در میانه این سالها موافقان و مخالفانی هم پا گرفتهاند، سنگربندیهایی شکل گرفته که نگاههای متفاوتی به این ماجرا دارند، تصمیمگیرانی هستند که باور دارند مهاجرت پزشکان اتفاقی نیست که بتوان آن را «بحران» نامید و در سوی دیگر هستند افرادی که این موضوع را با پیشوند «سونامی» یاد میکنند. سازمان نظام پزشکی هم در میانه این نگاهها همواره نسبت به کمبود پزشک متخصص هشدار میدهد. گرچه اشاره مستقیمی از سوی این سازمان به سهم مهاجرتها در کمبود پزشک اشارهای نشده است اما میتوان متوجه شد که تناسب درستی میان تربیت پزشک در ایران و میزان مهاجرت آنها از ایران وجود ندارد. آمارهای تلخ دیگری هم در این میانه وجود دارد که عموما در اعداد میزان رفتنها و ماندنها با آن توجهی نشدهاست. یکی از آنها میزان هزینهای است که دولتها و شهروندان برای آموزش پزشکان خرج میکنند و با رفتن آنها این هزینه هدر میرود. طبق اعلام مرکز آمار، تربیت یک پزشک در سال ۱۴۰۰، عدد ۱۳۷ میلیون تومان به ازای هر سال ــ ۹۵۹ میلیون برای هفت سال آموزش پزشکی ــ هزینه دربر داشته است که با توجه به نرخ اعلامی و رسمی تورم از سوی مرکز آمار (یعنی ۴۵.۲درصد) و با احتساب زمان دوساله از این اعلام میتوان گفت این هزینه در سال ۱۴۰۲ نزدیک به ۹۰درصد است که با این حساب باید گفت هزینه آموزش یک پزشک در سال ۱۴۰۲ رقمی نزدیک به دو میلیارد تومان است. به این معنا که مهاجرت هر پزشک برای ما فارغ از همه آسیبهایی که به نظام سلامت میزند دو میلیارد تومان هم از جیب شهروندان خرج میشود. تلختر اینکه این هزینه از جیب شهروندان در حالی صورت میگیرد که این افراد در کشورهای دیگر این هزینه را بازپس میدهند! غیر از آن باید به حجم قابلتوجهی از پزشکانی پرداخت که با وجود داشتن پرونده طبابت از سازمان نظام پزشکی در مشاغل دیگری مشغول به فعالیت هستند. ماجرای مهاجرت پزشکان ماجرایی تکمجهولی نیست و پیامدهای آن هم تنها محدود به یک حوزه نخواهد شد. دود جدال بر سر آسیبزا بودن یا بیتاثیری آن هم تنها به چشم بیمارانی خواهد رفت که به شکل معناداری از خدمات مراقبتی یا سطح کیفی این خدمات محرم خواهند شد.