داستان این فیلم که علاوه بر وجهه کمدی آن، حضور بازیگرانی چون سینا مهراد، پردیس احمدیه، فرهاد آئیش و گوهر خیراندیش برجذابیتهایش افزوده است، درباره زوج جوانی است که سودای مهاجرت دارند و با وجود توصیههای پدر و مادر حاضر به فرزندآوری نیستند. دو روز دیرتر تلاش دارد دوربین خود را از زاویهای نو به سمت مشکلات و چالشهای زندگی نسل جوان ببرد و دغدغههای مبتلابه آنها را در مقابل چشمان مخاطب قرار دهد.در ارتباط با «دو روز دیرتر» و همه دغدغههایی که منجر به تولید آن شد، گفتوگویی با محسن شیرازی تهیهکننده آن انجام دادیم که نظر شما را به آن جلب میکنیم.
از «دو روز دیرتر» بگویید. داستان چگونه شکل گرفت و به تصویر کشیده شد؟
اوایل تابستان سال گذشته برای اولین بار طرحی توسط آقای سیدمحمد حسینی مطرح شد. طرح کمدی نبود و قصهای تلخ داشت اما ویژگی مهم آن نقد اجتماعی بود. پس از مطالعه کار، احساس کردیم این قصه عناصری دارد که میشود در بستر طنز اجتماعی تعریف کرد پس تصمیم گرفتیم ریل را عوض کنیم و در قالب یک طنز اجتماعی تبدیل به طرح کنیم. برای این کار با رضا مقصودی هماهنگ کردیم تا عناصر مدنظرمان را از دل آن قصه استخراج کند. ایشان به یک طرح سینمایی طنز جذاب رسیدند که خیلی دغدغهمند و مرتبط با چالشهای نسل جوان بود. برای انتخاب فیلمنامهنویس، با توجه به اینکه احساس کردیم حمید اکبری خامنه به دلیل جوانی و تجربه زیستی، ارتباط بسیار نزدیکی به گفتمان نسل جوان امروز به ویژه نسل جوانی که معضلات و مشکلات ویژه دارد و میتواند ما را کمک کند، از او برای نگارش فیلمنامه استفاده کردیم. او هم فیلمنامهای غنی، پر از دغدغه و مملو از موضوعاتی نوشت که قابلیت همذاتپنداری نسل جوان با فیلم را ایجاد میکرد. بعد آقای نعیمی هم پیش از تولید به ما اضافه شدند و خوشبختانه با بهرهگیری از توان بازیگران و تیم اجرایی خوب که اگر نگوییم بهترین، جزو بهترینها هستند، فیلم تولید شد.
انتخاب اصغر نعیمی در کسوت کارگردان بر چه اساس بود؟
آقای نعیمی جزو افراد خوشسابقه سینمای ماست. مقداری هم دغدغهمند است. ما میدانستیم که در شرایط سال گذشته سینما که حتی ترکشهای آن امسال هم قابل رویت است، نیازمند این هستیم فردی فیلم بسازد که از تجربه و سابقه کافی برای مدیریت بازیگران و عوامل پشت دوربین برخوردار باشد و از آن تجربهاش در راستای مدیریت و تعامل استفاده کند. در حقیقت ایشان از ماقبل طرح به ما اضافه شدند.
با وجودی که عموما آثار کمدی در جشنواره مورد توجه داوران نیستند، چرا ژانر کمدی را انتخاب کردید؟
اولا ممنونم از این سوال. سؤال بسیار مهمی است. باید بگویم ما قبل از اینکه یک شخصیت شبهحقوقی به عنوان فیلمساز داشته باشیم، خودمان جزو مردم هستیم و وقتی میبینیم جامعه مخاطب فریاد میزند من در این شرایط فعلی نیازمند یک کار نشاطآور و کمدی هستم، پس کمدی میسازیم. جامعه ما چطور باید بگوید من کمدی میخواهم؟ اساسا ما همیشه کار را به آمار و پیمایش میکشانیم اما در انتخاب ژانر اصلا نیاز نیست. وقتی میبینیم فیلمهای اجتماعی ما گرچه کیفیت بسیار بالایی دارند اما باز هم مورد اقبال مردم قرار نمیگیرد و اگر با فیلمهای کمدی مقایسه کنیم، هیچ حرفی به لحاظ استقبال مخاطب برای گفتن ندارد؛ نشان میدهد باید فکری برای اولویت سبد فرهنگی مخاطب بکنیم. وقتی مخاطب بهصراحت به ما میگوید در سبد کالای فرهنگی من فیلم کمدی اولویت دارد، طبیعتا برای این سبد باید برنامهریزی کنیم و بدانیم که با او باید همراه باشیم و فیلم خوب کمدی بسازیم. ضمن اینکه یکسری جاها نمیشود با کمدی ورود پیدا کرد. مثلا فرض کنید میخواهیم پرتره عزیزی را، حالا چه شخصیت ملی، چه فرهنگی و... بسازیم، خوب نمیشود کمدی کار کرد و آن جای خود را دارد اما در جاهای دیگر باید بپذیریم سینما از قلب جامعه برخاسته است و بر اساس نیاز حال آنها باید حرکت کند. چه در دورانی که چاپلین فیلم میساخت، چه در دوره فلینی، جنگ و... و حتی در هالیوود و دورههای بیلی وایلدر، جان وین و...، سینما در خدمت کاهش آسیبهای اجتماعی است. فیلمساز همیشه خود را در خدمت این هدف قرار میدهد. در ایران نیز همین است؛ هرچند در کشور ما سختگیریها نسبت به فیلمهای کمدی مقداری بیشتر است. در جشنوارهها و فستیوالها هم یک قاعده در همه جای دنیا وجود دارد که فیلم کمدی بعضا مورد کملطفی قرار میگیرد یا بهصورت جدی به آن پرداخته نمیشود. بنابراین اگر ما در جشنواره فجر ببینیم «دو روز دیرتر» به یک توجه ویژه رسید و حمایتی از این فیلم شد، به زعم بنده نشاندهنده بلوغ سیاستگذاری جشنواره است. چرا؟ چون در مقطع فعلی پیچ مهمی را در کشور تجربه میکنیم، ملت ایران در یک مقطع بسیار مهم و گذر تاریخی خاصی قرار دارند و به دلایل مختلف با مشکلات عدیده اقتصادی مواجه شده و نمود آن در رفتارهای اجتماعی جامعه کاملا قابل رویت است؛ طبیعتا فیلم کمدی میتواند کمک به جامعه باشد و موتور محرکی برای مردم، بازسازی روحیه مردم و کاهش آسیب رفتارهای اجتماعی باشد، لذا در پاسخ به سؤال شما باید بگویم اگر بخواهم عطف به ماسبق کنم فیلم کمدی در جشنواره توفیقی ندارد. در همه جای دنیا هم همین است، حتی آقای جیمکری هرچقدر با کیفیت ایفای نقش کند، قرار نیست به هیچ جایگاه مهمی در جشنواره هنری مختلف دست پیدا کند؛ منتهای مراتب ما باید این را در نظر بگیریم اگر الان از فیلم کمدی استقبال و حمایت کنیم قطعا نشاندهنده بلوغ ماست و نشان میدهد ما در راستای کاهش هزینههای اجتماعی قدم بر میداریم. امیدوارم این اتفاق بیفتد.
ویترین یک فیلم قبل از اینکه حتی پوستر یا تیزر یا بازیگران مطرح باشند عنوان فیلم است، چه شد این نام را برای کارتان انتخاب کردید، آیا میتواند مخاطب را به تماشا جذب کند؟
بیشک با یک بررسی ساده میشود به این نتیجه رسید که فیلم گیشه باید تکسیلابی باشد. این سادهترین تجزیه و تحلیلی است که میتوان ارائه داد؛ تمام فیلمهایی که اقبال گیشه داشتند تکسیلابی است اما ما در دو روز دیرتر این موضوع را معیار قرار ندادیم و براساس محتوا اسم گذاشتیم، البته اسم آن شاید برای اکران عوض شود اما برگرفته از محتوای فیلم بود.
آنگونه که در رسانهها نیز اطلاعرسانی شدهاست، یک پایه فیلم بر یکی از دغدغههای حال حاضر جامعه یعنی فرزندآوری متمرکز است، اینکه فیلم در مسیر سیاستگذاریهای کلان جامعه گام برمیدارد بسیار خبر خوبی است، چرا احساس کردید با توان سینما ذهن مخاطب را میتوان جهت داد؟
ابتدا باید اصلاح کنم که فیلم راجع به فرزندآوری نیست، چون تعدادی اخبار هم در اینباره دیدم. فیلم در واقع مجموعه دغدغههای یک زوج جوان است که فرزندآوری هم میتواند یکی از چالشهای آن در شاخ و برگهای قصه باشد و اتفاقا خط هم به داستان میدهد. وقتی ما در جامعه زیست میکنیم طبیعتا قبل از اینکه آمار هم نشان دهد مشاهداتمان به ما میگوید چه گرفتاریهایی در جامعه وجود دارد و بهعنوان فیلمساز میدانیم و قطعا گرانترین و تاثیرگذارترین مدیوم سینماست. در عمده کشورهای توسعهیافته دنیا در این زمینه سهم مسئولیت برای سینما تعریف میشود و کارکرد مهمی دارد و گیر و گرفت ما و حاکمیت ما با سینما این است که این کارکرد را برای سینما احساس نمیکند. حاکمیت بودجه خوبی به نسبت کل برای سینما و تولیدات هنری میگذارد اما خروجی چیزی نیست که در راستای کاهش هزینههای اجتماعیاش باشد. البته مقصر را سینماگر نمیدانم و اگر سهم تقصیر بخواهم قائل شوم اتفاقا باز هم از سیاستگذار میدانم، چون مهرههای یک بازی را سیاستگذار باید بچیند و او را در مسیر قرار دهد و در ریلگذاری دقت کند. به شکلی که او مایل باشد و انگیزه داشته باشد کار کند. مثلا انتظار این است که «دو روز دیرتر»، فیلمی که رویکرد فرزندآوری هم دارد هرچند تصریح میکنم راجع به فرزندآوری نیست اما برای مخاطب مشوق میتواند باشد اما سؤال این است آیا از آن حمایت ویژه شده است؟ واقعیت این است که اگر جایی احساس میکنیم نیاز به نقشآفرینی سینما در راستای کاهش هزینههای اجتماعی داریم باید خیلی محسوس عامل انگیزهبخش ایجاد کنیم تا نویسنده بنویسد، کارگردان کار کند، بازیگر بازی کند، تهیه کننده بیاید و... اگر نخواهیم این عامل را ایجاد کنیم و بگوییم یک بودجه هست هرکس زودتر آمد کار کند، نمیشود رفع دغدغه کرد. ما مشکلات و چالشهای مهمی داریم که یکی از آنها فرزندآوری است و حالا باید پرسید در ۱۰سال گذشته مثلا در حوزه دغدغهمند فرزندآوری چند فیلم ساخته شده است؟ رهبری سال ۹۲ اولین بار بر این کلیدواژه در دیدار مداحان، دیدار نمایندگان مجلس، سران کارگزار نظام و... تاکید کردهاند و سهم مسئولیت برای همه قائل شدند اما تاکنون چهاقدامی شده؟ مثلا در تولید فیلم چه کردهایم؟ شاید بگویید فیلم «خجالت نکش» ساخته شد اما باید بپذیریم آن فیلم هم شوخی با یک پیرمرد بود و نمیتواند در راستای هدف باشد، چون فیلمی که میخواهد در راستای هدف باشد بهدرستی باید چالشها و دغدغههای سر راه را بررسی کند و راجع به آن حرف بزند. آیا برکسی پوشیده است که مشکل اصلی فرزندآوری جوانان ما مشکل عدم امنیت اقتصادی است. البته میدانم در اجرا حتما سختیها و محدودیتهای زیادی وجود دارد و هم سیاستگذار و هم دولت مشکل دارند اما با یک عزم جدیتر و برنامهریزی منسجمتری پیش رفت.
توضیحاتتان نشان میدهد شما خیلی به مسائل دغدغهمند نگاه میکنید و مطمئنا در کاری که به تصویر کشیدید این دغدغهها لحاظ شده اما نکته مهمتری که در کنار دغدغهمندی برای فیلمساز مهم است، نحوه انتقال مفاهیم به مخاطب است. در حوزه مخاطبشناسی چه المانهایی را رعایت کردید تا دغدغههای شما به مخاطب القا شود و به درستی انتقال پیدا کند؟
ما نمیتوانیم پیام صریح و مانیفستی به مخاطب القا کنیم، چون قطعا با گارد بسته مخاطب روبهرو میشویم. ما باید از زبان مردم و از زاویه دید مردم اشاره کنیم و بعد هم امیدوار باشیم به اندازه خودش بتواند تاثیرگذار باشد. آمریکا شعار نجات دنیا را سالهاست میدهد. هنرمندان هم در این راستا همه نوع اثری میسازند، آقای نولان فیلم «میان ستارهای» را میسازد و در آن مطرح میکند که ما میخواهیم یک سیاره کشف کنیم تا مردم را نجات دهیم اما چرا نمیگوید به جای گشت وگذار در سیارهها، با کم کردن گازهای گلخانهای میتوان در کره زمین ماند و زندگی کرد، چون میخواهد به جهان القا کند که ما به فکر شما هستیم. البته این فیلم یک پازل از پازل هزار قطعه است. کمپانی «مارول» کلی کار میکند تا نشان دهد قهرمانان آمریکا دنیا را نجات میدهند. آنها در همه ژانرها برای همه مخاطب کار و سرمایهگذاری میکنند. برخی فکر میکنند سرمایهگذاری آمریکا در هالیوود، شبیه ماست و مثل فارابی پول به هنرمند میدهد. نه، اینگونه نیست. آنها با سیاستگذاریهای مختلف اقتصادی، مالیاتی، حمایتهای بسیار جدیتری از سینما میکنند تا دولت ایران با پول. دولت ایران پول پرداخت میکند اما آنجا آنها را از یک سیاستگذاری سینما بهرهمند میکند.باید دقت کنیم که فیلمی مثل «دو روز دیرتر» یک پله ازصدپله است.مانمیتوانیم بگوییم من«دو روز دیرتر» را ساختم مشکل جمعیت سال دیگر رفع شد،اینگونه نیست. جریانسازی نیاز دارد من به عنوان تهیهکننده زوری دارم، رسانه یک زوری دارد، سیاستگذار زوری دارد و...همه زنجیرهای درکنارهم هستند تا یک هدف محقق شود.
به فیلم برگردیم. کمی درباره روند تولید بگویید. پروانه ساخت فیلم برای آذر ۱۴۰۱ است و در آخرین روزهای نزدیک به جشنواره هم هنوز در تلاطم آمادهسازی اثر هستید. چرا کار به این اندازه طول کشید؟
ما از زمستان سال گذشته فیلمبرداری را شروع کردیم و فیلمبرداری شب عید تمام شد؛ چون زمستان پارسال به لحاظ شرایط جوی با امسال متفاوت بود. دی و بهمن سال قبل روزهای پرخیر و برکتی داشتیم اما شرایط جوی بسیار کار ما را سخت کرد. چون کار برای نسل جوان ساخته میشد و اقتضای نسل جوان این بود که مدام تنوع لوکیشن داشته باشیم. حتما در فیلم برایتان محسوس خواهد بود که لوکیشن تکراری خیلی کم داریم. طبیعتا شرایط جوی مهم بود و بخشی از تولید ما را این شرایط سخت کرد. بهواسطه موضوعات اجتماعی و سیاسی سال گذشته نیز فرآیند تولید سختی داشتیم. به لحاظ کیفی الحمدلله کار خوبی ساخته شد و امیدواریم بینندگان از دیدن فیلم لذت ببرند.ما همیشه یکسری ویژگیهای داریم که از نسلی به نسل بعد میبریم؛ مثلا همیشه مشکل صدا داریم و این یکی از ویژگیهایی است که ما همیشه داشتهایم؛ دقیقه نودی هستیم. طبیعتا دقیقه۹۰ بودن مثل دود در هوای تهران است که اگر نباشد، سخت نفس میکشیم، ما هم انگار اگر کار دقیقه نودی نباشد، انگار اذیتیم و یک جای کار میلنگد.
