برنامه «این ‌شب‌ها» به موضوعاتی در حوزه دین می‌پردازد

شوق آموختن آموزه‌های دینی

درباره هویت ملی و دینی و ارتباط این دو

تقابل یا تعادل؟

تعاریف متعدد را که نگاه بکنی، برای آدمیزاد از دو بُعد هویت در نظر می‌گیرند. یک هویت فردی و در مرحله‌ بعد، هویت جمعی. بعد که کمی در توضیح و شرح پیش می‌روند، هویت ملی را زیرمجموعه هویت جمعی خطاب می‌کنند و سپس از عناصر هویت ملی، هویت دینی را محل گفت‌وگو قرار می‌دهند.
کد خبر: ۱۴۴۹۳۶۰
نویسنده فاطمه پورابراهیم - نوجوانه
 
اینها را گفتم که توجه شما را به این تلفیق و عدم دوگانگی در تعریف هویت ملی و دینی جلب کرده باشم. ما هم در این دو صفحه از نوجوانه به بهانه‌ تلفیق ماه رمضان و عید نوروز، روی این دو هویت ملی و دینی دست گذاشته‌ایم و از ابعاد مختلف به تلاقی این دو نگاه کرده‌ایم.

شما چه کسی هستی؟
اگر درخیابان‌های پاریس کسی جلوی شما را بگیرد و بپرسد:«?Qui es tu»، چه جوابی به او خواهید داد؟ احتمالا اگر فرانسوی بلد باشید، شروع می‌کنید بعد از اسم و فامیل، می‌گویید که من اهل ایرانم. این همان بخش از هویت شماست که به آن می‌گویند: «هویت ملی».همه ما نسبت به یک دولت یا ملت احساس تعلق داریم. یک حس خاص که بین تمام مردم مشترک است. همه ما ایرانی‌ها با به‌یادآوردن حادثه‌ متروپل آبادان غمگین و همگی از حال‌وهوای عید نوروز، سرخوش می‌شویم و دل‌مان می‌خواهد هفت‌‌سین بچینیم. حرف از سرعت اینترنت که می‌شود اخم‌مان توی هم می‌رود و اسم پروفسور سمیعی که می‌آید، سینه‌مان را جلو می‌دهیم.این حس مشترک، نمودش را در سنت‌ها، فرهنگ، یا زبان سیاست نشان می‌دهد. تعریف دیگری هم از نظر روان‌شناختی هست که به زیبایی توصیف می‌کند که هویت ملی از نظر روان‌شناختی تحت ‌عنوان آگاهی و احساس از تفاوت بین ما و آنها تلقی می‌شود.از طرفی اگر همان فرانسوی که در خیابان‌های پاریس داشت ما را سین‌جیم می‌کرد، از ما بخواهد دقیق‌تر خودمان را معرفی کنیم، به دین‌مان اشاره می‌کنیم. گرایش‌های دینی ما، بخش بزرگ و مهمی از هویت ما را تشکیل داده که در بخش‌بخش زندگی ما تاثیر دارد؛ از ظاهرمان گرفته تا سفره‌ غذای‌مان.هویت دینی لزوما با مذهبی‌بودن یا دینداری یکسان نیست. هویت دینی ما ایرانیان، اکثرا به اسلام برمی‌گردد. حس مشترک جمعی ما با حبی که به پیامبر داریم و بغض‌مان از دشمنانش توصیف می‌شود. با خاطره‌ اولین سوره‌ای که حفظ کردیم و روز جشن تکلیف‌مان.هر آدمی نیازی فطری در پرستیدن نیرویی بزرگ‌تر دارد؛ گرایشی به عشق. این احساس و تمایل آدم‌ها، در اعمال و رفتار دینی نشان داده می‌شود و رابطه‌ای که آن انسان با یک دین دارد، هویت دینی او را می‌سازد. 

آفتی به نام «دوگانه‌سازی»
چگونه به هویت ملی و دینی آسیب می‌رسد؟‌ چگونه بعضی کنش‌ها، در مقابل تقویت هویت ملی و دینی می‌ایستد؟ حتما شما هم بارها با دوگانه‌‌سازی بین مسلمانی و ایرانی‌بودن مواجه شده‌اید. زیاد پیش آمده که زیر یک پست در اینستاگرام، بحث و جدل راه افتاده و یکی از تاریخ افتخارآمیز ایران دفاع کرده و دیگری در جواب از ارزش‌های دینی گفته است. به‌راستی ما ایرانی هستیم یا مسلمان؟ پرسیدن این سؤال به اندازه‌ بحث‌های بی‌سرانجام اینستاگرامی و توییتری مضحک است؛ چراکه هر کدام از آنها بخشی از هویت ما هستند و نه‌تنها با یکدیگر در تقابل نیستند؛ بلکه زلف‌شان به یکدیگر گره خورده است.تاریخ کشور ما با اسلام پیوندی دیرینه دارد و به قول استاد مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران به یکدیگر قابل انکار نیستند. آسیب این دوگانه‌سازی‌ها بیش از هرچیز، هویت ملی و دینی ما را نشانه گرفته و موجب تعارض هویتی در جامعه، به‌خصوص نوجوانان می‌شود؛ نوجوانانی که به‌تازگی به دنبال کشف هویت خود هستند. اریکسون از جمله روان‌شناسان بزرگی است که توجه زیادی به مقوله «احساس هویت» کرده است. به عقیده‌ این روان‌شناس؛ «هویت احساسی است که فرد در اوایل سن نوجوانی، خود را از دیگران مجزا و متمایز دانسته، برای خود ثبات و یکپارچگی قائل است و خود را شبیه به تصور دیگران از خود می‌داند. این تصور، حد مطلوب است و گاهی هم در شکل‌گیری این احساس و تصور از خود خلل به وجود می‌آید و فرد از خودش یکپارچگی ندارد. او چنین حالتی را بحران هویت یا آشفتگی هویت می‌داند.» دولت‌ها و ملت‌ها می‌توانند برای ترمیم این دوگانه‌ها دست به اقدامات مختلفی بزنند؛ اقداماتی برای زیر سؤال بردن این تقابل و ترمیم این دوگانه‌سازی. 

تلاشی عبث
ورود اسلام با تمام فرازوفرودهایی که برای جامعه ایرانی داشت، خودش را به واسطه مفاهیم عمیقش در دل مردم ایران جا کرد. راهی برای خود در لابه‌لای سنت‌های عمیق و گاه آیینی باز کرد و در عمیق‌ترین لایه‌های فرهنگی ما نشست. برای همین هم هست که از عناصر مهم هویت ملی ملت ایرانی، هویت دینی‌شان است. شما نمی‌توانی دست روی بزرگ‌ترین آثار ادبیات فارسی بگذاری و بدون درک دین اسلام، از آنها سردربیاوری. نمی‌توانی تاریخ ایران را مطالعه کنی، بدون این‌که بخواهی تاریخ کلی اسلام را بدانی. از طرفی نیاکان ما در مواجهه با اسلام دچار خودباختگی نشدند. وقتی دو فرهنگ غنی باشند، در یکدیگر حل می‌شوند و هیچ‌کدام بر آن یکی چیره نمی‌شود. ما نقاط مشترکی را که با اسلام داشتیم، پررنگ و نقاط اختلاف را کمرنگ کرده‌ایم. اینها که عرض می‌کنم در فرهنگ عامیانه ما نمود دارد و مصادیقش را در رسوم، آیین‌ها و ادبیات فارسی ما مشاهده می‌کنید. برای مثال، عنصری بلخی، شاعر دربار محمود غزنوی، برای مدح این پادشاه که ادعای جهاد دینی و دینداری داشت، علاوه بر تشبیه به مالک اشتر، او را دارای «فّر یزدانی» می‌خواند که اساسا این عبارت، مفهومی مرتبط با قبل از اسلام دارد.تا حرف از ادبیات فارسی به میان است، موردی را هم به نقل از استادان خاطرنشان کنم. تلاش برای حذف کلمات عربی از زبان فارسی امری بیهوده است. نه این‌که از آن سمت بام بیفتیم و عربی‌نویسی و استفاده زیاد از کلمات عربی را مایه مباهات و فخر بدانیم اما تلاش برای حذف عربی از فارسی، به بهانه تضعیف هویت اسلامی و توجه به هویت ملی از جمله امور به دور از دانش است، زیرا این پیوند چنان قدیمی و ریشه‌دار است که گویی کلمات نشأت‌گرفته از زبان عربی دیگر جزئی از واژگان فارسی هستند، ولو با ریشه‌ای بیگانه. همان‌طور که بسیاری از واژگان ما ریشه‌هایی بیگانه دارند، بی‌آن‌که بدانیم. از طرفی تاثیرگذاری زبان عربی به قبل از اسلام برمی‌گردد؛ پدران زبان‌های عربی و فارسی نیز قبل از اسلام با یکدیگر مراودات زبانی داشته‌اند.

زلفین گره‌خورده
هرقدر زلف میان این دوهویت بیشتربه هم بپیچد، اثراتش عمیق‌تر می‌شود و هریک به دوام دیگری کمک می‌کند. این تلفیق می‌تواند جشن‌های ترکیبی ماه رمضان و عید نوروز باشد که هر ۳۳ سال یک‌ بار رخ می‌دهد و یک موهبت و تجربه جالب است؛ مثل بنرها و پوسترهای فرهنگی که در این راستا تولید شده تا پدید‌آمدن مفهوم یلدای مهدوی، با این معنا که در شب یلدا یک دقیقه بیشتر منتظر امام زمان خود هستیم. طی زمان هم نگاه کنید،هرجا که هویت ملی ودینی مادست در دست هم داده، شاهکار آفریده است؛ از بناهای ایرانی ــ اسلامی گرفته تا هنروادبیات و هرجا که سعی درزدودن کامل یکی ازاین دو هویت دراثری شده، آن اثرمحل بحث، اختلاف و دوگانگی است. 

آتش به دامن خاکستر
طی سال‌های مختلف و در دوره‌های زمانی دور و نزدیک، بودند کسانی که گمان می‌کردند با تضعیف هویت ملی، در راستای تقویت هویت دینی قدم برداشته‌اند یا با تضعیف هویت دینی، هویت ملی را زنده نگه می‌دارند. چیدن یک تقابل میان این دو مهم که از اساس به هم پیوسته‌اند، مضحک و به دور از دانش است. گاه این امر در لایه‌های بیرونی یک جامعه نمود پیدا می‌کند؛ از تمایل به نمادهای ملی و حذف معادل دینی آنها در جامعه گرفته تا تلاش برای کمرنگ‌کردن و جدی‌نگرفتن نمادهای ملی.این اتفاقات گاهی از جانب مردم یک جامعه است و گاه این لایه‌های مدیرتی هستند که آتش به دامن این خاکستر‌ها می‌اندازد. اگر بخواهیم کمی مصداقی‌تر پیش برویم، چندی پیش شورای عالی انقلاب فرهنگی اعلام کرد که نام روز چهارشنبه‌سوری به روز «تکریم همسایگان» و روز ۳۰ آذر نیز که در تقویم ۱۴۰۲ به نام شب یلدا بوده، در تقویم ۱۴۰۳ روز «ترویج فرهنگ مهمانی و پیوند با خویشان» نام‌گذاری می‌شود.این اتفاقات واکنش‌های مختلفی را دربرداشت و اصلی‌ترین سؤال در مواجهه با این خبر، یک چرایی بزرگ بود. این تغییر نام به‌جز تضعیف هویت ملی چه تاثیری خواهد داشت؟ مگر نه این‌که اسم‌ها نماد هستند و نمادها لایه‌های بیرونی جامعه و تغییرات عمیق از لایه‌های سطحی آغاز می‌شود؟از طرفی کلمات کهن زبان فارسی دارای ریشه و اصالت هستند؛ کنار گذاشتن آنها به معنای کنار گذاشتن بخشی از تفکرات و قطع پیوند فرهنگی میان ما و گذشتگان است؛ از طرفی انتظار می‌رود شورای عالی انقلاب فرهنگی بودجه سالانه‌اش را صرف اقداماتی کلان‌تر و موثرتر کند.

کُمیت مدارس لنگ می‌زند
محققان این بحث می‌گویند:«سازوکار تکوین هویت ملی برعهده آموزش‌وپرورش وبه‌ویژه محیط جامعه‌ای به نام‌مدرسه است.»همین یک جمله کافی است که فانوس مطالبه‌گری را روشن کنیم و در کوچه‌پس‌کوچه‌های آموزش مدارس ایران راه برویم با این سؤال: «چقدر به تقویت هویت ملی توجه می‌شود؟»این مسأله را از دو وجه بررسی کرده‌اند. یک این‌که قشر نوجوان تا چه اندازه به هویت ملی خود احساس و علاقه دارد و از بُعد دیگر،تاچه اندازه شناخت دارند. بین این دو تفاوت هست. کتب درسی، معلم‌ها و فعالیت‌های پرورشی مدارس تا چه میزان توانسته‌اند هویت ملی را در دانش‌آموزان،به‌خصوص قشر نوجوان جا بیندازند؟ آیا یک نوجوان ایرانی آنچنان که باید و شاید،هویت ملی خود را می‌شناسد؟ چه میزان از اردوهای فرهنگی مدارس ما به بحث آشنایی دانش‌آموز با هویت ملی اختصاص داده می‌شود؟آنچه از ظاهر امر و تحقیقات حرفه‌ای این حوزه برمی‌آید، آموزش‌وپرورش خلأهای عمیقی در این بحث کاشته است. از دستکاری هرچندوقت‌یک‌بار کتب درسی و حذف برخی نام‌ها و عکس‌ها که خبرساز و جنجالی می‌شود گرفته تا ارائه تاریخ و ادبیات وجغرافیا به‌صورت خشک و پس‌زننده که سال‌هاست مورد نقد قرارمی‌گیرد وبسیاری اوقات بازدارندگی ایجاد می‌کند.حال شاید کسی بپرسد که شناخت هویت ملی چه تفاوتی ایجاد می‌کند؟ همین که حس علاقه و عِرق به وطن ایجاد شود، کافی نیست؟ بگذارید این سؤال را با یک سؤال جواب بدهم. به نظر شما جامعه‌ای که نوجوانانش خودشان و هویت‌شان را به‌خوبی نشناسند، چطورمی‌توانند ازآن هویت نگهداری کندومثل بادی به هرجهت،با هر تبلیغ فرهنگی‌ای همراه نشوند؟

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها