ریشهی بسیاری از مشکلات محیطزیستی کشور در مواجههی مقلدانه با الگوهای خارجی و درکی سطحی از مفاهیم علمی است. دامداری در جنگلهای زاگرس، قطع، پاکتراشی، پاکسازی جنگل از درختان خشکیده و جایگزین کردن نهالهای جوان در جنگلهای کهن هیرکانی و همچنین کاشت درختان در مراتع؛ از جمله اقدامات غلطی هستند که به اسم علم جنگلشناسی اجرا میشوند. چهبسا برای تدبر در این خوانش پر ایراد از جنگلشناسی، در آیندهای نه چندان دور دیگر جنگلی برای شناخت باقی نماند.
هیچ گاه نمیتوان با استفاده از عبارات پر طمطراقی مانند "دخالت بیولوژیک" و یا "پرورش جنگل"، اقدامات غیراصولی ذکر شده را موجه جلوه داد و در عین حال دعوی روش علمی نیز داشت. این روش متداول در کشور یعنی استفاده نابجا از واژگانی پر زرق و برق که شاید برای عموم ناشناخته و یا حتی جذاب به نظر بیایند، نه روش علم، بلکه توجیه تکراری و نخنما شده در شبه علم است.
تدریس و آموزش سهلانگارانه متولیان و توجه ناکافی به عمق شناخت پدیدههای رویشی، تنوعزیستی، مفاهیم صحیح بومشناختی، همبستگی بین زیستبومهای جنگلی، دریاها، تالابها و نقش آنها در سلامت جوامع انسانی، حیاتوحش و امنیت غذایی، منجر به سطحیشدگی این مفاهیم و استحالهی آنها به شعارهایی تهی از معنا شده است. لحاظ کردن روش علمی صحیح و مشاهدهی خردمندانهی زیستبومهای خرد، متوسط و کلان، همچنین تجارب بومی و میراث باستانی مردمان سرزمین، گرهخوردگی و درهمتنیدگی زیستبومهای جنگلی، پوششهای درختی، علفی و حیاتوحش را با یکدیگر آشکار کرده است. درک و فهم این زیستبومها انسان را به این باور میرساند که مرگ هر زیستبوم خرد در نهایت سبب مرگ تدریجی زیستبوم کلان خواهد شد، چرا که هر گروه درختی و علفی در جنگلها و مراتع، حاصل تنازع بقا و رسیدن تعادل در شرایط اقلیمی خاص همان منطقه (اصطلاحن کلیماکس) است. در لابهلای باورهای گذشتگان ما نظیر کمال مطلوب یا غایتمندی جهان، میتوان نشان داد که با عمق مبانی مفهوم کلیماکس بیگانه نبودهاند. پس مواجههی مقلدانه و دریافتهای سطحی از علم به بهای از میان بردن ارزشهای بومی، نهتنها حاصل دندانگیری ندارد، بلکه موجب میشود آنچه که داشتیم و میتوانستیم با مفاهیم علمی روشمند کنیم نیز به کلی از بین برود.
براین اساس بیتوجهی دولت به حفظ زیستگاههای فعلی، مهمترین نقد به طرح کاشت یک میلیارد درخت است. بنا بر آمار مرکز ملی کنوانسیون تنوع زیستی، روزانه حدود ۵۰۰ هکتار از جنگلها و مراتع کشور از بین میرود و طبق برآورد ناسا اگر سالانه ۱.۵ درصد جنگلها در ایران از بین برود، حدود ۷۵ سال دیگر تمام جنگلهای کشور نابود میشود و برخی از کارشناسان این زمان را ۵۰ سال پیش بینی میکنند.
در این میان مدافعان، ادعاهایی مبنی بر نقش کلیدی طرح در "ترسیب کربن" مطرح کردهاند. از آنجا که زیرورو کردن خاک، سبب آزاد شدن کربن میشود، ضرورت دارد که محاسبه شود با درختکاری، چقدر کربن آزاد میشود و نهال کاشته شده در عمر مفید خود چقدر کربن را میتواند ترسیب کند. بر اساس کنوانسیون تغییر اقلیم، تا سال ۲۰۳۰ باید تولید کربن با ترسیب آن در جهان برابر شود. طبق گزارش ششمین ارزیابی هیئت بیندولتی تغییراقلیم، تغییرات مربوط به کارکرد زمین در کشاورزی، حفاظت و احیای زیستبومهایی مانند جنگلها، مراتع، تالابها و همچنین وادار کردن صنایع به انجام فعالیتهای سبز، جذب طبیعی کربن را افزایش میدهد. پس چطور میتوان پذیرفت که به جای صرف بودجه برای حفظ جنگلها و مراتعی که نقش به مراتب مهمتری در ترسیب کربن دارند با مرتکب شدن خطاهایی مثل تغییر کاربری زمین با درختکاری قدم مثبتی برداشت؟
امکان تامین آب برای کاشت یک میلیارد درخت در کشوری که ارتفاع کل ریزشهای جوی 134.2 میلیمتراست، محل پرسش است، در حالی که بارشها کمتر از نیمی از مخازن سدهای کشور را پر کرده و ایران حتی برای تامین آب آشامیدنی هم با مشکل مواجه است. در این میان تصور بیفایده بودن پوشش مرتعی و اصرار به تبدیل این پوشش بینظیر به پوشش جنگلی هیچ مبنای علمی ندارد، از یک طرف با دخالتهای بیجا پوشش جنگلی را نابود کرده و از طرفی دیگر در مراتع غنی از پوششهای منحصربهفرد مرتعی، اصرار بر کاشت درختان داریم. ضمن اینکه مجموعه عملیات کاشت بیضابطهی این درختان، سبب ناآرامی و تخریب مأمن هزاران زیستمند ریز و درشتی میشود که در صورت عدم دخالت ما به حیات کرامتآمیر خود ادامه خواهند داد. حس خوشآیند عامهی مردم نسبت به درختان در مقابل پوشش مرتعی نمیتواند مبنای سیاستهای کلان قرار گیرد. نتیجهی این اقدامات چیزی جز این نیست که اولویتهای مهم کنار گذاشته میشود و اقدامات پوپولیستی جای اصول علمی را در تصمیمگیریهای کشور میگیرد.
بر این اساس با وجود قدمت بالای جنگلها در کشور و وجود مراتع ارزشمند، کمبود آب برای نهالکاری، همچنین هزینهی بالای کاشت و نگهداری از یکمیلیارد اصله درخت که با هزینهی امروز ۶۰ هزار میلیارد تومان بودجه نیاز دارد (به نقل از هادی کیادلیری)، اولویت حفظ و احیای آنچه داریم، با نمایشهایی مثل کاشت نهال قابل قیاس نیست. مگر اینکه در صورت اقدام برای درختکاری، با اولویت دادن به حفظ زیستگاهها و همچنین احترام به پوشش طبیعی موجود و جلوگیری از تخریب بیشتر سرزمین برای امکان بازیابی، درختکاری با گونههای بومی، در مناطقی که مورد تایید کارشناسان امر است، همچنین با در نظر گرفتن اصول کاملن علمی و اخلاقی انجام شود.
واضح است که اگر رویکرد علمی ترویج شده بود، تا امروز تجربهی شکست پروژههای قبلی عبرتآموز میشد. در نتیجهی درختکاریهای گذشته، درصد بالایی از نهالها از بین رفتند؛ رشد کافی نداشتند و حتی در صورت دوام، منجر به کاهش تنوع زیستی شدند. هزینهی بسیار و در مقابل حاصلی ناگوار نتیجهی قابل انتظار بیتوجهی به علم و برگرفتن سیاستهای عوام فریب با توجیهات شبه علمی است. با وجود تمام دلایل علمی برای اشتباه بودن طرح ذکر شده، اصرار برخی از متولیان امر به انجام این طرح تأملبرانگیز است.
در حالی که مهمترین عامل نابودی جنگلها و مراتع کشور، تخریب زیستگاه، دامپروری و چرای بیرویهی دام، آتشسوزی، قاچاق چوب، تغییر کاربری، سدسازی، معدنکاوی و عملیات عمرانی بی ضابطه است، راه حل نجات جنگلها و مراتع کشور نیز پرداختن به ریشهی مشکلات است نه معرفی راهکارهایی که سفرهای باب دل مجریان طرحهای جنگلداری و زمینخواری را فراهم میکند.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد