم، به‌ویژه این‌که از میمیک صورت‌تان برای نشان‌دادن احساس قوام در موقعیت‌های مختلف استفاده می‌کنید.
اگر قرار بود انتخابی و گزیده کار نکنم الان کاملا آدم دیگری بودم. چه در مقام اجرا، چه در مقام دوبله و چه در رادیو؛ تمام کارهایی که کردم باید چیزی پشتش باشد. وقتی سریال آتش‌وباد پیشنهاد شد به آنجا رفتم و صحبت کردم. آقای راعی را خیلی قبول دارم به‌عنوان کسی که می‌داند دارد چه کار می‌کند و می‌دانستم ایشان کار کم‌ارزش یا بی‌ارزش و بی‌هدف و بدون دغدغه انجام نمی‌دهد و قطعا دغدغه‌ای دارد و چشم‌بسته خودم را در اختیارشان گذاشتم. آقای راعی به من گفت که قوام را بخوانم؛ یعنی ایشان تصمیمش را گرفته بود و وقتی خواندم دیدم عجب شخصیتی است؛ یعنی هم یک حاکم است و هم تغییر چهره و تاکتیک دارد. قوام یک سیاستمدار واقعی است، به‌همین‌دلیل با توجه به ویژگی‌هایی که نقش داشت با خودم گفتم در اینجا می‌توانم مفید باشم و خودم را نشان دهم. ضمن این‌که هر چیزی که ببینم خوب است انجام می‌دهم. همین‌طور که قدم به قدم پیش می‌رفتیم، قوام برایم قدیس و جانوری شد که عاشقش شدم. همچنین در سریال آتش‌وباد، صحنه‌هایی است که نشان می‌دهد یک سیاستمدار چیست؛ سیاستمدار گریه می‌کند، می‌خندد، دروغ‌های شاخدار می‌گوید، دروغ می‌گوید و وانمود می‌کند که راست می‌گوید و مردم باور می‌کنند. در مجموع این نقش قوام خیلی جای بازی داشت و آقای راعی کارگردانی نیست که به‌راحتی برای صحنه‌ای تایید بدهد و اگر درنمی‌آمد بارها از اول تکرار می‌کردیم و می‌گفت چطور حرف بزنم یا چشم‌هایم را حرکت دهم؛ یعنی در ذهن او قوامی بود که امیدوارم ذهنیت‌شان را درآورده باشم؛ یعنی چیزی نبود که من انجام دهم، بلکه ما انجام دادیم.

با توجه به این‌که خودتان دست‌به‌قلم هستید نگاه‌تان نسبت به فیلمنامه این سریال چطور است و به نظرتان گره‌های داستان توانسته مخاطبان را جذب کند؟
به نظرم متن سریال آتش‌وباد بسیار زیباست و گره‌های عجیب‌وغریب در داستان است که بعد از گذشت چند قسمت گره‌ها باز می‌شوند و همین باعث می‌گردد برای مخاطبان جذابیت لازم را داشته باشد. این‌طور نیست که دوربین را کاشته باشند و به عده‌ای بگویند همین‌طوری راه بروید و چند اسب و نعل باشد، خوراک دام بریزند، دو سه نفر با زبان‌های محلی‌شان دادی بزنند و بگویند سریال تاریخی ساختیم. روی متن خیلی کار شده و دیالوگ‌های سریال به لحاظ گفتاری قابل‌فهم است که هم نشان می‌دهد با کلام امروز فرقی دارد و هم این‌که می‌تواند جای خالی لهجه را پر کند، چون لهجه درست‌کردن در اینجا خطرناک بود. خوشبختانه همه این موارد با زحمت گروهی میسر شد و همه با انرژی کار را به سرانجام رساندند.