از ترکیب بازیگران بگویید چطور به این تیم رسیدید؟
چیز خوبی که کار داشت، فیلمنامهای بود که به ما اجازه انتخاب میداد با کدام بازیگر کار کنیم. احساس کردیم سینا مهراد خیلی برای مخاطب جذاب است. باتوجه به کامنتهایی که از مخاطب دهههای ۷۰ و ۸۰ میگرفتیم و مشاهداتمان، احساس کردیم سینا خیلی برای مخاطب نسل جدید جذاب است. شاید مخاطبان سایر نسلها هم ببیند و لذت ببرند اما نظام مسائل فیلم دغدغههای دهه ۷۰ است. خانم احمدیه هم جزو بازیگران جوانی بودند که در کنار کیفیت ارائه نقش، جزو بهترینهای نسل جوان بود. آقای آئیش هم که منحصر به فرد است. وقتی نقش سختی مثل یک پدر آذری را داشته باشیم، اول و آخر گزینه آقای آئیش است. ایشان واقعا منحصربهفرد است و باید با او کار کنید تا متوجه شوید. هرچقدر از کیفیت فنی، هنری، اخلاق و... ایشان بگویم کم است. خیلی از ایشان یاد گرفتم. سر وقت میآمد، عمده سکانسها تکبرداشت بود. واقعا کار کردن با ایشان لذتبخش بود و یکی از آرزوهایم این است دوباره با ایشان کار کنم. خانم خیراندیش هم که مثل نامشان یک گوهر است و مابهازا در سینما ندارد. کمند امیرسلیمانی و آقای چراغیپور هم نقش خوبی دارند و هم تعیینکننده هستند. نقششان در پیشروی داستان کارکرد دارد.
از قرائن پیداست به گیشه خیلی خوب نگاه کردهاید. احساس میکنید در اکران هم موفق باشید؟
یک مقطعی یک سوءتفاهمی برای یکسری هنرمندان پیش آمد که اگر از واژه «بفروش» استفاده کنیم، بد است یا بیکلاسی است در حالیکه فروش در سینما یعنی تعداد مخاطب و تعداد مخاطب یعنی اصالت سینما. این حرف من نیست، حرف مرتضی آوینی است. ایشان میگوید اگر نتوانید مخاطب را سرگرم کنید شرط لازم سینما را ندارید. این گزاره، گزاره من نیست، گزاره مرتضی آوینی است؛ غربیها هم قطعا سرگرمی اولویتشان است، لذا رویکرد بفروش بودن فیلم، درست و منطقی است بهویژه اگر از بودجه دولت استفاده شود باید این اتفاق بیفتد. خیلی ناراحت میشوم یک جایی فیلمی با فاکتور سینما ساخته میشود و در تلویزیون پخش میگردد یا برخی مواقع در پروداکشن فیلمهای دولتی بیدقتیهایی میکنیم. باید حتما مخاطب مهندسی شود. درباره آنها فکر شود. حداکثر تلاش برای جذب مخاطب صورت گیرد. اینها لوازم اولیه کار است. خوشبختانه فارابی تلاشهای موفقی در این زمینه داشتهاست و نشان میدهد دوستان در این زمینه کار میکنند و برنامه دارند. روایت فتح هم که با آنها کار کردیم در «موقعیت مهدی» یک نمونه موفق داشتند با ۱۳ میلیارد فروش و فروش نسبی بسیار خوبی به نسبت یک اثر دفاع مقدسی داشت. به لحاظ فنی و هنری هم خوب بود. اگر میخواهیم پرتره شهید بسازیم با همین رویکرد باید بسازیم.
یک سؤال دارم که شاید کلیشهای باشد اما دوست دارم بدانم آیا محسن شیرازی به سیمرغ امسال فکر میکند؟
قبلا هم گفتم که اگر این فیلم مورد توجه جشنواره قرار بگیرد نشاندهنده بلوغ سیاستگذاری در جشنواره است. شخص بنده احساس میکنم به مرحلهای رسیدهایم که متوجه شدیم باید به فیلم کمدی توجه کرد. چون مخاطب، فیلم کمدی را میبیند و اولویت سبد فرهنگی در حوزه سینماست. پس طبیعتا موظفیم برای فیلم کمدی او برنامهریزی کنیم تا با یک کیفیت خوب ببیند. من به همه فیلمها احترام میگذارم و اعتقاد دارم کلیت سینمای ایران بسیار شریف و نجیب است، متنوع است و نیروی انسانی باکیفیت دارد. اگر هم فیلم ما جایزه نگیرد مثل گذشته به این نتیجه میرسیم که فیلم کمدی جایزه نمیگیرد.
یعنی کمدی بودن را در نگرفتن جایزه دخیل میدانید؟
نمیتوانم این را بگویم اما تاثیرگذار است. البته خیلیها با داوری اثر هنری مخالفند، چون معتقدند اثر هنری حرف خودش را میزند و مخاطب دارد اما در همه جای دنیا داوری اثر هنری طبیعتا سروکارش با ذائقه است. در هنر هیچ پارامتر مطلقی برای داوری نداریم، چون هنر با علوم محض فرق دارد. حتما ذائقه تاثیرگذار است. مثلا شاید آقای درویش داور جشنواره شود، به این فیلم سیمرغ دهد و ممکن است آقای مجیدی باشد ندهد. ذائقه، برداشتها، طرز فکر و درگیری ذهنی داور با نظام مسائل فیلم در این زمینه دخیل است. حتی ارتباط داور با من یا کارگردان هم مهم است. تاثیرگذار است ما هم میدانیم. آنچه که ما را خوشحال میکند برگزاری یک جشنواره فجر خوب و باشکوه و باعظمت است، چون جشنواره فیلم فجر موتورمحرکه امید و انگیزه نسل جوان است. من خودم بهعنوان تهیهکننده جوان در بسیاری موارد مورد کملطفی قرار گرفتم، پس زده شدم، توهین به ما شد. بههرحال ما تهیهکننده اول هستیم، آقازاده هم نیستیم و در این مسیر یکی از چیزهایی که امید و انگیزه ما را شارژ میکرد رویای جشنواره فجر بود. این رویا نباید آسیب ببیند و خدشهدار شود. چون جشنواره فجر متعلق به این دولت و آن دولت نیست. این جشنواره بهعنوان موتورمحرکه امید و انگیزه جوانان سینمای ایران باید باشکوه باشد. هرچند ممکن است ما با برگزارکنندههای آن به لحاظ فکری اشتراکاتی نداشته باشیم، انتقادات تندی هم داشته باشیم و اصلا همدیگر را قبول نداشته باشیم ولی اصالت نباید آسیب ببیند. لذا ما چه سیمرغ بگیریم و چه نگیریم مخلص جشنواره فجر هستیم.
به عقیده شما جشنواره فجر بهعنوان ویترین کشور تاثیری در روند فیلمسازی ایران داشته است؟
حتما داشته است.
تاثیر جشنواره در پیشرفت سینمای ایران
بحث تاثیرگذاری جشنواره با جریانسازی متفاوت است. جشنواره همیشه یک تاثیرگذاری خوبی بهویژه برای نسل جوان دارد. استیجی که آقای مجیدی، حاتمیکیا، فرهادی و... رفتهاند طبیعتا برای من یک انگیزه و آرزو برای رسیدن به آن است و تاثیرگذار اما اینکه چقدر جریانساز بوده است پاسخ به این سؤال باید توسط مدیران آن داده شود، چون ما از سیاستهای جشنواره آگاهی نداریم. آنچه من میبینم این است ریلی که سیاستگذار برای سینمای ایران متصور شده است با ریلی که سینمای ایران دارد شاید فاصله داشته باشد. جریانسازی را به شکل درست نتوانسته انجام دهد، ولی به لحاظ یک رویداد بسیار مهم، انگیزدهنده و تاثیرگذار از آن یاد میکنم و امیدوارم جشنواره همینطور تاثیرگذار باشد و ضعیف نشود.