نکته عجیبتر آنکه مدیران سازمان سینمایی که اولین افراد از انتفاع رونق سالنهای سینمایی بودندو تا چند روز پیش، فروش بالای ۱۰۰۰میلیاردی سینما در سال۱۴۰۲را مهمترین دستاورد خوداعلام میکردند،حالا همصدا با برخی اعضای مافیای اکران، کمر به از رونق انداختن سالنهای سینما بستهاند.
ماجرای عجیب قوانین مقابله با سینمای کمدی
با پایان جشنواره فجر، موضوع اکران فیلمهای نوروزی نقل محافل سینمایی شد و خیلی زود شورای صنفی نمایش به جمعبندی اکرانهای نوروزی رسید و با تنوع خوبی از سینمای کمدی و اجتماعی فیلم کودک را برای روزهای آغازین سال۱۴۰۳ در نظر گرفت. این تنوع که میرفت بعد از رکوردشکنیهای سال گذشته گیشه سینما به نقطه امیدی برای چشمانداز سال آینده سینمایی بدل شود، خیلی زود براساس اخباری که از گوشه وکنار شنیده میشد وسپس رنگ واقعیت به خود گرفت، کمرنگ شد و دوباره صحبت از قوانین دست و پاگیر شورای صنفی نمایش به میان آمد که از دهه ۸۰ عملا سینمای ایران را به سمت ورشکستگی سوق داد. در روزهای اخیر برخی مدیران سازمان سینمایی بهعنوان متولیان سیاستگذاری اکران، سخنانی را مطرح کردهاند که نشانگر آن است آنها بدون در نظر گرفتن توفیقاتی که در سال گذشته بهدست آمد، دوباره تن به قوانینی دادهاند که هیچکدام تاکنون نتواستهاند دستاوردی برای سینمای ایران به ارمغان آورند؛ قوانینی که صرفا بار فیلمهای اکران نشده را ازروی دوش مدیران سینمایی کم کرده و فیلمها را بدون توجیه اقتصادی راهی جدول اکران کردهاند.اما دلیل اینکه چرادوباره سازمان سینمایی سراغ چنین برنامههایی رفته و به نظامنامههای گذشته سینما پناه برده که طول زمان قرارداد اکران یک فیلم درسینمای سرگروه را حداقل دو هفته درنظر میگرفت و تداوم اکران را منوط بر قاعده کف فروش میکرد، چیست؟ بهانه تغیر قوانین اکران را در تعداد پرشمار فیلمهایی میدانند که از سالهای قبل همچنان منتظر اکران هستند. وعدههای خارج از قوانین باعث شده فیلمهای جشنواره چهل و یکم که بر اساس گفته مدیران سازمان سینمایی در اولویت اکران سال۱۴۰۲قرار بگیرند بهخصوص آثار برگزیده همچون، متروپل، اتاقک گلی، استاد، یادگار جنوب و...اکران نشدهاند وهنوز آثار متعددی ازجشنواره چهلم وحتی سی و نهم هم جایی برای نمایش عمومی نیافتهاند. گرچه این موضوع توجیهکننده رویکرد مشاوران ناپیدای مدیران سینمایی برای بازگشت به نظامنامه قدیمی اکران است و حتی تصمیمات این روزهای آنان درخصوص کاهش سقف اکران به ۱۰هفته ورساندن آن به هفت هفته رامیتوان در راستای همین موضوع ارزیابی کرد اما باید این پرسش رامطرح کردکه چرا مدیران سینمایی از تجربه موفق اکران ۱۴۰۲ الگو نمیگیرند؟ و با برنامهریزی بر اساس چنین تجربه موفقی، سیاستگذاری جدید نمیکنند؟
گروه خنثی سازی سینمای کمدی
فروش سینمای کمدی درسال۱۴۰۲که بیش ازنیمی ازفروش۱۱۳۰میلیارد تومانی سینمای ایران را دربرمیگیرد به خودی خود قابل بررسی و سیاستگذاری است. بطور مثال تنها ۲فیلم فسیل و هتل توانستهاند نزدیک به۶۰۰ میلیارد فروش داشته باشند. این فروش نشان از آن دارد که مخاطب سینما بر اساس شرایط اجتماعی ترجیح میدهد به سینما به عنوان یک ابزار سرگرمی نگاه کند و بخشی از زمان و هزینه زندگیاش را به دیدن آثار کمدی اختصاص دهد. پس اگر به کارکرد سینما به عنوان یک ابزار سرگرمی که میتواند بر خیلی از مشکلات اجتماعی تاثیر بگذارد و بار روانی مشکلات را کاهش دهد، نگاه کنیم؛ سیاستگذاری در سینما باید رویکرد مردمی به خود بگیرد و عملا توجه به خواست مردم باید در درجه اول اولویت برنامهریزی قرار گیرد. طبیعی است اگر مخاطب چنین ماهیتی را در سینما پیدا نکند به سمت سینمای غیر کمدی هم سوق پیدا نخواهد کرد و عملا رفتن به سالن سینما را از سبد هزینههای زندگی خود حذف میکند. با توجه به این موضوع هنوز معلوم نیست چرا مدیران سینمایی در تلاشند امکان فروش فیلمهای کمدی را کاهش دهند و با رویکرد به نظامنامه اکران، قصد دارند با تعیین سقف نمایش یک فیلم در مدت زمان معلوم، به این خواست جامعه واکنش منفی نشان دهند. عجیبتر آنکه حبیب ایلبیگی، معاون نظارت سازمان سینمایی نیز در برنامه هفت بطور شفاف اعلام کرده برای نمایش فیلمهای کمدی محدودیت ایجاد شده و بطور رسمی اعلام کرد که به تهیهکنندگان توصیه اکید شده اگر به دنبال کمدیسازی هستند به اکران سال۱۴۰۳فکر نکنند. این موضوع نشان میدهد سازمان سینمایی به عنوان یک نهاد که باید سیاستگذاری اکران را راهبری کند و مبنای آن باید خواست مردم و انتفاع سینماگران باشد، به ایجاد موانعی اقدام کرده که یکی از آنها رجوع به گذشته بیتاثیر آییننامههای اکران است و از دستاوردی اکران سینما در ۱۴۰۲ که در یک شرایط خاص رقم خورد و موفق هم بود الگو نگرفته است. این به آن معناست که مدیران سینمایی بجای داشتن سیاستگذاری روزآمد و مبتنی بر تجربه موفق، راحتطلبانه تلاش دارند به مصوبههایی بازگردند که هیچ دستاوردی برای سینما نداشته است.
راحتطلبی به جای سیاستگذاری
اما چرا باید این تصمیم مدیران سازمان سینمایی را به نقد نشست و هشدار داد که تصمیم امروز آنها چه تبعاتی در آینده خواهد داشت و این نگاه راحتطلبانه امروز، چگونه گیشه سینما را به سمت ورشکستگی سوق خواهد داد. اول آنکه در صنایع خلاق به ویژه هنر صنعت سینما، بطور طبیعی اگر مخاطب خواسته خود را در آثار موجود پیدا نکند، به سراغ محصول و کالای دیگر نمیرود و بیشتر رویکرد حذفی خواهد داشت. یعنی اگر مخاطب فیلم، موسیقی، تئاتر و.... را در جهت خواسته خود نیابد به تماشای آثار دیگر نخواهد رفت و عملا در جهت حذف آن از سبد هزینههای خود گام خواهد برداشت. پس محدودسازی برای سینمای کمدی که امروزه مورد درخواست عمومی قرار دارد راهی اشتباه است. این موضوع نشان میدهد مدیران سینمایی که بعضا برخی از کمدی سخیف و ضد فرهنگی آنها را مورد بازخواست قرار داده، برای کمکردن حاشیههای خود تصمیم به محدودسازی گرفتهاند تا راحتطلبانه برخی از حاشیههای مدیریتی خود را کاهش دهند. این در حالی است که میتوان بخوبی اکران سال ۱۴۰۲ را بازخوانی کرد تا فهمید کمدیهای شریف و بدون آثار مخرب فرهنگی که مخاطبان را به سالن سینما میکشاننده، چه فاصله معناداری با کمدیهای سخیف دارند. مثلا فاصله ۳۲۰ میلیاردی فیلم فسیل که در صدر جدول فروش قرار دارد با کمدی دیگری مثل هاوایی که در جایگاه سوم قرار دارد و فقط ۸۰ میلیارد فروش کرده، خود نشان میدهد که مردم چگونه آثار سینمایی را برمیگزینند و تنها به صرف خنده به هر چیزی، وارد سالن سینما نمیشوند. این درحالیاست که شورای عریضوطویل نظارت سازمان سینمایی بهجای نظارت هدفمند بهتر بر محتوای ساخت آثار سینمایی، قصد دارد با پاککردن صورتمسأله موضوع ساخت فیلم و اکران کمدیها را محدود کند تا با ایجاد تحمیل به ماهیت و کارکردهای سینمایی، بار شورای نظارت و حاشیههای سازمان سینمایی را کم کند.
تهی کردن سینما از بخش خصوصی
بخش خصوصی یکی از بالهای اصلی شکلدهی به هر صنعتی است و سینما نیز از این موضوع مستثنا نیست. اندک فعالیت بخش خصوصی سینما همواره مبنای کار خود را بر سود و زیان برنامهریزی میکند و تلاش دارد با پاسخگویی به نیاز مردم، منتفع شود. از همین رو رویکرد بخش خصوصی همواره نیاز مردم است. پس اگر جریان سیاستگذاری در سینما بر محدودکردن فیلمهای کمدی باشد بهطور طبیعی سودآوری در این سینما به نفع بخش خصوصی نیست و عملا سینما تبدیل به هزینههایی میشود که دولت باید جور آن را بکشد. پس نتیجه محدودسازی سینمای کمدی در شرایط فعلی چیزی جز حذف بخش خصوصی از بدنه سینما نخواهد بود.از سوی دیگر مدیران سینمایی با شعارهایی همچون عدالتگستری تلاش میکنند به توجیه اقدامات خود بپردازند و عملا محدود کردن سینمای کمدی را به فرصت دیدهشدن سایر آثار سینمایی نسبت میدهند. این درحالیاست که چنین موضوعی بیشتر از رنگ واقعیت، بوی توهم میدهد، زیرا با ایجاد فرصت برابر در اکران برای ژانرهای سینمایی عملا فروش تضمینشدهای را نخواهیم داشت، زیرا مخاطب است که در این زمینه تصمیمگیری میکند. از طرفی رویکرد به سینمای دولتی و ارگانی را که در یک سال گذشته شاهد آن بودهایم و عملا نتایج آن در جشنواره چهلودوم فجر مشاهده شد، باید در نسبت سینمای استراتژیک و کارکردهای اجتماعی آن بررسی کرد. چون اساسا سینمای سیاستگذاریشده استراتژیک، قرار نیست انتفاع اقتصادی را در پی داشته باشد، زیرا این نوع از سینما نیازمند ساختاری متفاوت از تولید تا توزیع است و باید سیاستگذاری جداگانهای داشته باشد تا به شکل عمومی دیده شود. پس عملا تهیکردن فضای اکران برای نمایش چنین آثاری، نمیتواند کارکردهای این سینما را در جامعه زیاد کند و فقط سالنهای سینما را خالی از مخاطب میکند. بهطور مثال در اکران سال گذشته شاهد بودهایم اگرچه فیلمهایی همچون «غریب» و «سرهنگ ثریا» که ماهیتی استراتژیک داشتند، به لحاظ گیشه به موفقیتی دست پیدا نکردند، اما اکرانهای مردمی و دانشگاهی براساس آمارها توانستند مخاطبان قابل توجهی را جذب کنند و بر جامعه هدف، تاثیرگذار باشند.
مشاورههای غلط یا عافیتطلبی مدیران سینمایی
بهطورکلی برنامهریزیها برای اکران۱۴۰۳گویای سیاستگذاری غلطی است که معلوم نیست مدیران سازمان سینمایی چگونه به آن رسیدهاند. ایجاد محدودیت برای فیلمهای کمدی را میتوان به مشاورههای غلط و عافیتطلبی مدیران سینمایی نسبت دارد که کارکردها و تاثیرگذاری آثار سینمایی را نادیده میگیرندوبابرگزیدن تجربههای غیرمفیدگذشته تلاش میکنند زمان برای هدفمندسازی سیاستها را بکشند. باید یادآور شد نتیجه ایجاد محدودیت برای سینمای کمدی درزمان فعلی در سالهای آینده خود را نشان خواهد داد. چون عملا باعث قهر دوباره مخاطب با سینما، حذف بخش خصوصی از سینما، ورشکستگی سینماداران و قطع رابطه کارکردی سینما بر فرهنگ خواهد شد. مدیران سینمایی باید توجه کنند که برای بستر نمایش فیلمهای پشت خط مانده باید راهکارهای بهتر و عملی پیدا کنند و عملا با حذف سینمای کمدی راه به جایی جز ورشکستگی سینما نخواهند برد.