شما در صحبت‌های‌تان اشاره کردید که داشتن لهجه برای سریال خطرناک بود. چرا چنین نگاهی دارید؟
به کار بردن لهجه در یک سریال یا برنامه بسیار ظریف است و روی لبه تیغ حرکت کردن است و یک ذره این‌ور یا آن‌ور لرزش داشته باشد، کار خراب می‌شود و این‌که دقیق نمی‌توان مثل خود همان لهجه صحبت کرد. هر وقت لهجه را وارد یک سریال کردند قوم آن منطقه ناراحت شدند و سریال‌های پر‌زحمتی بوده که به دوبله آمده و به‌دلیل لهجه بد و بد ادا کردن لهجه، سریال کشته شده که نمونه‌اش سریال «روشن‌تر از خاموشی» است. از سوی دیگر ما برای تمام ایران سریال می‌سازیم و همه باید ببینند و نمی‌توانیم بگوییم این بلا سر بختیاری آمده و سر دیگری اتفاقی نیفتاده است. خان در آنجا و همه‌جا بوده و همه باید با سریال ارتباط برقرار کنند و نگویند مال بختیاری‌ها، شیرازی‌ها، ترک‌ها و... است. لذا یک سریال مال ایران است و اصفهانی، رشتی، کرد و بلوچ همه ایرانی هستند اما برای این‌که بوی قدیم بدهد زبانی که دوستان درست کردند به ما خیلی کمک کرد و اگر می‌خواستیم لهجه به کار ببریم درنمی‌آمد و سریال افت می‌کرد و هم این‌که عده‌ای ناراحت می‌شدند و هم می‌گفتند ضعیف است اما در حال حاضر در سریال هر‌کس جای خودش قرار دارد و بدون لهجه کارش را انجام می‌دهد که به‌نظرم اتفاق خوبی رخ داده است.

شما جزو هنرمندان پیشکسوت هستید، به همین دلیل مردم هم علاقه‌مند هستند که حضور بیشتری از شما روی آنتن ببینند. البته باید به این موضوع تاکید کرد که شما در هر جایگاهی که بودید آن کار دیده شده چه اجرا، چه بازی، چه نویسندگی و‌... آیا از سمت خودتان این اتفاق افتاده که حضورتان خیلی پررنگ نیست یا کم‌مهری دیدید که حضورتان پررنگ نیست؟ چرا که شما سال ۹۸ در سریال وارش بازی کردید، دیگر حضور نداشتید تا این‌که با سریال آتش و باد به تلویزیون برگشتید.
نزدیک به ۴۴ سال است که دارم خدمت می‌کنم و به‌شدت بی‌مهری دیدم. اولین برنامه‌های طنز بعد از انقلاب را من ساختم و دیگران شروع کردند به کپی کردن و مرا حذف کردند. من با برخی‌ها که به‌عنوان طناز و طنزنویس مطرح شدند، بیگانه‌ام. با من طوری رفتار کردند که اگر بروی بهتر است. در عالم سریال هم در مجموعه‌های خودم (سریال‌های آیتمی طنز) بازی می‌کردم. اولین بازی جدی من کلاه پهلوی بود و واقعا مدیون زنده‌یاد ضیاءالدین دری هستم و در تمام قسمت‌ها نقش داشتم و لذت می‌بردم. بعد از این‌که از صندلی داغ رفتم، آقای آخوندی گفت، می‌خواهیم یک‌سری صندلی داغ برای دفاع‌مقدس بسازیم، می‌آیی؟ گفتم با سر می‌آیم و پول هم نمی‌خواهم و در آنجا با جانبازانی که چشم‌شان تخلیه شده بود یا کسی دو دست نداشت و‌... گفت‌و‌گو کردم و از ۱۰۰ اسرار مگو که مطرح می‌کردم ۱۰ موردش پخش می‌شد و باز هم به هدفم نمی‌رسیدم. من باید به درد بخورم تا کاری را انجام بدهم. سال ۹۷ برنامه‌ای به نام کاردان‌ها درست کردم که به دعوت خود آقای میرباقری (معاون سابق سیما) و رئیس سابق سازمان صدا وسیما رفتم و گفتند ما را تنها گذاشتی؛ برگرد و کاردان‌ها را درست کردیم و گفتند یک سال ادامه خواهد داشت و ۱۶ روز ایام نوروز را رفتیم و تمام شد اما نه کسی به من زنگ زد و نه سراغی گرفت. زنگ هم زدم کسی جواب نداد و معنایش این است که برو! باید به نکته‌ای اشاره کنم و این‌که وقتی برنامه کاردان‌ها را اجرا می‌کردم‌، یک دستمزد خنده‌دار و در حد تپسی و اسنپ می‌گرفتم ولی به این دلیل چنین کاری کردم که می‌گفتم یک برنامه به‌درد بخور است و می‌توانم حرف بزنم ولی وقتی نمی‌گذارند حرف‌ها پخش شود به‌درد نمی‌خورد. در این برنامه‌ها هنرمند نابینا و ناشنوا داشتیم؛ در آخر برنامه گفتم نابینایی به چشم نیست و ناشنوایی به گوش نیست و با خنده و طنز گفتم ناشنوا کسانی هستند که دو گوش به اندازه تافتون دارند ولی صدای با‌عظمت خرد شدن استخوان پدرها را زیر بار مخارج نمی‌شنوند. به‌قدری این جمله را پیچاندند که هیچ چیزی از آن معلوم نشد و تکه‌تکه درآوردند و گفتند این حرف مشکل‌دار است. من حرف حق را زدم، چرا که معتقدم حکومت باید گوش کسانی که خوردند را بگیرد. معتقدم ما باید دغدغه‌مند باشیم و در کارهایی که انجام می‌دهیم از دغدغه‌های‌مان بگوییم. کسی که دغدغه نداشته باشد، نمی‌تواند چیزی بنویسد یا کارگردانی کند. سریال تلویزیونی آتش و باد جان دارد و هر چقدر از آن ببرند باز هم زنده است و قول می‌دهم ۳۰۰ هزار بار از آی‌فیلم پخش خواهد شد و مورد توجه مردم قرار می‌گیرد. مردم سریال آتش و باد را دوست دارند و در بازپخش هم با اقبال مخاطبان رو‌به‌رو خواهد شد، چرا که سریال تماشایی است.

در این سریال سیاس بودن شخصیت قوام در بازی خیلی پررنگ شده و اتفاقا خوب از آب درآمده است. چقدر ایده‌‎هایی که در این نوع نقش‌آفرینی می‌بینیم در فیلمنامه وجود داشت و چقدر در تعامل میان شما با کارگردان در آمد؟
هیچ پیشنهادی نبود و من دربست در اختیار پروژه بودم. در یکی دو جا گفتم این را بگویم و گفتند بگو یا مثلا عصا را این‌طور بگیرم که اگر می‌پسندیدند انجام می‌شد و اگر نمی‌پسندیدند انجام نمی‌شد. من توسعه زیادی ندادم و کاری که کردم در بازی‌ام بود و آن هم بدون هدایت نمی‌شد اما به‌شخصه دلم می‌خواست کمی مهربانی قوام را هم می‌دیدیم.

موقعی که داشتید تصویربرداری می‌کردید پیشنهاد بروز رگه‌هایی از مهربانی در شخصیت قوام را به آقای راعی ندادید؟
فکر می‌کنم آقای راعی هم همان فکری را که ته ذهن من است، داشتند. به نظرشان می‌آمد اگر کمی تغییر کند روی لبه تیغ می‌رود. این سؤال برای مخاطبان ایجاد می‌شد که آدم به این خوبی چرا کسی را از پشت می‌زند یا...؟

شما سال‌ها تجربه بازیگری، اجرا، نویسندگی و کارگردانی دارید. در نظر خودتان سریال «آتش و باد» در این کارنامه چه جایگاهی دارد؟ نقش قوام را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
بسیار قوی است و می‌توانم بگویم یکی از بهترین بازی‌هایم است و شاید به زودی بگویم کلا بهترین بازی‌ من است؛ چون توانستم یک فرد سیاستمدار و در برخی مواقع رقت‌انگیز را با کمک کارگردان دربیاورم که مردم بگویند عجب آدمی است! وقتی این را گفتند و حتی به من به دلیل کارهای قوام فحش دادند، آن وقت می‌فهمم کارم را درست انجام داده‌ام و بازی‌ام خوب بوده است. ولی اگر مخاطبان بگویند به به! خان است ولی دوست‌داشتنی است! کار خراب است. این شخصیت در واقع نفرت‌انگیز است. شاید اولین نقشی باشد که به خودم چسبیده و تا حدود زیادی کارگردان هم راضی است. به طور کلی این سریال تاثیر شگرفی بر جوانان، کارگزاران، مسئولان و کسانی که مدیر ادارات هستند خواهد داشت. رسم زندگی را آموزش می‌دهد. شاید صد هزار نفر بعد از این سریال کتاب تاریخ خواندن را شروع کنند. این نوعی خدمت است و دیگران را وادار می‌کند مطالعه کنند. این سریال به لحاظ تشویق به مطالعه، از نظر زیبایی و به لحاظ تلاش، کارش را کرده و نویسندگان زحمت‌شان را کشیده‌اند. همه برای این کار عاشقانه تلاش و سعی کردند با امکانات کمی که در اختیار داشتند و با همان اسب‌های لاغر سر صحنه و... به بهترین شکل سریال را بسازند. این عشق باید قدر دانسته شود. باید به همه کسانی که درست کارشان را انجام می‌دهند بیشتر بها داده شود و سیستم تشویق و تنبیه درستی به اجرا دربیاید. اما برخی بخش‌ها تغییر کرده است مثلا در جایی از سریال، نامدارخان حرف می‌زند و می‌گوید حق مردم را بدهید؛ رعیت چیزی نمی‌خواهد. این حرف برای خان سنگین است و می‌گوید بس است؛ اما چیزی که پخش شده این است که می‌گوید بسم‌ا... الرحمن الرحیم؛ بس است! در بخش دیگر شخصیت قوام در سخنرانی فریبکاری می‌کند اما آنچه دیدیم این بود که خانم راوی این بخش را به زبان خود روایت می‌کند و می‌گوید قوام چنین گفت و....در حالی‌که زحمت کشیدند این متن‌ها را نوشتند، کارگردانی کردند، اسب‌سوار چیدند، بازیگر زحمت کشیده و دیالوگ‌ها را گفته است و... کاش این زحمات دیده شود.

خودتان هر شب بیننده سریال هستید؟
بله؛ چون باید ببینم چه کار کردیم. خودم با خانواده سریال را از تلویزیون دنبال می‌کنیم، اما متاسفانه گاهی زمان پخش تغییر می‌کند و سریال در زمان مقرر پخش نمی‌شود. کارگردان، تهیه‌کننده، بازیگران و عوامل سریال می‌خواهند حاصل کارشان دیده شود؛ یکی هم بگوید دست‌تان درد نکند. این سریال با خون دل ساخته شده است. متاسفانه تمام گرفتاری‌های ما از حرف نزدن است؛ چه در جهان، چه در خانه‌مان و چه در سریال و... . باید با همدیگر حرف بزنیم تا مشکلات حل شود. شمالی‌ها و جنوبی‌های آمریکا چند سال با هم جنگیدند و اگر گفت‌وگو نمی‌کردند الان هم داشتند می‌جنگیدند. ما باید با هم حرف بزنیم و نترسیم. باید بگذارند مردم و نخبگان حرف بزنند؛ هیچ‎‌کس آمریکایی و صهیونیست نیست و همه می‌خواهند کشورشان مانا و مترقی باشد.

چقدر جزئیات صحنه و طراحی لباس در بهتر ایفا کردن نقش به شما کمک کرد؟
قطعا این ابزارها موثر است. چیزی که خیلی از دوستانم به من گفتند این است که اکسسوار یعنی دیگ، قابلمه، تنور، زنگوله‌ها، انبر، چراغ موشی‌‎ها، غل و زنجیر زندانی‌ها و... ظریف و دقیق تهیه شدند. یک کار بزرگ انجام دادند و همه وسایل را ساختند. هر روز در، دیوار، غل و زنجیر و جعبه برای پشت اسب‌ها می‌ساختند. اکسسوارها این قدر ظریف و زیباست که آدم‌های مشکل‌پسند می‌گویند این دقیقا همانی است که در عکس‌های تاریخی دیدیم یا پدربزرگ‌مان از اینها داشت.


بازخوانی پرونده‌های تاریخی و اصالت‌های خانوادگی
مجموعه تلویزیونی «آتش‌وباد» به کارگردانی مجتبی راعی و تهیه‌کنندگی حسن نجاریان، سریال شبانه شبکه سه سیما در ایام نوروز امسال بود که پس از پایان ماه مبارک رمضان نیز پخش آن ادامه یافت. سریالی که رفته‌رفته بر آمار مخاطبان آن افزوده شد و با قصه‌پردازی و داشتن داستان منسجم توانسته بود بینندگان ثابتی را با خود همراه کند. داستان آتش‌وباد روایتگر دو ایل قشقایی به نام‌هایی است که وجود خارجی نداشته‌اند. همچنین در پرداخت شخصیت‌های قصه نیز کلیشه‌های آشنا برای مخاطبان به چشم می‌خورد و شخصیت‌های یادشده با زمان وقوع داستان مطابقت دارند. سریال آتش‌وباد در آخرین نظرسنجی مرکز تحقیقات صداوسیما، با ۴۸.۳درصد بیننده و ۷۶.۳درصد رضایت در رتبه دوم پربیننده‌های نوروزی صداوسیما قرار گرفت. همچنین این مجموعه آمار بیش از شش‌میلیون و ۳۰۰هزار بازدید را در بستر تلوبیون به ثبت رسانده است. در کنار داستان منسجم و ریتم مناسب مجموعه تلویزیونی آتش‌وباد که به پیگیری آن از سوی مخاطبان منجر شده، ذکر چند نکته درباره این سریال حائز اهمیت است. تاروپود سریال آتش‌وباد با سنت‌های باستانی و دیرینه عشایر ایران گره خورده است، سنت‌هایی که کمتر مورد توجه فیلمسازان قرار می‌گیرد. بازگشت به این سنت‌ها و گذار از سریال‌سازی آپارتمانی، از لازمه‌های آثار نمایشی دوران ماست. روند گرایش به ساخت مجموعه‌های آپارتمانی در شرایطی رخ‌داد که پس از تجربه سریال‌های تاریخی ماندگار در دهه ۶۰ تلویزیون، به‌تدریج سریال‌های آپارتمانی در دهه ۷۰ جایگزین آثار تاریخی شدند. روندی که تاکنون نیز جز موارد اندک در میان آثار نمایشی تلویزیون استمرار یافته است. در بستر فضای تاریخی، بازخوانی اصالت‌های خانوادگی ایل‌های ایرانی مهم است. حال آن‌که اصالت‌های سنتی ما روی دوش خانواده استوار شده است. نقش قهرمان این فیلم نهایتا موجب تحول و پیشرفت قبیله می‌شود. یعنی یک سرنوشت همگانی در این فیلم روایت می‌شود و نهایتا برای پیشرفت و مبارزه با استعمار قهرمان داستان جهاد می‌کند. بازخوانی نقش قبایل و اتفاقات سیاسی کشور و آشنایی با آنچه بر ایران گذشت، موجب بالارفتن سطح فکر و تصورات سیاسی مردم می‌شود. در عصری که توسط فضای مجازی فهم عمومی در حال سطحی‌شدن است، بازکردن پرونده‌های تاریخی از اهمیت بالایی برخوردار است. به نقش پیچیده غرب در فضای سیاسی ایران در سریال بادوآتش توجه ویژه‌ای شده و به‌ویژه اشاره به نقش انگلستان در این سریال مشهود است. تلاش انگلستان برای این‌که تفرقه بیندازد و حکومت کند، تلاش انگلستان برای این‌که منافع خود را از طریق نابودکردن جامعه ایرانی به نتیجه برساند و نهایتا تحقیر جامعه ایرانی توسط انگلیسی‌ها جزو محورهای اصلی این اثر بود. توجه به این نکته که انگلیسی‌ها سال‌ها تلاش کردند نیروهای مردمی و جریان‌های عدالت‌خواه را سرکوب کنند مهم است. فهم این مساله که هنوز هم غرب تلاش می‌کند تا با سیاست‌هایی پیچیده‌تر جریان‌های مستقل را مورد فشار قرار دهد تا منافع خود را پیش ببرد، اهمیت دارد و این موضوع در سریال آتش‌‌وباد مورد توجه قرار گرفته است.

روایت سفر استاد خرناس
سپیده اشرفی - گروه رسانه
از همان روزهایی که در حدود سال ۸۵ پله‌های فرهنگسرای ارسباران را بالا می‌رفتم تا شنبه اول ماه دیگری را شاهد شعرخوانی شاعران طنز باشم، چهره داریوش کاردان بیشتر از قبل در ذهنم نقش بست. کاردان آن زمان اجرای این شب شعر را در دست داشت تا با همان لحن جدی و شوخی همزمان، دیدگاهش را به شاعران طنز بگوید. کاردان قبل از آن با شخصیت استاد خرناس در رادیو شناخته‌شده بود. شخصیتی که چیزی شبیه به گل‌آقا بود و با مسئولان شوخی می‌کرد. . بعدها مجموعه شبکه سه و نیم بهانه‌ای شد تا تصویری از استاد خرناس در قاب تلویزیون نقش ببندد. کاردان و فعالیت‌هایش برای من نه از استاد خرناس که از شب‌های شکرخند جدی شد. او قبل از آن به واسطه شبکه سه و نیم و صندلی داغ، هنرش را به مخاطب ثابت کرده بود. با این حال بعد از این دوران بود که جسارتش در تغییر حوزه کاری از اجرا به سمت بازی به خیلی‌ها ثابت شد تا باور کنند که او در ابتدای مسیری تازه است؛ مسیری که قصد دارد هنرش را مثل دیگر حوزه‌ها به اثبات برساند.
داریوش کاردان بعد از کارهایی مثل نوروز ۷۵، نوروز ۷۶، شبکه سه و نیم و صندلی داغ، مسیرش را بیشتر از قبل به سمت بازیگری برد به‌خصوص بازی در مدیوم تلویزیون. اواخر دهه۸۰ بود که سال‌های مشروطه را بازی کرد تا علاقه و هنر خود را در حوزه کارهای تاریخی محک بزند؛ کارهایی که خوب هم درخشید و به سلیقه مخاطب نزدیک بود. کاردان بعد از آن، نردبام آسمان و کلاه پهلوی را هم با همین دست فرمان جلو برد. یک دهه بعد، کارهایی مثل معمای شاه را بازی کرد تا نشان دهد هنوز هم دل در گروی کارهای تاریخی دارد. حتی اگر این نقش‌ها جایی در لابه‌لای تاریخ باشد و به واسطه بازی او، از صندوقچه قدیمی تاریخ بیرون بیاید و جان بگیرد.
کاردان در سال‌‎های اخیر در مجموعه‌هایی مثل وارش و آتش و باد هم بازی کرده که باز هم تاییدی بر توانمندی او درحوزه بازیگری است. نقش او در سریال آتش و باد، پیچیدگی‌های خاصی دارد. در این سریال تازه بعد از رسیدن به نیمه قصه است که نقش کاردان جان می‌گیرد. نقشی که با همان میمیک همیشگی او، یک تضاد تمام عیار را به نمایش می‌گذارد. کاردان در این سریال، نقش «قوام شیرازی» کلانتر منطقه فارس را بازی می‌کند که در آستانه انقلاب مشروطه است و می‌کوشد دست هر کسی را که در تلاش برای خیانت به اوست، کوتاه کند. کاردان معتقد است نقش او در این سریال، ما به ازای تاریخی دارد. با این حال، بازی او ترکیبی از واقعیت و معماست. مرموز بودن این شخصیت به‌گونه‌ای نشان داده می‌شود که مخاطب به‌دنبال ترفندهای سیاسی اوست و در برخی سکانس‌پلان‌ها، حرف‌های او را باور نمی‌کند و انگار که به‌دنبال نقشه و چیزی پیچیده‌تر در او باشد. این بازیگر، توانمند‌ی‌اش در مجموعه‌های مختلف تلویزیونی را با نقشی که در سریال وارش داشت به اثبات رساند. نقش او در این ملودرام، شباهتی به کارهای تاریخی نداشت. نقشی سرراست و مستقیم که پیچیدگی نقش‌های تاریخی را نداشت اما همان‌قدر هم متفاوت بود و سریال آتش و باد را باید بازگشت این بازیگر به کارهای قبلی تاریخی‌اش دانست. وقتی او را برای نشست آتش و باد به تحریریه روزنامه دعوت کردیم، گریمی که داشت باعث شد به‌سختی بشناسمش. چهره‌اش هنوز همان انگیزه و استواری همیشه را داشت و باز هم به من ثابت شد که چرا یک سال تمام، شنبه‌های اول ماه را به امید دیدن اجرایی متفاوت از او در شب‌های طنز شکرخند می‌گذراندم. امیدوارم بازی او را در سریال‌های بیشتری ببینیم و مخاطبان بیشتری با هنرمندی‌های این استاد و عمق بازی‌هایش آشنا شوند.

آتشی در باد رویدادهای معاصر!
حسین سلطان‌محمدی - منتقد
در هر جامعه‌ای، دنیای تصویر به موضوعات معاصر و گذشته توجه دارد و از آن برای بهره‌بردن و نگاه به آینده استفاده می‌کند. ایران ما نیز رویدادهای منحصر به فردی را تجربه کرده که هر زمان می‌توان بر بنیان آن داستان‌هایی را طراحی و تصویرسازی کرد. از جمله این رویدادها، موضوع برخورد با خارجیانی است که در دو سده اخیر و به‌خصوص در دوران دو سلسله آخر شاهنشاهی در ایران ثبت شده است. بنیان این رویدادها، طمع‌ورزی و استثمارگری بیگانگان، سرسپردگی بعضی از خوانین و وابستگان آنان و عوامل حکومتی و البته مقاومت و مبارزه مردم ایران در قالب طوایف و ایل‌هایی است که در آن دوران در جغرافیاهایی زندگی می‌کردند که مورد طمع قرار می‌گرفت.
در تازه‌ترین تلاش تصویری، مجموعه «آتش و باد» از ابتدای سال ۱۴۰۲، البته کمی زودتر، در شبکه سیما به نمایش درآمده است و داستان آن بر همان بنیانی که نوشته شد، قرار دارد. برای ورود به موضوع استثمار و استعمار در گذشته و برخورد آگاهانه مردم با ایادی آنان، طبیعی است که قاعده ادبیات نمایشی می‌گوید داستانی باید طراحی شود و این داستان، در این مجموعه بر محور علاقه‌مندی به دختر یکی از سران ایل و خواستن او از سوی کسانی که پشت‌شان به قدرت ظالمانه گرم است و مبارزه خانواده دختر با این ذهنیت، قرار داده شده و در لا‌به‌لای کنش‌ها و واکنش‌ها، نقبی هم به اصل ماجراها که همان سرسپردگی حاکمان آن زمان به بیگانگان است، زده شده است. کاری سنگین و پرزحمت که سال‌ها برای تولیدش تلاش شده و از آنچه در تصاویر هم مشهود است، بیشترین تلاش برای ارائه بهترین توانایی‌های حرفه‌ای همه عوامل، اعم از بازیگران و دست‌اندرکاران دیگر شده است. لوکیشن‌ها، عبور طبیعی از فصول سال، زاویه‌بندی دوربین و قاب‌های گرفته‌شده، رنگارنگی طبیعی پوشش‌ها و البته طراحی‌های صحنه واقعی‌نما، در کنار یک ویژگی جالب و آن، پرهیز از درگیر‌شدن به گویش‌های محلی و بیان گفتارها به زبان فارسی مرسوم، همه و همه این مجموعه را دیدنی کرده است. هیجان حادثه‌ها، داستان عاطفی، خردورزی بزرگان تجرب‌ دیده و البته شور و اشتیاق جوانان، در ابعاد گوناگون این داستان تنیده شده است. این نوع داستان‌پردازی‌ها، به نسل‌های در حال گذر در طول زندگی بشر کمک می‌کند تا برداشتی تحلیلی در کنار دیدن داستانی زیبا و البته جذاب به دست آورند.
در نکته آخر، زمان پخش این مجموعه است که در تقارن دو بهار طبیعت و قرآن به نمایش درآمده است. باورمندان به برداشت مرسوم، به انتخاب مجموعه برای این زمان، از جهت بعد نوروزی خرده گرفته‌اند ولی اگر از بعد بهار قرآن به آن نگریسته شود، «سیرو فی‌الارض»، برای آموختن و بازسازی اندیشه در کشاکش انبوه داده‌های مجازی، انتخابی غیرمنطقی به شمار نمی‌رود. این را باید آتشی در درون بادهای تخطئه‌کننده اذهان آحاد جامعه و به‌خصوص نسل جوان برشمرد و بر تماشایش همت گماشت و نکات فنی قابل بیانش را برای بهبود ساخت چنین آثاری در آینده طرح کرد.

نگاهی به آثار کاردان
داریوش کاردان سال‌هاست در قاب تلویزیون در قامت‌های متفاوت دیده شده است. کارگردانی، اجرا، بازیگری، صداپیشگی، نویسندگی و... برخی از این عناوین است که در ادامه تعدادی از شاخص‌ترین‌های‌شان را مرور کردیم.

برنامه‌های رادیویی
کاردان سال‌ها با رادیو به عنوان گوینده و نویسنده همکاری داشت. این هنرپیشه در رادیو بیشتر با نقش استاد خرناس شناخته می‌شود. شاعری که بهلول‌وار منتقد دوران خودش بود. تعداد برنامه‌های رادیویی او کم نیست و از میان‌شان می‌توان به این موارد اشاره کرد: در سال۱۳۷۲ نویسندگی و سردبیری نشریه زائر ویژه حجاج را به‌عهده داشت. برنامه جنگ۳۹ و برنامه طنز رادیویی آینه که سال۱۳۷۴ صبح‌های پنجشنبه از رادیو تهران پخش می‌شد از دیگر کارهای اوست. داریوش کاردان در رادیو پیام هم یک شیفت برنامه داشت. «بخش صورتی» رادیو پیام که مشکلات رانندگی را بیان می‌کرد از ابتکارات او در برنامه رادیو پیام بود.

تاریخی‌ها
این بازیگر در کارنامه کاری‌اش نقش‌های تاریخی زیادی دارد. برای مثال سریال‌های سال‌های مشروطه، نردبام آسمان، کلاه‌پهلوی، معمای شاه، ایراندخت، وارش و آتش و باد از این جمله است.

دوبله
کاردان در حوزه دوبله نیز فعال است. در این زمینه می‌توان به دوبله برنامه دیدنی‌ها و مجموعه‌های جنگجویان کوهستان، نبردی دیگر، دوقلوهای افسانه‌ای، سفرهای میتی‌کومان، این خانه دور است، تنهاترین سردار، سیلاس، گل پامچال، لبه تاریکی، داستان زندگی و فیلم‌های داوطلب مرگ، تیغ آفتاب، جنگ سرد و آتیه اشاره کرد.

کمدی‌ها
این هنرپیشه از طنزپردازان قدیمی رادیو و تلویزیون است. او چندین دوره برنامه‌های کمدی آیتمی را برای تلویزیون ساخته است. برنامه‌های نوروزی ۷۲، ۷۵ و ۷۶ از جمله این موارد بود. او همچنین چند سال بعد برنامه شبکه سه و نیم را برگرفته از شخصیت استاد خرناس با بازی خود و جمع دیگری از بازیگران کارگردانی کرد. ماجرا در این مجموعه از این قرار بود: استاد خرناس تصمیم می‌گیرد یک شبکه تلویزیونی خصوصی تحت عنوان شبکه سه و نیم تأسیس کند که برنامه‌های آن شامل اخبار روز، برنامه نود و سه‌و‌نیم (تقلیدی از برنامه نود) و کلیپ‌های تصویری اجرای موسیقی می‌شود. در این مجموعه مسائل و مشکلات تولید اثر تلویزیونی و مشکلات اجتماعی و فرهنگی در قالب طنز نشان داده می‌شدند.

صندلی داغ
یکی از ویژه‌ترین حضور کاردان در تلویزیون زمانی بود که اجرای برنامه صندلی داغ را بر عهده داشت. صندلی داغ یک برنامه تلویزیونی گفت‌وگومحور بود که از نوروز ۸۳ از صداوسیما پخش می‌شد. زنده‌یاد حمید آخوندی، کارگردان این برنامه بود و داریوش کاردان، منوچهر نوذری و احمد نجفی در دوره‌‌های مختلف اجرا را بر عهده داشتند. لحن صریح کاردان در گفت‌وگو با مهمانانش و طنازی‌های کلامی به‌موقع او، این برنامه را به یکی از شاخص‌ترین آثارش بدل کرده است.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها