به چه اتهامی دستگیر شدید؟
سرقت مسلحانه از مسافران.
با اسلحه؟
نه چاقو.
سر دسته باندی؟
نه. چون از دو همدستم بزرگترم، فکر میکنند سردسته هستم.
چند سالت است؟
۲۰ سال.
و سن همدستانت؟
۱۸ سال.
چطور با هم آشنا شدید؟
بچه محل بودیم. سالها بود همدیگر را میشناختیم و به یک قهوهخانه میرفتیم. آنجا صمیمیتر شدیم و نقشه سرقتها را کشیدیم.
به پول نیاز داشتید؟
فقط یکی از همدستانم به نام سعید برای عمل مادرش نیاز به پول داشت. من و شاهین، همدست دیگرم وضع مالی خوبی داریم و میخواستیم از خانواده مستقل شویم.
چطور سرقت از مسافران را برای پولدار شدن انتخاب کردید؟
یکبار شاهین سوار خودروی مسافرکشی شد و سرنشینان دزد از کار درآمدند. آنها تلفن همراه و پولهای شاهین را سرقت کرده و بعد او را از ماشین بیرون انداختند. ما هم تصمیم گرفتیم به همین شیوه سرقت کنیم.
ماشین از کجا آوردید؟
برای پدر شاهین بود.
چطور سرقت میکردید؟
یک نفر روی صندلی جلو و یک نفر هم روی صندلی عقب مینشست. در خیابانها پرسه میکردید و اگر مرد مسافری را میدیدیم، سوارش میکردیم. بعد از طی مسافتی، سعید که در صندلی عقب کنار طعمه مینشست، با چاقو او را تهدید میکرد و میخواست پول و گوشیاش را بدهد. وقتی پول و گوشی را میگرفتیم او را از ماشین پیاده کرده و سراغ طعمه بعدی میرفتیم.
در روز چند بار سرقت میکردید؟
فرق داشت یک روز سه تا یک روز پنج تا.
در این مدت از چند نفر سرقت کردید؟
حسابش از دست خودمان خارج شده اما آنطور که ماموران گفتند، ۱۵۰ نفر.
چقدر گیرتان آمد؟
کمتر از مقداری که فکر میکردیم. مالخر گوشیها را به قیمت پایین ازما میخرید. دیگرکسی پول نقدحمل نمیکند و دربعضی سرقتها فقط گوشی سرقت میکردیم.
یعنی چقدر؟
گوشی ۱۰میلیونی را سه میلیون تومان میخرید.
این تعداد گوشی را در چه مدت سرقت کردید؟
یکماهونیم.
مالباختگان مقاومت نمیکردند؟
از ترس چاقو نه. ما سه نفر با چاقو بودیم و او تنها بود. البته تعدادی از طعمهها گوشی ارزانی داشتند که دل ما به حالشان سوخت و از آنها سرقت نکردیم. فقط هم مردان را سوار میکردیم و سراغ مسافران زن نمیرفتیم.
چرا؟
خودمان ناموس داریم و میدانیم این سرقتها چه لطمهای به زنان وارد میکند.
چه ساعاتی سرقت میکردید؟
اول صبح که کارمندان قصد رفتن به محل کارشان را داشتند، سوارشان میکردیم.
ارزشش را داشت؟
الان بخواهم بگویم، نه. پولدار که نشدیم. آبرویمان رفت و نمیتوانیم در چشم خانواده نگاه کنیم.