سال۱۳۹۹ با اینکه گرانیها هنوز به شکل فعلی افسار پاره نکرده بود، یکی از نمایندگان مجلس درگفت وگو با خبرگزاری مهر از وجود ۱۳میلیون حاشیهنشین در کشور خبر داد. ۱۷ماه بعد یعنی در بهمن سال۱۴۰۰ مجتبی یوسفی عضوکمیسیون عمران مجلسگفت ۲۰میلیون حاشیهنشین در کشور داریم و تقریبا یک چهارم جمعیت ایران در حاشیه زندگی میکنند. این یعنی در فاصله تنها کمی بیشتر از یک سال، عواملی دست به دست هم دادند تا هفت میلیون نفر به جمعیت حاشیهنشینان اضافه شود. سال۱۴۰۰ که آمد، غول گرانی با تورم بیش از ۴۰درصد خودی نشان داد، با وجود چنین تورمی، آن تعداد مهاجرانیکه به امید دست و پا کردن یک زندگی بهتر راهی شهرهای بزرگ شده بودند، میدان را خالی نکرده و حاشیه شهر را به عنوان محل جدید زندگی خود انتخاب کردند. سال۱۴۰۱ هم اوضاع اقتصادی کشور باز هم تعریفی نداشت. نرخ ۴۶.۵درصدی تورم، چنان گرد و خاک عجیبی به پا کردکه دود آن علاوه بر چشم مهاجران به چشم ساکنان خود کلانشهرها هم رفت و برخی از آنها به دلیل افزایش شدید قیمت خانه، بالا رفتن ۵۰ تا ۱۰۰ درصدی اجارهبها، افزایش هزینههای خورد و خوراک و سایر امکانات رفاهی، عطای ماندن در شهر را به لقایش بخشیدند و حاشیهنشین شدند. برخی از پایتختنشینان هم چنان با تورم نقرداغ شدندکه چارهای جز مهاجرت به مناطق جنوبی و حاشیهای شهر نداشتند، تا جاییکه به گفته بیتا..ستاریان کارشناس مسکن و عضو هیات علمی دانشگاه تهران ، از مدتها پیش و سالانه درکلانشهرها، حدود ۴ درصد به حاشیهنشینی در اطراف شهرهای بزرگ افزوده میشود که این رقم در دنیا، کمتر از یک درصد است، اما افزایش سالانه ۴ تا ۵ درصد حاشیهنشینی در تهران، یعنی فاجعه کامل. این یعنی شهر بعد از ۲۰ سال دو برابر بزرگ شده و حاشیهنشینی تهران با گذشت این مدت، برابر با خود این کلانشهر میشود. تورم یک طرف داستان است، اما طرف دیگر اتفاقاتی است که با کوچ به نقاط حاشیهای شهر نصیب ساکنان جدید آن میشود.
در سالهای اخیر با افزایش اجاره خانهها، برخی مستاجران که دیگر توان پرداخت کرایه خانه را نداشتند به سمت حاشیه های شهر کشیده شدند. حضور خانوادهها و کودکانشان در مناطق جرمخیز، زندگی در میان مجرمان، ارتکاب انواع جرم، تولید برخی جرایم جدید، کاهش سن ارتکاب جرم و بسیاری موارد دیگر از معضلاتی بود که به گفته علی نجفیتوانا، جرمشناس و آسیبشناس، حاشیهنشینان با آن مواجه شدند.
نجفیتوانا در ابتدای صحبتهای خود با بیان اینکه بشر روی عوامل اولیهای مانند رنگ مو، پوست، قد و... کنترلی ندارد، به عوامل ثانویه اشاره کرد و گفت: «عوامل ثانویه که به نوعی آن را باید در چارچوب عوامل اجتماعی ارزیابی کرد، عواملی است که به بعضی از پدیدهها ازجمله مهاجرت ارتباط پیدا میکند. مطالعاتم در خصوص برخی کشورها از جمله ایران و فرانسه و همچنین مطالعاتیکه از اقدامات میدانی دیگران به دست آورده و در طول ۴۰سال آن را مستندسازی کردم، ثابت میکند که مهاجرت در انواع خود اثرات متفاوتی به همراه دارد. یکی از مهاجرتها؛ مهاجرت برون مرزی است که در آن بوم گریزان داخلی به عنوان بومنشینان خارجی به کشورهای مختلف مهاجرت میکنند. پس از مهاجرت به آنجا، نسل والدین به نوعی خود را با شرایط موجود هماهنگ میکنند اما نسل دوم که فرزندان آن والدین هستند، عمدتا دچار تعارض فرهنگی شده و بین ارزشهای سنتی والدین و بوم قبلی خود با ارزشهای حاکم در بوم جدید دچار تعارض و تفاوت میشوند که این مساله در حقیقت سبب بروز نوعی گمگشتگی هویتی در آنها خواهد شد. با برخی از این افراد مصاحبههایی داشتم که میگفتند من نمیدانم مراکشی هستم یا فرانسوی. در خانه والدینم آداب و رسوم مراکش را به من القاء میکنند و انتظار پذیرش دارند اما در بیرون اگر با همگنان و همسالانم به نوعی هماهنگی فرهنگی نکنم، از سوی آنان طرد میشوم. از لحاظ فرهنگی ما شاهد این مشکل هستیم. همین موضوع در خصوص مهاجرتهای داخلی نیز دیده میشود. با گسترش فضای مجازی، رسانههای مجازی و ماهوارهها، ما تا حدی با نوعی از هماهنگی جنینی در فراگیری فرهنگ جهانی مواجه هستیم و به همین جهت ، شرایط دیگر مانند ۵۰سال پیش نیست که جوان روستایی ما که حامل ارزشهای روستایی بود، پس از ورود به شهر و مواجهه با یک فرهنگ جدید، خودش را گم میکرد که در این مورد سریالها و فیلمهای متعددی ساخته شد که تا حدی بیانگر این واقعیت بود.»
اقتصاد عامل اصلی و مهم مهاجرت
این جرمشناس، عامل اقتصادی را دلیل عمده مهاجرت افراد از شهرها و روستاهای کوچک به کلانشهرها دانست و ادامه داد: «بیکاری و دستیابی به ایدهآلهای تعریف شده از سوی جامعه برای رفع نیازهای کاذب و ثانویه همه باعث میشود تا چنین افرادی قطعا و عمدتا به دلیل مسائل اقتصادی اقدام به مهاجرت کنند. در گذشته عمده مهاجرتها به دلیل سیر کردن شکم یا در درجات بالاتر افزایش رشد علمی بود اما در حال حاضر این مهاجرتها بیشتر برای دستیابی به ایدهآلهایی است که فضای مجازی و رسانه آن را تعریف میکند. یعنی در جاییکه باید برآمده از فرهنگ اسلامی و زندگی متعارف باشد، در آن تبلیغاتی برای داشتن یک زندگی ایدهآل به تصویر کشیده میشود که ۹۰ درصد مردم به دلیل قرار داشتن در زیر خط فقر، به آن دسترسی ندارند. اولین دغدغه مهم ساکنان شهرها و روستاهای کوچک، مسکن است. مسکن در شهرهای بزرگ همیشه قیمت بالایی داشته و هنوز هم این روند مشاهده میشود. وقتی این فرد نتواند در نقطه مطلوبی از شهر خانهای خریداری کند، با همان اندک سرمایه، زندگیاش را در یک اتاق و در مناطق حاشیهای آغاز میکند. اینجاست که آسیبها کمکم خود را نشان میدهد. اگر این فرد متاهل باشد، فرزند یا فرزندانش شاهد نزدیکترین روابط عاطفی والدین خود خواهند بود. با افرادی همگروه و هم طبقه میشوند که عقدههای فراوانی دارند و با حداقلها، نیازهای خود را تامین میکنند. از همین نقطه، ریشههای تعارض بین اهداف تحصیل شده از طرف حاکمیت، جامعه، ظرفیتها، موقعیتها و روشهای تامین آن نیازها باعث ایجاد حس دوگانگی در افراد میشود. اگر فرزندان به مدرسه میروند، مدرسه محل حضور کودکان فقیر خواهد بود و در نتیجه تقاضا و عقدهها بین آنان تقسیم میشود. چون روشهای کسب درآمد محدود است، افراد سراغ روشهای نامشروع و بزهکاری میروند. اگر مهاجران مجرد باشند، آرامآرام به انجام کارها و مسائل پنهان رو میآورند. شاغل هم باشند، درآمدشان را برای به دست آوردن همان ایدهآلها پسانداز میکنند. از نظر سرمایشی، گرمایشی، البسه و موارد دیگر در مضیقه هستند و امیدی به بهبود اوضاع ندارند. در واقع سعی میکنند به نوعی داشتههایشان را بیشتر کنند تا در روز مبادا دچار مشکل نشوند. در حالت دیگر، اگر پدر و مادر پیر و بیمار در روستا داشته باشند، بخشی از درآمدشان را هم به آنها در روستا اختصاص میدهند.»
این استاد دانشگاه در ادامه از تحصیلکردههایی صحبت میکند که با مدرک کارشناسی، کارشناسی ارشد و در مواردی حتی دکترا برای گذران زندگی به انجام کارهای یدی، رفتگری، مسافرکشی و یا در کار در رستوران روی آوردهاند. به گفته او، بیکاری و نبود درآمد کافی باعث شده تا پزشکان و وکلای جوان سراغ شغلهای کاذب بروند که موجب فساد در بهداشت قضایی و بهداشت سلامت خواهد شد.»
او معتقد است، به دلیل وجود حاکمیت ضعیف قانون در حاشیه شهرها، نوعی «آنارشیزم هنجاری» و خودمختاری حاکم میشود که در آن همه چیز دچار اشکال است. از محیط زیست گرفته تا دسترسی به امکانات بهداشتی و حتی آموزشی. تا حدی که به گفته او، حتی معلمان هم میلی به حضور در این مناطق ندارند:«در چنین محیطی انتظار رویشگل نداشته باشید، چون گل در گلستان رشد میکند نه در شورهزار و سنگلاخ. البته این داستان از قبل انقلاب هم وجود داشت و بعد از انقلاب هم وجود دارد. حالا اگر بگوییم این مساله افزایش پیدا کرده است، به پر قبای مدیران کشور برمیخورد که آقای دکتر نجفیتوانای جرمشناس و آسیبشناس چنین صحبتی را مطرح میکند. خب من یک حرف میزنم. یاآقازادههایتان را به آن مدارس ببرید یا خودتان به این نقاط تشریف ببرید و ببینید چه خبر است. اگر یک ساعت دوام آوردید بعد بگویید ما مدیران مسلط در جامعه هستیم.
نکته دیگر اینکه ما اخیرا با مهاجرت معکوس مواجه هستیم. یعنی بسیاری از کارمندان و تحصیلکردگانی که سطح درآمدشان ناچیز است و یا بیکار هستند، آرام آرام ابتدا منطقه مسکونی خود را تغییر دادند، سپس سفرهشان را کوچک کردند، بعد در کنار آن به انجام کارهای دیگری رو آوردند و فرزندانشان را از نظر تربیتی دچار محرومیت کردند. پس از آن، به حاشیه شهر، شهرهای اطراف و اقمار رفتند و دست آخر به روستا برگشتند.
وقتی امکانات افراد به حداقل میرسد، اما نیازهایشان همچنان پابرجاست، چاره ای جز محدود کردن انتظاراتش ندارد. امروزه درصد درگیریها و جرم در محیط روستایی به دلیل کمبود آب،گرانی و اختلاف بر سرزمین به قدری شده که گاهی خواهر با برادر و فرزندان با یکدیگر درگیر میشوند. در کنار این، صدمات بدنی، سرقت و کم فروشی افزایش پیدا کرده است. کم فروشان و معتادان متعلق به طبقه فقیر جامعه هستند. البته این نکته را هم بگویم که این قاعده فقط مربوط به کشورما نیست و با توجه به مطالعاتم، در سایر کشورها هم مجرمان عمدتا مربوط به طبقه محروم جامعه بودند. در آمریکا بیشترین آمار جرایم متعلق به جامعه سیاهپوستان است. پرتغالیها در فرانسه و ترکها در کشور آلمان بیشترین جرم را مرتکب میشوند.
ایرانیها در اوایل انقلاب، بیشترین جرم را در اروپا مرتکب میشدند. این یک قاعده کلی است، اما شدت و ضعف آن فرق دارد. درهرصورت، چون ایدهآل آمریکایی یا اروپایی باعث ایجاد نیازهای کاذب شده ، افراد با درآمد خود قادر به تامین نیازهای کاذب خود نیستند و در نتیجه نیازهای حداقلی تامین میشود. بخش مهمی از بزهکاران آمریکا و اروپا از میان محرومانی هستند که من آنها را «محرومان نیازهای کاذب» نامگذاری کردهام. در ایران، ما با محرومان نیازهای کاذب و واقعی مواجه هستیم و جرایم افزایش پیدا کرده که در واقع، با بیتدبیری برخی مدیران ما در افزایش قیمت بنزین، افزایش و تک نرخی کردن ارز، ایجاد مشکلات اقتصادی و تعطیلی کارخانه ها بستری فراهم شد که آمار نیازمندان افزایش پیدا کند.»
افزایش ارتکاب جرم
این جرمشناس در بحث بعدی خود، جرم و آمارهای افزایشی مربوط به آن را پیش میکشد. به گفته او، آمار افزایش جرم اولیها بیداد میکند و نقش جوانان در ارتکاب جرم رو به افزایش است:« جرم در خانه، مغازه و رستوران افزایش پیدا کرده است. سطح گرانفروشی و احتکار بالاست. به مصداق قاعده شرعی که میفرماید فقر که میآید، کفر و بیدینی و ارتشا و ارتداد و اختلاس و رانت و آقازادگی و فساد هم افزایش پیدا میکند. شرایط اقتصادی باعث شده تا ما شاهد مهاجرت نخبگان، پزشکان، متخصصان حوزههای مختلف و حتی کودکان و نوجوانان از این کشور باشیم. مسئولان به این موضوع توجه دارند و میدانم برای حل معضل برنامه دارند.اما شاید استفاده از مدیران ضعیف و ناکارآمد وضعیت را به اینجا رسانده که معتقدم باید یک خانه تکانی مدیریتی اساسی در کشور انجام شود. در کشور، ما با جرایم جدیدی مثل فروش اعضای بدن، فروش کودکان، کودک همسری، اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی در میان نوجوانان، سرقت از خانه، سرقت از والدین و همکلاسیها و ولگردی در خیابانها رو به برو هستیم. اینها ازجمله جرایمی است که در کشور ما رو به افز ایش است و افزایش هم پیدا خواهد کرد، مگر اینکه با یک آسیبشناسی جدید و با استفاده از متخصصان کاربلد و نه افراد صرفا بله قربانگو و بیسواد معضل را حل کنیم.
امیدوارم خدا توفیق دهد تا مدیران ما در چارچوب شایستهسالاری، تکانی به خودشان داده و شرایط را برای خروج مردم از این وضعیت و بهبود اوضاع فراهم کنند. حل مشکلات جامعه به افراد متفکر، غیر وابسته به زر و زور، دارای عقلانیت علمی، با استقلال فکری و رها از رانت نیاز دارد، در غیر این صورت، این ره که تو میروی به ترکستان است.»
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد