۱- ازهمان ابتدای شکلگیری جوامع و راه افتادن حکومتها برای برقراری نظم و قانون در همین جوامع، سادهترین ابزارها برای خبر کردن مردم از خواستههای حاکمان، استفاده میشد. یعنی حتی زمانی که جارچیان و دادزنها، مخبر جامعه بودند؛ کارشان این بود که حرف حاکم وقت را به گوش عموم مردم برسانند. قشنگ یاد کارتون رابین هود میافتم با آن لاشخورها که کارشان جارزدن میان شهر بود تا مردم مالیاتشان را برای پرداختن به داروغه ناتینگهام آماده کنند.با پیشرفت تکنولوژی، سایر ابزار رسانهای هم در خدمت همین ماجرا قرار میگرفت. حالا چه نشریاتی که با حمایت دولتی تولید میشد و بعد هم رسانههای جمعی مثل رادیو و تلویزیون. البته ممکن است با خودتان بگویید که بخش خصوصی هم به این جریان وارد شده، بله اما وقتی قرار است در دل یک جامعه تولید رسانهای داشته باشی، باید خطوط قرمز حکومت و جامعه را رعایت کنی. وگرنه حتی اگر در کشور مدعی حقوق بشر و آزادیبیان هم باشی، عاقبتت میشود اینکه فقط بهخاطر ارائه صادقانه گزارش آژانس بینالمللی انرژی هستهای در نشریهات در دل آمریکا، وقتی برای مراسم کیکخوری(نشست توجیهی هفتگی کاخ سفید با سردبیران و خبرنگاران مطبوعات طرفدار جمهوریخواهان آمریکا)، دانا پرینو، سخنگوی وقت کاخسفید حالت را بگیرد و رسما تهدیدت کند!
۲- جنگ دقیقا وقتی معنی پیدا میکند که دو نفر یا دو گروه یا دو جامعه بر سر منافعشان اختلاف پیدا کنند و حالا هر یک برای دستیابی به هدف خودش، آتش نزاع را بالاتر ببرد و تا سر حد از بین بردن تمامیت طرف مقابل جلو برود. وقتی قرار است رسانه، ابزار انتقال ارزشهای یک حکومت و جامعه باشد، اگر رسانه مقابل نفعش در شنیده شدن حرفهای طرف دیگر نباشد؛ هم باید یک فکری به حال ساکت کردن یا بیاثر کردن رسانههای دشمنش کند و از طرفی هم با تبلیغات رسانهای، حرف خودش را به کرسی بنشاند و ذهن مخاطبان را به سمت خودش بکشاند.این وسط تیتر همه رسانههای موجود، آگاهی دادن است، ولی از آنجا که حق امر مطلق است، عاقبت رسانههایی که طرف آن حرف حق نیستند، مجبور میشوند به دروغپردازی. حالا یک زمان قرار بود جارچی حرف را به گوش همه برساند و در نهایت نامه و کتاب و این یعنی تعداد محدودی با خبر شوند، ولی حالا در عرض چند ثانیه، یک جهان از خبری راست یا دروغ مطلع میشوند و در این ولبشوی اخبار و پیامهای گوناگون، شناخت دوست از دشمن، راست از دروغ و خلاصه حرف حق، بسیار سخت میشود. وقتی هر انسان در عصر جدید حکم یک رسانه را دارد؛ لااقل بهواسطه ابزار مهمی که در دستش دارد، یعنی موبایل با کلی شبکههای اجتماعی آنلاین؛ این جنگ، جنگ تک تک آدمهاست.
۳- «وهرگز مومنان همگی بسیج نمیشوند، پس چرا از هر گروهی از آنان، دستهای بسیج نمیشوند(و کوچ نمیکنند) تا در دین، فهم عمیق کنند و تا قومشان را هنگامی که به سوی آنان باز میگردند، هشدار دهند؟ تا شاید بیمناک شوند». جناب مک لوهان که قبلا معرف حضور بود و از نقش پررنگش در توجه به امر رسانه گفتیم، اینجا باید برود جلو بوق بزند، چرا که در قرآن کریم همین عبارتی که ترجمهاش را خواندید، یکی از توصیههای خداست که نشانی از اهمیت رسانه و آگاهیبخشی میدهد. در حقیقت توصیه این است که سانه باید برخوردار از آگاهی برتر باشد تا بتواند مسیر تبلیغ را با بصیرت طی کند و در برابر موانع رسانهای و علمی، ظرفیت دفاعی لازم را داشته باشد. چیزی که خیلی اوقات حواسمان به آن نیست و از همین نقطه ضربه میخوریم. حالا خودمانیم. کسی که اینجا نیست غیر از من و شما و کلی نوجوان و جوان دیگر که دارند این متن را میخوانند؛ خدایی، چقدر حواست جمع است که منبع خبریات درست باشد؟! چقدر خبرهای این طرف و آن طرف آب را دنبال میکنی؟ چندبار شک و تردید مثل خوره به جانت افتاده که چه کسی راستش را میگوید؟ چندبار خبری را بازنشر کردهای و بعد فهمیدهای همه حقیقت را در آن نگفته اند؟! چقدر در این جنگ نابرابر، طرف حق ایستادهای؟
۴- با شنیدن کلمه بیمارستان، تا همین چند وقت پیش اول یاد مریضی میافتادیم و بعد عمل جراحی و نهایتا تولد یا مرگ. اما حالا کلمه بیمارستان، یک تصویر جدید هم پیش چشم جهانیان آوردهاست: جنگ. البته در کنار این کلمه باید کلی واژه دیگر مثل ظلم، شهادت، نامردی، بیرحمی، غصب و ... هم قطار کنیم تا ادای دینی کردهباشیم به کودکان و مادران بیگناهی که در بیمارستان المعمدانی غزه به شهادت رسیدند.گاهی آنقدر رسانهها احمقانه با موضوعی برخورد میکنند که تو به عنوان مخاطب میگویی دیگر آنقدر هم نمیشود احمق بود، پس لابد راست میگویند. همین انفجار بیرحمانه رژیم اشغالگر در بیمارستان، نمونه بارز این ماجرا بود. ابتدا فیلمهای شادیشان از کاری که کردهاند، منتشر میشود و بعد یکهو از جیبشان دروغ تازه و شاخدار درمیآورند که این کار خودشان بودهاست؛ یعنی گروه جهاد اسلامی یا مقاومت فلسطین. بعد هم آنقدر خودشان به دروغی که گفتهاند باور دارند که کم مانده برای شهدای این بیمارستان مراسم بگیرند و اشک بریزند و چقدر از خود این رسانهها بدبختتر کسانی هستند که این حرفها را باور میکنند و خیلی به مغزشان فشار بیاید، میگویند:«خب فلسطینیها میخواستند به اسرائیل حمله نکنند تا آنها هم بمبارانشان نکنند!» یعنی آنقدر کوته فکر باشی که یادت برود ۷۰ سال است اسرائیلیها جنگ را شروع کردهاند و زندگی فلسطینیها را به خاک و خون کشیده اند؟!
۵- زن زندگی و آزادی هم لااقل در عرصه رسانه یک جایش خوب میلنگید. آنجا که منبع خبری طرفداران این تفکر در داخل، یا چهرههایی بودند که سالهاست دارند نانشان را میزنند توی خون جوانان این مرز و بوم و حقوقبگیر دشمنان جانی کشورمان هستند و فقط بلدند از دور تز بدهند. یا عدهای سلبریتی که آخرسر دمشان را گذاشتند روی کولشان و رفتند ینگه دنیا حال و کیفشان را بکنند و بعد وسط عروسی و جشن و پایکوبی، غصه دختران سرزمینمان را بخورند و دو لیوان آب که نه، شراب هم رویش!البته برای توفانی که گاهی رسانهها در ذهن مخاطب ایجاد میکنند و او را به چیزی ترغیب یا از موضوعی متنفر میسازند، نمونه بسیار است. مثلا در دنیای سینما. شاید شما هم جزو کسانی باشید که بعد از سر و صدا کردن باربی و جهانی شدن آن، این سؤالها برایشان به وجود آمد که «چطور تبلیغات باربی را سر زبانها انداخته؟» و من میگویم که خبرهای عجیب و غریبی که در حواشی ساخت این فیلم به گوشها میرسید، بودجه عظیم ساخت آن، تصاویر پشت صحنه و قطعا بازیگران سرشناس، همگی برای سر زبانها افتادن کافی بودند. حالا چند نفر از دیدن این فیلم رضایت دارند، اصلا مهم نیست. چون آنها خواسته و ناخواسته، اسیر هجمه رسانهای و مسحور تبلیغات این فیلم شدند و برایش خرج کردند و جیب سازندگانش را پر پول کردند، بی آنکه دقیقا بدانند چرا!
۶- مطمئنم برای خیلی از شما واژه «سواد رسانهای» یک مفهوم اعصابخردکن شدهاست؛ چون احتمالا هی دارید میشنوید و هی نمیدانید دقیقا کجای زندگی ما نقش دارد و اصلا شده یک چماق، در دست خود اهل رسانه برای اینکه مخ ما را بگذارند در فرغون و هرجا که دوست دارند ببرند. خب در تعریف سواد رسانهای گفتهاند، توانایی درک، تحلیل و کشف معانی نهفته در پیامهای رسانهای در انواع رسانه. پس اگر قبول کردیم که رسانهها در جنگ با یکدیگرند و این وسط ما نمی توانیم سیاهی لشکر باشیم؛ ابزار جنگمان میشود همین سواد رسانهای. این روزها در نظامهای دموکراتیک، ارزش و اهمیت سواد رسانهای بهسرعت در حال افزایش است. تاثیر اظهار نظرات، اقدامات و موضعگیریهای چهرههای عمومی و سیاستمداران در فضای رسانهای بیش از دیگران است که این خود به معنی لزوم برخورداری این افراد و همچنین عامه مردم از سواد رسانهای و دیجیتال است. بدون برخورداری از این قابلیت مهم، ذهن افراد اعم از سیاستمداران و مردم عادی، ملعبه دست رسانههایی خواهدشد که به طور دائم آنها را احاطه کردهاند و با مقاصد مختلف، درصدد تاثیرگذاری و کنترل افکار آنها هستند. اما چون ما نوجوانهایها با شما صادقیم، راهحل اصلی را این میدانیم که خودتان وارد تولید رسانهای شوید و صرفا مصرفکننده نباشید. قطعا اگر پا به این عرصه بگذارید، خودتان هم با فوت و فن ماجرا آشنا میشوید و کسی هم نمیتواند گولتان بزند.