عقرب بلای جان کودکان و نوجوانان
عقربها هم همزمان با سیهمارها مشغول کشت و کشتار روستاییان هستند. آسیه فولادی، دانشآموز کلاس هشتمی اهل روستای گلیندر هم یکی از قربانیان عقربگزیدگی است. به گفته اهالی، او و خواهرشکه در کلاس دهم درس میخواند، برای تحصیل به یک مدرسه شبانهروزی رفتند و چون فاصله خانه تا مدرسه حدود ۵۰ کیلومتر بود، در دو خوابگاه مختلف ماندند. ناصر فولادی در مورد مرگ برادزرادهاش به جامجم توضیح میدهد: «آسیه در مدرسه شبانهروزی رابعه در چانف درس میخواند. عقرب زمانی او را نیش زد که در خوابگاه بود. او هیچ دردی نداشت و ظاهرا عقربگزیدگی را به سرپرستشان اطلاع نداده بود. صبح به مسئولان مدرسه گفت عقرب او را زده است اما آنها به جای اینکه آسیه را به مرکز درمانی برسانند، سهلانگاریکرده، یک ساعت بعد با من تماسگرفتند. بعد از تماس چون مسیر صعبالعبور بود و هیچ وسیلهای نداشتم، از یکی از دوستانم خودرو گرفته و به خوابگاه رفتم. اتفاقا سرپرست هم برخورد بسیار بدی داشت. آسیه را به یکی از مراکز درمانی ایرانشهر بردیم. در بیمارستان حالش بدتر شد و او را به بخش مراقبتهای ویژه منتقل کردند اما چند روز بعد او از ایرانشهر به یکی از بیمارستانهای زاهدان منتقل شد. آسیه در این چند روز در بیمارستان بستری بود و از دنیا رفت. من خواستار پیگیری این مسأله از سوی مدیر مدرسه و نمایندگی آموزش و پرورش شدم اما تا الان هیچ پاسخی به من داده نشده است.» عموی آسیه میگوید: آنها به هیچ نوع امکانات دسترسی ندارند و اگر کسی را مار و عقرب بزند، محکوم به مرگ است. فاروق بلوچ که اهل روستای فتویه هرمزگان است، تازهترین قربانی نیش عقرب است. عقربی زردرنگ با دم بلندی که دمش را روی زمین میکشد و زهرش بسیار مرگبار است. پسرک فقط پنج سالش بود با چشمانی سیاه و براق. خانهای که در آن زندگی میکرد، قدیمی بود و به همین خاطر هر جک و جانوری بهراحتی میتوانست وارد آن شود. فاروق در خانه بود که عقرب زرد نیشش زد. آنقدر کودک بود که هنوز فرق زنبور با عقرب را نمیدانست. حتی زمانی که عقرب نیشش زد، هیچ دردی نداشت و به مادرشگفت زنبور او را نیش زده است.با گذشت یک روز از نیشخوردگی، فاروق سرحال بود و با دوستانش بازی میکرد اما شب وقتی به خانه برگشت، گرفتار اسهال و استفراغ شد. مادر با نگرانی با همسرش که در خانه نبود، تماس گرفت و گفت حال پسرشان خوب نیست. پدر از مادر خواست تا گوشی را به او بدهد تا با هم صحبت کنند اما مادر گفت خوابیده است. نیمهشب بود که فاروق از خواب بیدار شد و با زبان کودکانهای به مادرش گفت مراقبش باشد. صبح روز بعد وقتی از خواب بیدار شد و به دستشویی رفت، ادرار خونآلودش همهجا پخش شد و همانجا از حال رفت.یوسف بلوچ، پدر فاروق وقتی به این قسمت از صحبتهایش رسید، آهی کشید و به ما گفت: «فاروق را ابتدا به اورژانس فتویه بردیم اما دکتر گفت با توجه به نشانهها و علائم او را عقرب زده است و ربطی به نیش زنبور ندارد. وقتی عقرب آدم را بزند، جگر له میشود و برای فاروق هم همینطور بود. مردم هم همین حرف را میزدند. بچهام را خود اورژانس به سردخانه بستک هرمزگان برد. پسرم به همین راحتی از دستم رفت، آن هم به خاطر نیش عقرب که در این منطقه زیاد است. چون خانههای ما قدیمی است، عقربها بهراحتی وارد خانه شده و باعث مصیبت میشوند. الان همسرم مریض است و مشکلات خیلی زیادی هم داریم اما هیچکس به ما توجه نمیکند.»
زنبورگزیدگی و مرگ
بهجز عقرب و سیهمار، زنبورها هم عامل مرگ هستند. هم بچه میکشند و هم بزرگسال. همین چند روز پیش بود که یک دختر دانشآموز اهل روستای شیمن ایذه خوزستان به خاطر نیش زنبور جانش را از دست داد. زنبوری که در عین مفید بودن و زیبایی، گاهی هم مرگبار است. مستانه شاهپری، دانشآموز پایه پنجم ابتدایی همان دختری است که به خاطر نیش زنبور فوت شد. به گفته اهالی روستا، محل زندگی مستانه شرایط خوبی برای دسترسی به جاده ندارد و مسئولان هم گوش شنوایی برای شنیدن مشکلات مردم و رسیدگی به آنها ندارند. روز حادثه، مستانه ۱۲ ساله همراه عمه، دختر عمه و اهالی روستا برای جمعآوری هیزم به کوههای اطراف رفته بودند. آنها مشغول جمع کردن هیزم بودند که ناگهان چند زنبور وحشی که در زبان محلی به آن گنج شیر گفته میشود به طرف سر مستانه حملهور شدند. شدت حمله زنبورها به حدی بود که به گفته همراهان مستانه، چند زنبور لای موهای دخترک گیر کرده بود.
اهالی مستانه را کول کرده و با زحمت زیاد به نزدیکترین جاده رساندند و در ادامه با موتورسیکلت او را به منطقه کفت گله بردند تا آمبولانس هم برسد. عموی مستانه که از ماجرا مطلع شده بود، خود را به درمانگاه منطقه سوسن رساند و بعد از ۲۰ دقیقه انتظار، آمبولانس هم از راه رسید. عموی مستانه میگوید: «دیدم کادر درمان دارند به مستانه شوک وارد میکنند اما بعد از ۱۰ دقیقه اعلام کردند دیگر هیچ کاری از ما ساخته نیست. با مرگ مستانه درخواست کردیم تا جسد او را به ایذه انتقال دهند اما قبول نکردند. حتی گفتیم هزینه آن را هم پرداخت میکنیم اما زیر بار نرفتند و در نهایت با ماشین شخصی جسد را به ایذه بردیم. با مرگ مستانه، زندگی پدر و مادرش نابود شد.»
روایت خانواده قربانیان سیهمار
سیهمارها، عقربها و زنبورها کمر به قتل اهالی روستاها بستهاند. اول از سیهمار بگوییم که مدتی است میتازد و بیرحمانه جان بزرگ وکوچک را میگیرد. ماجرای سیهمارهای کشنده، تیرماه امسال و زمانی بر سر زبانها افتاد که یک حلقه از این مارها نیمهشب به جان سهکودک افغان در خانهای در روستایکندز شهرستان سرباز شبیخون زد و هر سه را به فاصله چند ساعت کشت. مرگ سه فرزند چنان شوکی به پدرشان وارد کرد که همان شب با دلی داغدار و سوزان، اسباب و اثاثیهاش را بار وانت کرد و از روستا رفت. چون زهر این مار دوا و درمان ندارد و اگر کسی را بزند، مرگش حتمی است. این موضوع را جاوید صابرزهی، سرپرست مرکز بهداشت شهرستان سرباز هم تایید میکند. به گفته او، آمار عقرب و مارگزیدگی به دلیل کوهستانی بودن منطقه بالاست. مارها به دلیل علاقه به محیط گرم و مرطوب به سمت خانههای روستایی میخزند و اهالی را نیش میزنند. سیهمار بسیار سمی است، پادزهرش در ایران وجود ندارد و به محض نیش زدن، فرد در کمتر از هشت ساعت میمیرد.»یک ماه بعد از مرگ سه کودک افغان، صابرزهی دوباره درگفتوگو با رسانهها خبر داد که از طرف موسسه رازی افرادی برای زندهگیری سیهمار به سرباز آمدند و زهر آن را برای ساخت پادزهر گرفتند. علاوهبر آنها، چند تیم از ادارهکل حفاظت محیط زیست استان سیستان و بلوچستان هم آمدند و ظاهرا دو سیه مار را برای تحقیقات زندهگیری کردند. دانیال بلوچ، ۱۲ ساله ساکن روستای پتکان سیستان و بلوچستان بود. او تازه وارد کلاس چهارم شده بود که گرفتار نیش سیهمار شد. محمد بلوچ، پدر دانیال به جامجم میگوید دانیال بعد از خوردن شام به اتاقخوابش رفت و مدتی بعد هم من رفتم تا بخوابم. ساعت ۴ صبح بود که از خواب پرید و گفت بدنم درد میکند. اطراف را که نگاه کردم، سیهمار را دیدم که نزدیک پسرم بود. خانه ما قدیمی است و با اینکه سوراخسنبهها را مهر و مومکرده بودم اما نمیدانم چطور وارد خانه شده و دانیال را نیش زده بود. پسرم را به یکی از بیمارستانهای ایرانشهر بردیم، اما گفتند زهر سیهمار هیچ درمانی ندارد و پسرم بعد از دو سه ساعت از دستم رفت. ما هیچ مرکز درمانی در روستایمان نداریم و اگرکسی مریض شود، باید او را به چانف ببریم. یارمحمد بلوچی، دومین قربانی نیش سیهمار است که او هم تقریبا همزمان با دانیال جانش را از دست داد. پیرمرد ۷۴ ساله و اهل روستای شهردراز که امورات زندگیاش را با کشاورزی میگذراند و حالا چند روزی است خانوادهاش رخت سیاه عزای او را به تن دارند. وحید بلوچی، پسر یارمحمد از شب حادثه برای جامجم تعریف میکند: «من و برادرم برای کار به بندرعباس رفته بودیم و شبیکه پدرم را سیهمار نیش زد، در روستا نبودیم. پدرم وقتی در رختخوابش دراز کشیده بود، مار وارد اتاق شد و بعد از خزیدنکنار بالش پدرم، او را نیش زد. پدرم با هول و هراس از جایش بلند شد و همزمان با صدا کردن مادرم که بیا مار نیشم زد، دنبال چوب گشت تا مار را بکشد. در لحظاتیکه آنها دنبال چوب برای کشتن مار میگشتند، مار از خانه ما که قدیمی هم است، خارج شده بود. بعد از حادثه، پدرم یکی دو ساعتی معطل بود تا به درمانگاه برسد. چون ما نبودیم، همسایهها سعیکردند او را به بهداری برسانند اما پدرم فوت شد. شب بعد، همسایهها همان مار را حوالی خانه کشتند. در روستای ما تعداد سیهمار زیاد شده اما نه درمانی برایش داریم و نه امکانات پزشکی نزدیکمان وجود دارد. جاسم کوهستانی، معلم و رئیس شورای روستای توکلی میگوید سیهمارها زیاد شدهاند. بعضی مراکز درمان پادزهر عقربگزیدگی را دارند اما سیهمار را نه: «بسیاری از ساکنان روستاها فقیر هستند و در خانههای قدیمی زندگی میکنند. اگرکولر نداشته باشند، مجبورند در و پنجرهها را بازکنند که با اینکار مار وارد خانههایشان میشود. ما هیچ وسیله دفاعی در برابر این مار نداریم و تنها راه برای زنده ماندن، کشتن حیوان است.»
مجید غمخوار - تپش
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد