سینمای کمدی را از جهات مختلف میتوان دستهبندی کرد. یکی ازدستهبندیهای کلی اینگونه تقسیم کردن این سینما در بسترهایی است که کمدی در آن شکل میگیرد؛ متضادها و مترادفها. منظور از تضادها فیلمهایی است که موقعیتهای کمدی آن از تضادهای موجود در داستان به وجود میآید مانند تضادهای خانوادگی دو جوان عاشقپیشه یا تضادهای فرهنگی وارد شدن شخصی در محیطی که به آن تعلق ندارد مانند ورود یک روستایی به فضای شهری که از این نوع مثالها در سینمای پیش از انقلاب با داستانهای سطحی و نگاهی ابزاری و جنسی به زن زیاد پیدا میشود. منظور مترادفها نیز بستری است که بر شباهتها و موقعیتهای هماهنگ کاراکترها با دنیای فیلم استوار است و اشتباهات کاراکترها و بدبیاریهای آنهاست که موقعیتهای کمدی را خلق میکند.
دهه ۶۰
کمدیهای دغدغهمند
به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و به دنبال آن جنگ، تاثیر بزرگی بر جریان معمول آن روزهای سینما مخصوصا گونه کمدی گذاشت، چرا که گونه کمدی که تا آن زمان مملو از ابتذال و نگاهی ابزاری به زن داشت و به خاطر موفقیتهای خود در گیشه کمترسراغ موضوعات مهم و جدی اجتماع میرفت، اکنون درحال یک پوستاندازی مهم دردرون خود بود. کارگردانان سینمای دهه۶۰ به واسطه شناسایی موقعیت کشور دست به تولید آثار زدند و برخلاف پیشینیان خود متکی بر خلاقیت خود شدند و همین امر باعث شد در این دهه شاهد فیلمهایی درخشان در گونه کمدی باشیم مانند فیلمهای کمدی که در بستر تاریخ روایت میشدند مثل «حاجی واشنگتن» علی حاتمی یا «کفشهای میرزا نوروز» محمد متوسلانی. اولین کمدیهای سینمای ایران پس از انقلاب در بحبوحه جنگ و ناآرامیهای داخلی آن روزها ساخته شدند. ایامی که جنگ و ترسهای مربوط به آن بر سر مردم سایه گسترانده بود و کمدیهای آن زمان هر یک به اندازه خود سعی داشتند برای ساعاتی هم شده، فضایی عاری از جنگ را برای جامعه خود فراهم کنند. البته در این میان کمدیهایی هم بودند که به مسائل انتقادی فرهنگی میپرداختند که آثار علی حاتمی از این دست کمدیها بود. از مهمترین و اولین فیلمهای کمدی سینمای ایران پس از انقلاب فیلم حاجی واشنگتن علی حاتمی است که در سال ۶۱ اکران شد. طنزی که حاجی واشنگتن ارائه میدهد طنزی تلخ و گزنده است؛ علی حاتمی با انتخاب بستری تاریخی(خاطرات اولین سفیر ایران در آمریکا) و نشان دادن رابطهای که میان یک آمریکایی و یک ایرانی که هر یک استعارهای از کشور خود هستند، در واقع طنز سیاهی را خلق میکند که مخاطب آگاه از تلخی سکانسهاست که میخندد. همین نوع از کمدی حاجی واشنگتن است که موجب میشود آنهایی که به دنبال صرفا خندیدن هستند، ارتباطی با فیلم نگیرند. در نیمه اول دهه ۶۰ فیلمهای دیگری نیز ساخته شدند که اکثرا مولود زمانه خود بودند مانند جعفرخان از فرنگ برگشته علی حاتمی که به کسانی که خود را به فرهنگ غرب باختهاند، میپرداخت یا مردی که موش شد به کارگردانی احمد بخشی که به افرادی که قصد دور زدن قوانین را دارند، میپردازد. اتوبوس به کارگردانی یدا... صمدی هم به مناقشات و اختلافات عقیدهای که در آن زمان در کشور رواج داشت، با نگاهی کمدی انتقادی نگاه میکند و تلاش دارد تا مفهوم یکی شدن و احترام گذاشتن به عقاید یکدیگر را در قالبی طنز پیش روی مخاطب قرار دهد. یکی از جریانهای مهم گونه کمدی دردهه۶۰ رامیتوان تولید آثار کمدی عروسکی مخصوص کودکان و نوجوانان و سینمای کودک نوجوان دانست، این نوع از سینما به دلیل شرایط سنی مخاطبان خود معمولا از گونه کمدی زیاد استفاده میکند شروعش در اواخر نیمه اول دهه۶۰ اتفاق میافتد. درست درزمانی که کودکان قربانیان بیگناه جنگ بودند مرضیه برومند به همراه محمدعلی طالبی بهواسطه محبوبیت خارج ازتصور مدرسه موشها یک نسخه سینمایی از آن ساختند که توانست به فروش بالایی در گیشهها دست پیدا کند و آغازگرموجی از فیلمهای کمدی عروسکی در سالهای بعد شود و به نوعی اولین فیلم گونه عروسکی سینمای ایران لقب بگیرد.
کمدی شهری
نیمه دوم دهه ۶۰ برای سینمای کمدی ایران بهعلت پایان جنگ و اقبال بیش از پیش مردم به گونه کمدی دورهای متفاوت از نیمه اول آن به حساب میآید. در این دوره کمدیهایی به نمایش درآمد که میتوان آنها را کمدیهای شهری نامگذاری کرد، به این علت که طنز درونی این فیلمها عمدتا در شهرها و مشکلاتی که زندگی شهرنشینی داشت، میپردازد و کوچ آدمها از زندگیها و خانههای سنتی به زندگی مدرن شهری و آپارتماننشینی را مدنظر دارد. از فیلمهای این دوره میتوان به فیلم اجارهنشینهای داریوش مهرجویی، آپارتمان شماره ۱۳ یدا... صمدی و زرد قناری رخشان بنیاعتماد اشاره کرد.اجارهنشینها شاید نمونه درخشان این سینما باشد که نویسندگی آن را خود مهرجویی برعهده داشت و تحت تاثیر زندگی این کارگردان در شهر فرانسه نوشته شد بود و به خاطر موضوعش که به ساکنان یک آپارتمان میپرداخت توانست موضوعات مهم و متنوعی را درون فیلم خود جای بدهد. موضوعاتی مانند فرهنگ آپارتماننشینی که موضوعی نو برای آن زمان به حساب میآمد، کلاهبرداریهایی که توسط بساز و بفروشها برای آپارتماننشینان اتفاق میافتاد و... که همگی به اندازه و درست در فیلم بیان میشوند و باعث شد که فیلم اجارهنشینها به نظر برخی، بهترین کمدی سینمای ایران لقب بگیرد. از جمله فیلمهای مهم دیگر این دوره میتوان به «هیجو» منوچهر عسگرینسب، «روز باشکوه» کیانوش عیاری اشاره کرد که تلاش میکردند با نگاه به فرهنگ قبل از انقلاب و پس از انقلاب در جهت تبیین فرهنگ روز برآیند و آگاهی مردم را نسبت به مسائل کشور بیشتر کنند. از سوی دیگر نیمه دوم دهه ۶۰ را میتوان شروع جدی کمدیهای عروسکی و سینمای کودک دانست؛ پس از موفقیت بزرگ شهر موشها در گیشهها اقبال به این گونه از سینما هم زیاد شد و ما شاهد فیلمهای کمدی با کاراکترهای عروسکی هستیم که در دنیایی خیالی روایت میشوند و به موضوعات اخلاقی میپرداختند. فیلمهایی مانند دزد عروسکها به کارگردانی محمدرضا هنرمند، گلنار به کارگردانی کامبوزیا پرتوی و گربه آوازهخوان از جمله این فیلمها هستند که آثار موفقی بودند.
تنوع کمدی با رویکردهای هویتی و ملیگرا
در کل دهه ۶۰ برای سینمای کمدی ایران پس از انقلاب یک دهه درخشان به حساب میآید. در این دهه ما شاهد فیلمهایی با موضوعات و کمدیهای متنوعی هستیم که در نوع خود آثار خوبی بهحساب میآیند. در دهه آغازین سینمای کمدی ایران هم فیلمهای تاریخی کمدی داریم مانند حاجی واشنگتن و کفشهای میرزا نوروز و هم کمدیهای شهری موفقی مانند آپارتمان شماره ۱۳ و اجارهنشینها وهم کمدیهای کودک کمنظیری مانند شهر موشها و دزد عروسکها را داریم. تمام این آثار گرچه در ظاهر تفاوتهای زیادی با هم دارند اما یک نکته با هم مشترک هستند و آن دغدغهمندی است، فیلمهای دهه ۶۰ هرکدام بنابر جهانبینی پدیدآورنده خود دغدغههای خاص خود را دارند یکی دغدغه هویتی و ملیگرایی دارد مانند علی حاتمی، دیگری دغدغههای اجتماعی در سر دارد مانند داریوش مهرجویی و یکی مانند مرضیه برومند دغدغه کودکان سرزمین خود را در سر دارد.
دهه ۷۰
فصل کمدیهای خیالانگیز
نیمه اول سینمای کمدی دهه ۷۰را میتوان سینمای علیرضاخمسه نام گذاشت.خمسه بهواسطه بدن منعطف خود و تسلطش بر حرکات صورت و بروز احساسات یکی از پرکارترین کمدینهای دهه ۷۰ لقب گرفت. ازجمله فیلمهایی که علیرضا خمسه در آنها به ایفای نقش پرداخته میتوان به «دو نفر و نصفی»، «جیببرها به بهشت نمیروند» و «مهریه بیبی» اشاره کرد. فیلمهای کمدی دهه ۷۰ همگی ادامهدهنده همان کمدی شهریای است که با اجارهنشینها شروع شد. این فیلمها عموما بازنمایی از جامعه زمانه خود است که در بستر خانواده روایت میشود وکمدیهایی اخلاقگرا است.موفقترین فیلمساز دهه۷۰رامیتوان ابوالحسن داوودی دانست؛ داوودی که اولین تجربهاش فیلم فانتری سفر جادویی درسال۷۰ بود، توانست دردوسال پیاپی فیلمهای جیببرها به بهشت نمیروند و من زمین را دوست دارم را هم بسازد که هرسه فیلم دارای بنمایههای فانتزی هستند وتوانسته به فیلمهای ماندگار دهه ۷۰ تبدیل شوند. یکی از فیلمهای مهم سینمای دهه۷۰ که کمدیای معناگرا - روانشناختی است و تا به امروز کمتر فیلمی درحال و هوای آن ساخته شده، فیلم روز فرشته اثر بهروز افخمی است.افخمی درروز فرشته با درست کردن لوکیشنهایی ناآشنا سعی داشت تا درونمایههای روانشناختی فیلم را پررنگتر کند اما همچنان بر موضوعاتی که در فرهنگ ایرانی اسلامی خودمان وجود دارد، مانند مکافات عمل تاکید دارد و توانست یکی از فیلمهای کمدی متفاوت دهه ۷۰ را رقم بزند.
آغاز انحراف با شکستن چارچوبها
نیمه دوم دهه ۷۰ به تناسب تغییر در ماهیت سیاسی کشور با یک تحول در سینمای کمدی ایران همراه بود؛ درواقع تا سال ۱۳۷۶ میتوان گفت که شخصیتها، کاراکترها و کلیشههای سینمای کمدی شکل گرفته بود اما تغییر سیاسی در کشور با ظهور انحراف اصلاحات، باعث شد تا فیلمهایی ساخته شود که نوعی انحراف در جریان فیلمهای کمدی ایجاد کرد، مانند «مرد عوضی» و «مومیایی۳»محمدرضاهنرمند که اکران این فیلمهاهم بدون حاشیه نبودومرزبندیهای معمول سینمای کمدی اخلاقگرا درهم شکست. مرد عوضی با طرح موضوع جابهجایی شوهر و زندگی خصوصی افراد، دقیقا پای به عرصه سینمای قبل از انقلاب گذاشت و مومیایی ۳ هم در قالب سینمای کمدی-اجتماعی تنها به شوخیهای سیاسی با نهادهای انتظامی و فرهنگی روی آورد. دهه ۷۰ که همزمان با تب مهاجرتهای کاری به کشورهای آسیایشرقی و یافتن زندگیای راحتتر! بود هم سوژهای نو در اختیار فیلمسازان قرار داد تا فیلمهایی خارج از جریان معمول سینمای کمدی به مخاطبان خود ارائه بدهند. داوود میرباقری با «آدمبرفی» درواقع نشان دادمصائب مهاجرت و واقعیتهایی که درپس تصویر زیبای مهاجرت قرار دارد، کابوسی بیش نیست و او سعی داشت تا در قالب کمدی، فیلمی هشداردهنده بسازد تا بتواند مخاطب خود را آگاه کند. البته اگرچه دهه ۷۰ را باید دهه سینمای انحراف در سینما بهویژه در سینمای کمدی دانست اما درهمین دوران گونه جدید دیگری هم به سینمای کمدی ایران اضافه شد که تا آن زمان فیلمسازی به سراغ آن نرفته بود. کمال تبریزی با ساختن لیلی با من است به موضوع جنگ تحمیلی که تا آن زمان سرشار از قداست بود از دریچه کمدی اجتماعی نگاه کرد و با حفظ همان قداستها از منظر مخاطب، روایتی کمدی از زندگی افرادی را نشان داد که از جنگ واهمه داشتند اما با آشنایی بیشتر با این فرهنگ، خود را جزئی از این بستر دانستند. با اینکه لیلی با من است گونهای جدیدی در سینمای کمدی خلق کرد اما تا به امروز فیلمهای زیادی در این گونه ساخته نشده و فیلمهای طنز گونه منحصر به لیلی با من است، مجموعه اخراجیها مسعود دهنمکی و فیلم ضدگلوله مصطفی کیایی است. همچنین در این دوره شاهد ادامه موجی درسینمای کمدی عروسکی هستیم که شهرعروسکها شروعکننده آن بود؛ درسالهای پایانی دهه۷۰ کمدیهای عروسکی قابلتوجهی تولید شد که توانست در گیشه هم موفق ظاهر شود و تا امروز نهتنها از فیلمهای درجه یک گونه کمدی که از فیلمهای تراز اول سینمای ایران به حساب بیاید. از فیلمهایی که در این سالها تولید شدند میتوان به «الو الو من جوجوام» به کارگردانی مرضیه برومند و «یکی بود یکی نبود» ایرج طهماسب اشاره کرد. ضمنا مهمترین و ماندگارترین فیلم دهه ۷۰ سینمای کمدی ایران درواقع کلاه قرمزی و پسرخاله است که علاوه بر موفقیت کمنظیرش درسینما، نقطه آغازی برای همکاری زوج محبوب سینما ایرج طهماسب و حمید جبلی بود که منجر به آثار ماندگار در سینما و تلویزیون شد. کمدیهای دهه ۷۰ رامیتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ یکی انحرافاتی که با جریان اصلاحات رقم خورد که تاثیر آن را دردهههای بعدی شاهد هستیم و دیگر، جریانی که بنمایههای کمدی خود را از دهه ۶۰ پا گرفته بود وعملا دنبالهروی فیلمهای دهه قبل ازخود بودند.به طورکلی فیلمهای دهه۷۰همچنان همان کمدیهای اخلاقگرا هستند که دغدغههای خود را دارند؛ هرچندکه میزان دغدغهمندی فیلمهای این دهه نسبت به دهه۶۰ کمتر شده بود. فیلمهای دهه ۷۰اگرچه در روایت با هم تفاوتهای آشکاری دارند اما گونه فانتزی در این دهه زیاد به چشم میخورد؛ فیلمهای فانتزیای که چه در سینمای کودک و چه در گونه کمدی، فیلمهای ماندگاری شدند که امروزه دیگر خبری از آن کیفیت در سینمای کمدی ایران به چشم نمیخورد.
دهه۸۰
کمدیهای سیاسی
یکی از ویژگیهای اصلی سینما به طور کلی متاثر بودن آن از فضای جامعه است؛ به طور کلی اگر در جامعه اتفاقی خاص بیفتد، سینما اگر به شکل مستقیم به آن موضوع ورود نکند، فیلمهای آن دوران تحت تاثیر آن اتفاق قرار میگیرند. اواخر دهه ۷۰ از نظر سیاسی، کشور شرایط ویژهای پیدا کرد و به همین دلیل فیلمهای کمدی سیاسی در نیمه اول دهه ۸۰ شمسی بیش از همیشه ساخته و اکران شدند. فیلمهایی که یا موضوع سیاسی داشتند مانند فیلم مکس یا با تیپسازی از طرفداران گروههای سیاسی و اختلافاتی که میان آنها بود، موقعیتهای طنز خلق میشود مانند فیلم نان، عشق و موتور هزار. این فیلمها ادامهدهنده جریان انحراف در ساخت فیلمهای کمدی بود که از اواسط دهه ۷۰ آغاز شده و در نیمه اول دهه۸۰نیز به وفور ساخته شدند.اما در این میان یکی از فیلمهای مهم تاریخ سینمای کمدی ایران و دهه ۸۰، فیلم «مارمولک» بود که اکران آن با حواشی زیادی نیز همراه بود. اگر به کارنامه کمال تبریزی نگاهی بیندازیم روشن است که او علاقهای به حرکت در جهت موج فیلمسازی معمول سینما ندارد. او درسال۷۴ برای اولینبار توانست با ساختن «لیلی با من است» مرزهای کمدی را جابهجا کند. تبریزی در ادامه سال ۸۲ این بار چیزی را برای شوخی کردن انتخاب کرد که به مراتب سختتر و پیچیدهتر از جنگ بود؛ او این بار سر شوخی را با روحانیون و لباس روحانیت باز کرده بود. مهمترین ویژگی مارمولک این است که در کرسی قضاوت نمینشیند تا حکمی را برای کسی یا جریانی صادر کند. مارمولک همان اندازه که از جامعه خود انتقاد میکند، نقدهایی هم به نوع ارتباطی که تا آن زمان میان روحانیت و جامعه شکل گرفته بود، وارد میکند و با اینکه حرفش را صریح به همه میزند، اما موجب آزردهخاطری کسی نمیشود. دیگر فیلم مهم نیمه اول دهه ۸۰ «مهمان مامان» به کارگردانی داریوش مهرجویی است. از ویژگیهای این کمدی میتوان به اقتباسی بودن آن اشاره کرد که در واقع اقتباسی از داستان مهمان مامان هوشنگ مرادی کرمانی است. مهمان مامان دومین فیلم دهه ۸۰ است که بر خلاف موج فیلمسازی دوران خود حرکت میکند. مهرجویی در این فیلم از زاویهای متفاوت به قشر فرودست جامعه میپردازد و از محدودیتهایی که این قشر از جامعه با آنها دست و پنجه نرم میکند، موقعیتهای کمدی خود را خلق میکند، نه با تمسخر آنها و وارد کردن آدم پولداری میان آنها که زندگی را یاد بگیرند.
کمدی جوان
نیمه دوم دهه ۸۰ شروع کمدیهای جوان است؛ کمدیهایی که به موضوعات جوانان و روابط عاطفی میان آنها میپردازد و همین موضوع باعث میشود مخاطبان جوان بیش از گذشته مجذوب سینماها شوند. دیگر ویژگی این دوره که تا امروز نیز ادامه داشته ورود جدی بخش خصوصی به سینماست که در سینما صرفاسود رامیبیند ونه فرهنگ را وهمین دید مادی نقطه شروع افول سینمای کمدی ایران را رقم میزند، افولی که ذرهذره اتفاق افتاده است و حتی این افت کیفیت دامنگیر گونه کمدی هم میشود.همچنین در این دوره است که پس از ۲۰سال ساختن کمدیهای اخلاقی وخانوادگی کمکم صدای پای فیلمفارسی بیشتر به گوش میرسد و فیلمهایی تولید میشود که وامدار سینمای قبل از انقلاب است و تمام مؤلفههای آن سینما را دارد مانند «شاخه گلی برای عروس»، «عروس فراری» و ... که گواهی برای بازگشت فیلمفارسی در سینمای پس از انقلاب است.کاراکترهای اصلی کمدی این دوره بیشتر جوانان بودند. برخی فیلمسازان هم در همین چارچوب آثاری تولید کردند که زیرمتنهای اجتماعی و اصطلاحا دغدغه داشتند، فیلمهایی مانند «کما» به کارگردانی آرش معیریان، که شروع زوج کمدی حیایی و گلزار بود، در کنار موقعیتهای طنز خود به مسائل اجتماعی و حتی سیاسی میپرداخت که تا آن روز کمتر کسی سراغ آنها میرفت.دیگر فیلم این دوره که به جریان کمدی زمانه خود توجهی نداشت و یادآور همان کمدی شهری و آپارتمانی دهه ۶۰ داریوش مهرجویی و البته سینمای سیاسی نیمه دوم دهه ۷۰ بود فیلم «دایرهزنگی» است. پریسا بختآور با ساختن این فیلم توانست گونه طنز آپارتمانی را که سالها از آن میگذشت زنده کند و مسائل سیاسی روز را در این قالب بگنجاند. اما مهمترین فیلم دهه ۸۰ که دومین فیلمگونه طنز دفاعمقدس هم بود فیلم «اخراجیها» ساخته مسعود دهنمکی است. فیلم اخراجیها با فروش موفق خود به معروفترین اثر در این گونه محدود سینمایی تبدیل میشود. اخراجیها با اینکه فیلمی در ژانر دفاعمقدس است اما از افت کیفیتی که در این دوره گریبانگیر سینمای کمدی ایران شد در امان بود. دهنمکی در اخراجیها دست روی موضوعی گذاشت که تا پیش از آن در این گونه سابقه نداشت و میخواست رزمندگانی را نشان دهد که اگرچه در شهر خود لات و خلافکار بودند اما جبههها آنها را متحول کرده است و به نوعی گوشهای از گردان لاتها یا لوطیها را به نمایش بگذارد. بهطورکلی دهه ۸۰ بهخصوص نیمه دوم آن شروع افول سینمای کمدی در ایران است. ویژگی اصلی فیلمهای این دوره به کاراکترهای آن برمیگردد. پسرانی عاشقپیشه که عاشق دخترانی جسور میشوند و کلکلهای این دو کاراکتر موقعیتهای طنز خلق میکند.
دهه ۹۰
فیلمفارسیهای نو با تجملگرایی
نیمه اول دهه ۹۰ دنبالهرو همان موضوعات و موجی است که در نیمه دوم دهه ۸۰ آغاز شد. فیلمفارسیهای نوین به همراه همان کمدیهای جوانی که تنورشان در آن دوران داغ بود اغلب فیلمهای آن دوران را تشکیل میداد. در این میان اما فیلمهایی بودند که خط خود را از دیگر فیلمها جدا کردند و کارگردانان آنها پیش از ساختن میدانستند قرار است چه بسازند و صرفا سوار بر موج سینمای زمانه خود نشدند. ازجمله این فیلمها میتوان به «ضد گلوله»، یک کمدی دفاعمقدس دیگر به کارگردانی مصطفی کیایی، «دموکراسی در روز روشن» که دنبالهرو فیلمهای سیاسی اوایل دهه ۸۰ است، فیلم «قندون جهیزیه» علی ملاقلیپور بهعنوان یک کمدی آپارتمانی و «یه حبه قند» که در فضا و لوکیشنهایی نو خارج از فضای شلوغ شهری روایت میشود اشاره کرد. از ویژگیهای اصلی این دوره میتوان به ورود دوربین سینمای کمدی به دنیای مرفهین جامعه اشاره کرد و فیلمها پر از امکانات و سبکزندگیهایی است که دستنیافتنی به نظر میرسد. همچنین در این فیلمها اگر کاراکتری به نمایندگی از طبقه متوسط و فقیر فیلم نیز وجود دارد از زندگی خود ناراضی است و به دنبال هرراهی است تاخود را ازطبقهای که در آن زیست میکند جدا کند، فیلمهایی مانند «آینهبغل» نماینده چنین فیلمهایی است. دیگر ویژگی مهم فیلمهای این دوره پرداختن شکاف و دوقطبیای است که رفتهرفته در جامعه بهوجود آمده و موقعیتهای طنز خود را بر پایه برخورد انسانهایی با دنیاهای متفاوت استوار میکنند که فیلمی مانند گشت ارشاد نماینده این نوع از فیلمهاست.
کمدی نوستالژی
نیمه دوم دهه ۹۰ دوره کمدی نوستالژیهاست. در این دوره که بخش خصوصی بیش از پیش نفوذ خود را در سینما و فیلمسازی بیش از پیش گسترش داده و فیلمهایی ساخته شدند که در فضای پیش از انقلاب یا اوایل انقلاب روایت میشدند و به مخاطبان خود نوستالژی میفروختند.این فیلمها درکناراینکه فقط برای گیشه ساخته میشدنداما فیلمهای آسیبزایی برای جامعه نیزمحسوب میشدند و سالهایی که جزو سختترین دوران زندگی مردم محسوب میشدند مانند دوران پیش از انقلاب را دورانی سراسرخوشی و خرمی به تصویر میکشیدند ورفتهرفته این تصویر خیالی به تصویری واقعی در اذهان جامعه تبدیل شد. فیلمهایی مانند هزارپا و نهنگعنبر ۱ و ۲ این نوع از فیلمهای کمدی را نمایندگی میکنند.
ناداستانهای کمدی
آغاز قرن جدید شمسی شروع فیلمهایی است که دیگر در آنها ظاهرا داستان اهمیت چندانی ندارد و تمام بار کمدی فیلم برعهده کمدین فیلم است، البته این فرمول هم وقتی جواب میدهد که فیلم یک داستان چندخطی داشته باشد تا کمدین آن با هنر (بخوانید لودگی) خود بتواند سکانسهای طنز خلق کند. کمدیهای این دوران یا کمدیهای سریدوزیشدهای هستندکه بهواسطه فروش نسخه اول دنبالههای آن ساخته شده و مخاطبان برای دیدن کمدی خود به سالنهای سینما میروند. سینمای کمدی عصر حاضر را میتوان کمدی پژمان جمشیدی هم نامگذاری کرد. جمشیدی با ورود به سینما توانست با سام درخشانی یک زوج کمدی موفق را تشکیل دهد و با تکرار آن چه بهصورت تک و زوج در اکثر فیلمهای این دوره نقش اصلی را بهعهده داشته باشد. فیلمهای چند سال اخیر از نظر مضمون دنبالهروی دهه پیش از خود هستند و با جدی شدن دوقطبیهای جامعه، فیلمهایی هم که به این موضوعات میپردازند به تبع آن بیشتر شده است که میتواند زنگ هشداری برای جامعه و فرهنگ کشور باشد. از فیلمهایی که چنین ویژگیهایی دارند میتوان به فسیل، مجموعه تگزاس، دینامیت و چپ راست اشاره کرد.
زوجهای کمدی سینما
یکی ازویژگیهای سینمای طنز برجستهکردن بازیگران و اصطلاحا زوجسازی در این سینماست. گاهی اوقات حضور دوبازیگر در یک فیلم چنان مکمل همدیگر است که به مذاق تماشاگران خوش میآید و مخاطبان خواهان تکرار این زوجها هستند و اینگونه است که در سینما شاهد تولد زوجهای کمدیای هستیم که گاه سالها در کنار هم به ایفای نقش پرداختهاند. سینمای کمدی ایران هم مستثنا از این قاعده نیست و در طول عمر خود زوجهای محبوبی را به خود دیده است.
علیرضا خمسه و اکبر عبدی
پاکباخته
عملیات مهدکودک
قاعده بازی
پژمان جمشیدی و سام درخشانی
خوب بد جلف
ارتش سری
سهگانه تگزاس
ایرج طهماسب و حمید جبلی
رفیق بد
دختر شیرینیفروش
زیر درخت هلو
رضا شفیعیجم و جواد رضویان
زندگی شیرین
چهار چنگولی
دم سرخها
امین حیایی و محمدرضا گلزار
کما
شیش و بش
شام عروسی