استاد علیرضا کریمیصارمی، عکاس و پژوهشگر، طراح، بنیانگذار ومدیر آژانس عکس ایران ۱۳۹۵ ــ ۱۳۷۸، مدیر گروه فتوژورنالیسم دانشکده خبر ۱۳۹۴ــ ۱۳۸۰، استاد دانشگاه علم وصنعت ایران، مدیرمسئول موسسه توسعه فرهنگ و هنر معاصر و ایران آرت وال، ۱۱سال مدیریت جشنوارههای سینمای جوان، دبیر جشنواره عکس امامرضا(ع)، دبیر سه دوره جشنواره عکس مفاهیم قرآن در فرهنگ ایران، دبیر نمایشگاه عکس بام شکسته بم، دبیر نمایشگاه عکس جوانههای بم، دبیر جشنواره عکس فرهنگ ایرانزمین، دبیر نمایشگاه بزرگ عکس لشکریان محمد رسولا...(ص)، دبیر نمایشگاه بزرگ عکس امام آفتاب، دبیر نمایشگاه بزرگ عکس تصویر آفتاب، دبیرپنجمین وششمین جشنواره عکس کودک کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، دبیر بخش عکس اولین جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر، دبیر بخش عکس اولین جشنواره جهانی نوروز، دبیر یادواره عکس یارانحسین، داور ورئیس هیات داوران جشنوارههای معتبرعکاسی کشور، مدیرهنری نمایشگاه ایران در۳۴بیینال جهانی ونیز ایتالیا، مدیر بخش بینالملل موزه هنرهای معاصر تهران ۱۳۹۳ ــ ۱۳۹۰ گوشهای از فعالیتهایاینهنرمندعکاس است.بااینهنرمند عکاس دربارهعکاسیمعاصرایران گفتوگوییداشتهایم که درادامه میخوانید:
با توجه به دگردیسیای که درزمینه تولید عکس صورت گرفته،وضعیت این رسانه هنری رادردنیای معاصر چگونه میبینید؟
مباحث مرسوم در زمینه عکاسی تاثیر آنچنانی روی مخاطب و فضای هنر ما نمیگذارد، زیرا از اصل مطلب دور شدهایم. مثلا جایگاه عکاسی در جهان امروز کجاست؟ رسالت عظیم یکی از قویترین رسانههای دیداری جهان یعنی عکاسی چه تعریف معاصرانهای دارد؟ عکاسی بخشی از زندگی امروز خانوادههاست و در هر خانواده یک یا چند موبایل وجود دارد و دوربین عکاسی با گوشیهای تلفنهمراه همسفر جهانی بیانتها هستند و این قدرت موجود در عکاسی باعث شده دیدگاه مردم سویه دیگری بگیرد و جامعه را از داخل ویزور دوربین خود مشاهده کنند و بشناسند، یعنی هر چیزی را که میبینند و برایشان خوشایند است در فضای عمومی مجازی ثبت و منتشر میکنند. به عبارتی جهان ما با کمتر از یک دهه گذشته بسیار فرق کرده، حتی اندیشه و دیدگاه مردم دگرسان شده است.
این فراگیرشدن جهانی عکاسی ناگزیرمان میکند میان عکاسی و تفنن (عکسهای یادمان و یادگار) فرق بگذاریم!
من به اینها عکسبردار میگویم نه عکاس، زیرا عکسبردار در یک نظر کلی از چیزی که خوشایند است و برایش چشمگیر به نظر میرسد، عکس برمیدارد؛ اما عکاس براساس اندیشه و تفکرش عکاسی میکند که نیاز به پیشزمینه دارد، یعنی مطالعه و پژوهش و تحقیق، سپس درونیات و احساسات و ایدهها و نیازها و بینش و برداشت خودش را در قالب یک مجموعه عکس بیان میکند که یا در رسانهها و روزنامهها یا فضای مجازی منتشر میشود یا بر دیوار گالریها به تماشا درمیآید. اکنون میلیاردها نفر در جهان به عکسبرداری مشغولند. درژوئن سال۲۰۲۱، شرکتی به نام Rise Above Research در ماساچوست آمریکا که تحقیقات صنعت تصویربرداری دیجیتال را برای بازار جهانی انجام میدهد، گزارش داده که تعداد تقریبی عکسهای گرفته شده درسال۲۰۲۰میلادی بیش از یک تریلیون و ۲۰۰میلیارد فریم بوده است که این تصاویر توسط مردم گرفته شده است. یعنی عکاسی درزندگی مردم معاصر جایگاه ویژهای یافته است که روزآمدهایشان را درقالب عکسها در فضای مجازی بازتاب میدهند.
در جامعه ما متولیان و دستاندرکاران و مسئولان فرهنگ و هنر چگونه به عکاسی میاندیشند و عکاسی بهعنوان هنر چقدر دغدغه فکریشان است بهویژه در نظام آموزشی دانشگاهی ما؟
این پرسش را اینگونه ادامه بدهیم که در حال حاضر عکاسی تمام جهان را در سیطره خود گرفته و چنان جامعه مدرن امروز وابسته به عکاسی و تصویر است که شاید به جرأت بتوان گفت که در صورت نبودن عکس و تصویر جهانی، دچار مشکلی اساسی خواهد شد چه در بخش پزشکی و تحقیقات فضایی و چه در امور رسانه و اقتصاد و حال چگونه میشود که در جامعه فعلی ما دوربین عکاسی بهعنوان یک کالای لوکس درنظر گرفته میشود و برای ورود آن به کشور باید با قیمت ارز غیردولتی اقدام کند و سپس با قیمتی بیشتر به جامعه عکاسی ایران بفروشند. سؤال اینجاست آیا عکاسان قدرت خرید یک دوربین عکاسی را به قیمت حداقل ۱۵۰ میلیون تومان دارند؟ چه میشود که مسئولان محترم بدون درنظر گرفتن اهمیت این وسیله رسانهای و ابزار ارتباطی فکری و هنری مانند لوازم آرایشی، کالای لوکس محسوب کردهاند؛ یعنی کالایی که بود و نبودش چندان مهم ارزیابی نمیشود! ایران با توجه به پیشینه تاریخی خود در هنر عکاسی، کشوری است که همواره دانشجویان بسیاری را در رشته عکاسی در دانشگاههای کشور داشته و سرمایهگذاری فراوانی را از قبل انجام داده است اما امروزه وقتی دانشجویی برای تحصیل، رشته عکاسی را براساس عشق و علاقه خود انتخاب کرده و میتوانسته رشتههای مهندسی یا رشتههای دیگری را انتخاب کند، بیشک علاقهای وافر باعث این گزینش و انتخاب شده. حال چگونه میشود که دانشجوی رشته عکاسی بدون داشتن دوربین عکاسی، این رشته را تحصیل کند؟ نه دوربین عکاسی دارد نه میتواند خریداری بکند و در سیستم دولتی ما هیچ زمینه مساعدی و بودجهای به این مهم نیز اختصاص داده نشده است.زمان دفاعمقدس در مملکت مشکلات اقتصادی بسیاری از نظر مایحتاج مورد نیاز مردم و امکانات لازم برای سیستم آموزشی، اداری و... وجود داشت که قابلتصور نیست. در آن زمان ادارهای تحت عنوان بازرگانی راهاندازی شد. در آن اداره برخی کالاهای خاص مثل وسایل برقی یا دوربین عکاسی و... به واجدان شرایط مثل دانشجویان با قیمت بسیار ارزان و قیمت دولتی فروخته میشد. بهطور مثال دوربین عکاسی ازسوی اداره بازرگانی به دانشگاهها داده میشد تا بر اساس قیمت دولتی به دانشجویان داده شود. این حرکت خوب باعث میشد تا تمامی دانشجویان رشته هنر دوربینی حرفهای با قیمتی بسیار پایین در اختیار داشته باشند. به طور مثال دوربین عکاسی المپیوس به قیمت ۱۷۰۰ تومان به دانشجو داده میشد البته با دو لنز همراه آن؛ برای همین است که ما از دوران دفاعمقدس آثار بسیاری داریم و حتی توانستیم در جهان هنر عکاسی با این آثار نامی از خود به یادگار بگذاریم اما اکنون دانشجوی رشته عکاسی یا هنر باید حسرت دوربین را بخورد! و آرزومند داشتن دوربین عکاسی باشد. ببینید این مشکل چگونه در سیستم آموزشی این رشته تأثیر میگذارد. به جای کار عملی عکاسی باید فقط به تئوریها دلخوش کرد. وقتی دانشجو مجبور است که فقط با موبایلش پروژههای دانشگاهیاش را انجام دهد آیا میتوان توقع زیادی از او داشت؟ البته خیر. در این راستا جهان در حال پیشرفت و پیمودن نگاههای جدید در عرصه عکاسی است اما عکاسان کشور ما در حسرت داشتن حداقل امکانات.
و یک پیشینهغنی و پرافتخار دراین هنر همچنین دارای شناسنامهای قدیمی زیرا عکاسی ما همزمان با اختراع دوربین آغاز شده، درسته؟
عکاسی در سال ۱۸۳۹ میلادی در فرانسه توسط لویی داگر در فرهنگستان علوم فرانسه ابداع شد و سه سال بعد دوربین عکاسی وارد ایران میشود. با این پیشینه ارزشمند عکاسان امروز به جایی رسیدهاند که به علت گرانی وسایل و امکانات عکاسی دیگر قادر به فعالیت هنری نیستند؛ اکثر عکاسان کشورمان دوربینهایشان عمری حدود ۲۰ساله دارد حال ببینید با این حرکت سریع تکنولوژی ما چگونه در ۲۰ سال پیش ماندهایم و چگونه میتوان انتظار تولید آثاری ارزشمند را در این حوزه داشت در حالیکه نمیتوانیم حداقلها را برای این هنرمندان فراهم کنیم. حالا چه کسی مسئول است؟ وقتی درباره هنر و فرهنگمان همچنین ایدهآل و آرمان و خواستههامان حرفهای زیبا میزنیم و البته حق داریم، باید در ضمن، بنیانها، پایهها و ریشههایش را قدرتمند و توانا کنیم. باید نیازهای ساختاریاش را برآوریم. وقتی کوچکترین امکاناتی را نمیتوانید در اختیار هنرمندان بگذارید، چگونه انتظار خودشکوفایی و درخشش هنر انقلاب و هنرمند انقلابی را داریم! دوسالانه عکس ایران چندسال است برگزار نشده، چرا برگزار نشده، مگر هنر عکاسی ما چه کم دارد؟ تا چندی پیش در جهان به عنوان برترین و بهترینها در عکاسی مستند اجتماعی شناخته میشدیم. مگر عکاسان جنگ ما، عکاسان خبری ما، عکاسان مستند اجتماعی ما و آرتیستهای ما در تمامی رخدادهای این مملکت پیشتاز و پیشقراول نبودند؟ چرا امروزه دیگر مسئولی سراغشان را نمیگیرد؟ پای سخنشان بنشینید، درددلشان را بشنوید. انسانهای آبرومندی که تأمین حداقلها نیز برایشان مشکل است و در مقابل، سخنی که شنیده میشود عموما این است که الان کشور در تحریم است؛ همه سیستم اقتصادی کشور مشکل دارد.
پس بحث تدبیر و مدیریت، به ویژه مدیریت فرهنگی چیست و کجاست؟
با تمام این اوصاف و تاریخ گرانقدر عکاسی ایران، در سیستم آموزش عالی ما درس عکاسی از دروس دانشجویان رشته طراحی صنعتی دانشگاه تهران حذف شده که از رشتههای درسی قدرتمند برای پرورش خلاقیت دانشجوست. در رشته معماری بیشتر دانشگاهها، درس عکاسی حذف شده که از درسهای عجین شده با ذهنیت معمارانه است.
وقتی مسأله را نمیتوانند حل کنند صورت مسأله را ندیده میگیرند یا پاک میکنند، پس اوضاع فرهنگ و هنر معاصر چه میشود؟
ما داریم میبینیم چیزهایی را از میان برمیدارند که اندیشهورزی را قدرت میبخشد و به رشد، تعالی و شکوفایی تفکر و رشتههای درسی کمک میکند. هنگامی که مثلا عکاس از ابزار بایسته کار محروم باشد، چگونه انتظار دارید خلاقیت و نبوغ بهخرج دهد. متاسفانه حساسیت به دوربین و عکاس بسیار بالا گرفته و چنین وضعیتی بیسابقه است و سالهای قبل هرگز این گونه نبوده. چرا امثال سعید صادقیها، محمدحسین حیدریها یا شهید سعید جانبرزگیها و...عکاسان دفاعمقدس را از یاد بردهایم؟ ما یادمان رفته! این عزیزان چگونه در جنگ و دفاعمقدس پیشقراول بودند. بهنظرم برخی افراد، شخصی و سلیقهای اعمال زور میکنند. این اوضاع جامعه کنونیعکاسی ماست ومسئولان با زبان چرخاندن فقط برآنند حرفهای قشنگ بزنند.
یک جامعه عکاسی همگانی، یک شورا با شرکت همه هنرمندان اگر تشکیل میشد بسیاری از این ابتلائات حل نمیشد؟
مگر خبری از آن عکاسان داریم که روزگاری برو بیایی داشتند؟ آیا آگاهیم در این شرایط چه کار میکنند و چگونه روزگار میگذرانند؟ چرا از خودشان نمیپرسند دلیل کنارکشیدن و انزوای بسیاری از این هنرمندان چیست؟ گفته میشود وای بهحال جامعهای که چشمش را بر واقعیت ببندد و واقعیتی خیالی را برای خشنودی خودش ترسیم کند.
اوضاع نگران کننده فرهنگ و هنر
نگاه کنید کسانی که دهه گذشته نمایشگاه برپا میکردند اکنون کجا هستند و چرا نیستند. این چکیدهای از اوضاع فرهنگ و هنر ماست. در عرصه فرهنگ و هنر، کتابخوانی، چاپ و نشر ... این مشکل وجود دارد. کتابیکه در سال ۶۰ شمارگانش ۵۰۰۰ بوده اما اکنون همکار دانشگاهی من کتابی در ۵۰نسخه منتشرکرده! جمعیت کشور ما دراین مقایسه چند نفر است؟ امروزه باید یک کتاب، دست کم برای کشوری ۸۵میلیونی، پنج میلیون شمارگان بخورد. چنان ازتبلیغ مستقیم و غیرمستقیم کتاب و کتابخوانی در رسانههای فراگیر غافل شدهایم که نمیدانیم مردم ما سالهاست کتاب را ازسبد خانوار حذف کردهاند. من که عاشق کتاب و ادبیات و نوشتنم وقتی میبینم مردم ما روزنامه نمیخوانند، ناراحت میشوم. وقتی این چنین نگرانیها و مشکلاتی بهوجود میآید باعث میشود دغدغهای برای فرهنگ و هنر نباشد و همه سر در گریبان و افسرده باشند. حال با این همه مشکل چه کسی قرار است حمایتی بکند، هیچکس! انگارهمه مارهاشدهایم. آیا یک هنرمندصاحب فکر،اندیشمند و فرهیخته با این شرایط از جامعه بهناگزیر جدا، منزوی و تولید فکر و اندیشه تعطیل نمیشود! خلاصه این اتفاقی است که در جامعه ما در حال وقوع است و به نظرم هیچ دادرسی هم نیست. دل خوش سیری چند.