در این راستا، توماس فریدمن، تحلیلگر و یادداشتنویس نیویورکتایمز چندی پیش نوشته بود، اسرائیل ناگزیر است بین رفح و ریاض یکی را برگزیند. به این معنی که یا باید به رفح حمله کند و از امتیازات صلح ابراهیم صرفنظر کند و در افکار جهانی منزویتر شود، یا اینکه با خروج از غزه و سپردن آن به یک نیروی بینالمللی، روند عادیسازی با ریاض و سایر ملتهای عرب را در پیش گیرد. البته بلینکن توافق عربستان و اسرائیل را منوط به مقدماتی از جمله پایانیافتن جنگ غزه و روند تشکیل کشور مستقل فلسطینی دانسته است اما به نظر میرسد اعلام این موضوع در بحبوحه جنگ غزه و ناکامی تلاشها برای ایجاد آتشبس متضمن پیامهای خاصی به اطراف مختلف است.
اما چرا آمریکا در شرایط کنونی و در بحبوحه جنگ غزه طرح صلح ابراهیم را مطرح کرده است؟
آنچه مربوط به اسرائیل میشود، ظاهرا واشنگتن قصد دارد با نوعی تهدید و تطمیع، اسرائیل را از ادامه نبرد غزه و حمله به رفح بازدارد. این اقدام پس از آن صورت میگیرد که اختلاف بین جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی درباره جنگ غزه تشدید شده و به رغم آنکه بایدن در جریان گفتوگوی خود با نتانیاهو بر تعهد آهنین آمریکا نسبت به اسرائیل تاکید کرده اما همچنین گفته است در جریان حمله به رفح از این رژیم حمایت نخواهد کرد.
افزایش اعتراضات داخلی آمریکا علیه جنگ غزه بهویژه از سوی دانشجویان که از دانشگاه کلمبیای نیویورک آغاز شده و به سایر دانشگاههای این کشور و جهان در حال سرایت است، از جمله عواملی است که دولت آمریکا را در ادامه حمایت از اسرائیل در تنگنا قرار داده است. در هر حال روند عادیسازی برای رژیم صهیونیستی همچنان دارای موضوعیت و جذابیت است و حتی دولت نتانیاهو بهعنوان افراطیترین دولت تاریخ این رژیم از ابتدا اعلام کرده بود که یکی از اولویتهای سیاست خارجهاش در سطح منطقه عادیسازی روابط با عربستان سعودی است. عادیسازی روابط خصوصا با عربستان برای اسرائیل مزایای زیادی دارد که شاید مهمترین آن منزویشدن جمهوری اسلامی ایران و جریان مقاومت در منطقه محسوب میشود. در واقع اسرائیل با هدایت و اشراف آمریکا قصد دارد از طریق پیوستن عربستان سعودی به روند سازش، به اختلاف بین محور مقاومت و جریانسازی در منطقه دامن زده و به زعم خود امنیت و مشروعیت خود را تثبیت کند.
انتظارات آمریکا از عربستان
اما درباره عربستان باید گفت آمریکا قصد دارد از طریق ارائه امتیازاتی مانند پیمان دفاعی بین واشنگتن ـــ ریاض، این کشور را به سمت عادیسازی با تلآویو سوق دهد و در مقابل از این کشور انتظار دارد در مهار جریان مقاومت و از جمله حماس سهیم بوده و از طریق دیپلماسی با سایر کشورهای میانجی مانند مصر در متقاعد کردن حماس نسبت به شرایط آتشبس تلاش کند. پیام این امر به سایر اطراف خصوصا محور مقاومت نیز این است که روند سازش در منطقه یک روند جدی است و حتی میتوان آن را در شرایط جنگ و بحران مطرح کرد؛ سرانجام با پیوستن عربستان سعودی بهعنوان قطب جهان عرب به قطار صلح، گروههای مقاومت تضعیف شده و همانند گذشته قادر به مقابله و نبرد با رژیم صهیونیستی نخواهند بود.
محافل آمریکایی بر این باورند که پیشرفت در میانجیگری برای توافق سازش میان عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی یکی از انگیزههای حملات غافلگیرکننده حماس در هفتم اکتبر سال گذشته علیه رژیم صهیونیستی بوده و به همین دلیل باید این روند را دوباره فعال کرد. البته اینکه آیا در کوتاهمدت پیمان سازش بین عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی امضا خواهد شد؟ جای تردید وجود دارد؛ بهویژه آنکه مقدمات یا پیششرطهای آمریکا از جمله تشکیل دولت مستقل فلسطین و نیز آتشبس جنگ غزه در هالهای از ابهام قرار دارد. در واقع دولت کنونی اسرائیل اساسا دولت مستقل فلسطین را در اراضی ۱۹۶۷ به رسمیت نمیشناسد و از طرفی نتانیاهو نسبت به ادامه جنگ و حمله به رفح اصرار زیادی نشان میدهد. در مجموع باید گفت آمریکا با توجه به حساسیت شرایط داخلی شامل اعتراضات گسترده و نیز نزدیکی به موعد انتخابات ریاستجمهوری، سعی دارد به هر نحوی به جنگ غزه پایان دهد و به همین دلیل با دولت نتانیاهو دچار تنش شده است. طرح مجدد صلح ابراهیم در شرایط کنونی حاکی از تلاش وزارت خارجه آمریکا در منطقه به مثابه انداختن تیر در تاریکی است تا حداقل وجهه این ابرقدرت جهانی را نزد افکار عمومی و در مدیریت بحران تا حدی ترمیم کند.