چراکه براساس یک خرافه شکل گرفته است. داستان فیلم سال گربه، داستان کسی است(بهرام افشاری) که میخواهد به هرقیمتی - حتی به بهای یک عقیده خرافی - معروف شود. دراین فیلم با جهانگیر غزنوی، شخصیتی روبهرو هستیم که نیازی به تلاش برای رسیدن به خواستهاش ندارد و هرکس با او در سال گربه روبهرو شود، دچار بلایی میشود اما خودش مثل نوح، عمری طولانی دارد و جان سخت است، همین موجب معروف شدنش میشود. تا جایی که در فیلمهای دیگر بهیاد میآوریم، «من و شارمین» به کارگردانی بیژن شیرمرز که در سال ۹۴ ساخته شد از لحاظ محتوا و مضمون خرافاتیاش، زمینه مشترکی با فیلم سال گربه دارد. در فیلم من و شارمین، دختری خرافاتی بنا به توصیههای عمه رمالش، منتظر فردی به نام شارمین کوپال اصل نشسته تا به زندگیاش وارد شود و با او ازدواج کند که این سوژه هم خیلی از زمانهای که در آن زندگی میکنیم، فاصله دارد. حالا در سال گربه، جانسختی جهانگیر غزنوی و دردسرهاوعواقبی که هر۱۲سال در چرخه طالعبینی چینی دامن معاشران او را میگیرد، سوژه اصلی داستان است تا حداقل کمی از مخاطب خنده بگیرد که متأسفانه چندان موفق نیست. خردهروایتها و موقعیتهای سال گربه که شاید در قالب کمدی فانتزی جای بگیرد، بسیار پراکنده است؛ یعنی انگار قصههایی که در اصل و منطق هیچ ربطی به هم ندارد در قالب یک قصه قرار دادهشده تا مخاطب را بخنداند. دراین زمینه از ظرفیت حرکات موزون در سینمای هند هم بهره گرفته شده تا ابر و باد و مه و خورشید در کار خنداندن تماشاگر باشد اما باز هم تماشاگر خسته از سالن سینما بیرون میرود. سازندگان فیلم تلاش کردهاند یک ساعت و نیم تماشاگران را روی صندلی نگه دارند اما اصولا فیلمی که در پایان تماشاگران دائم به ساعتشان نگاه کنند که کی تمام میشود، آوردهای ندارد. علاوهبر این، آنچه موجب سقوط این کمدی و از نفس افتادنش میشود، استفاده از بازیگرانی است که کنار هم جذاب نیستند، مادر «میشا» - زن جهانگیر - هیچ ربطی به خود میشاوشخصیتش ندارد وبا با بددهانی و غرغرویی خود نسبت به دامادش، سعی دارد خنده بیافریند اما مخاطبان را بیشتر دچار احساس منفی میکند. آخرین دستاویز این فیلم برای بیشتر دیده شدن، حضور صدم ثانیهای بازیگرانی مثل مهرداد صدیقیان و بهنام بانی است که در حال فرار از دست شخصیت اصلی هستند و این نشان میدهد دست فیلمساز ازفیلمنامه و موقعیت خندهدار خالی است. همچنین حضور رضا رشیدپور که اتفاقا به داستان مربوط است هم چندان نتوانسته تماشاگر را راضی کندواین فیلم با نمایش هزارباره گورستان وفوتشدگان و زنده شدن مردگان، سعی داشته کمدی گروتسک خلق کند که در این مورد هم به طور کامل الکن است.به طور کلی، سال گربه ضربه اصلیاش را طبق معمول از فیلمنامه، روایتهای پراکنده و مدت طولانی فیلم میخورد که سعی داشته قصه واحدی خلق کند که باز هم ناکام مانده و حرف زیادی برای گفتنندارد.