جریانشناسی تاریخی برداشتهای شیعه از عاشورا، پرسمانی است که این فرازها را طی گفتگو با استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب دکتر سیدعلی بطحائی، صاحبنظر و پژوهشگر تاریخ اسلام شکل داد.
یکی از کنشهای مغفول مانده در معرفی روند فرهنگ عاشورایی خط زمانی عاشورا که میتواند ما را به تحلیل برساند؟
اتفاقا در عاشوراپژوهی محققانه، باید با کرونولوژی پیش رفت. به عبارت دیگر، بایستی رویدادها را در توالی رخدادهای تاریخی و ترتیب رویداد ببینیم، خط زمانی ترسیم کنیم و برپایه آن براساس نموداری زمانمحور پژوهش و تحلیل کنیم و به پیش برویم. در اینباره خط زمانی یا (Time Line) بسیار مهم است و سطح تحلیل نیز بایستی فلسفه تاریخی باشد، همچنین نگاه عقلانی تاریخی ما نیز اهمیت بسیار دارد. باید در تحقیق از تاریخ نقلی فراتر برویم و چنین روش ناکارآمدی را کنار بگذاریم؛ زیرا در تاریخ نقلی فقط به نقل گزارهها بسنده میشود که البته بسی اختلافزاست. تحلیل تاریخ نقلی مثل اینکه رخداد کجا بود و چه تعداد کشته داد و... هم فقط نقل یا گزارش است که بهخاطر کمیتهای آماری داده، بسیار قابل تعارض و محل اختلافنظر است. تاریخ نقلی همچنین علم به گذشتن و بودن است و نه علم به شدن و آینده! به همین خاطر اختلافاتش زیاد است و در جزئیات غوطه میخورد و در تحلیل خود بسیار شکننده است.
سطح دوم یعنی تاریخ تحلیلی؛ اما کلی است عقلی و خردگراست. تحلیل این که چرا سیدالشهدا (ع) کشته شد و علل و اهداف قیام حسینی واکاوی میشود. اینگونه ارزیابیهاست که به انسان امروز، تحلیلهایی نو و برداشتهای روشنگرانه میدهد. نگاه فلسفه تاریخ به عاشورا، لایه مهمی به متن میافزاید. ارزیابی سطح فلسفی تاریخ بسیار حائز اهمیت است، به همین خاطر کلی و عقلی بوده و جریان عاشورا را تا به امروز و به آینده تاریخ پیوند میدهد. در فلسفه تاریخ ترسیم خردمندانه و جریانشناسانه روند رخدادها و آن جریان تاریخی از گذشته تا به اکنون است و تکلیف ما را با گزارههای تاریخی روشن میکند.
درباره اهمیت نگاه ارزیابانه همچنین داشتن نگرش تحلیلی که از فلسفه تاریخ ناشی شده باشد، توضیح میدهید؟
در مورد قیام بینظیر امام حسین (ع) در روز عاشورا، شیخ صدوق (م ۳۸۲ ق) میگوید: اگر روز عاشورا نبود فضایل امام تا روز قیامت پنهان میماند و کمالات ایشان را هرگز نمیتوانستیم درک کنیم. روز عاشورا نمود و جلوه کمالات بیانتهای (انسانیت، عدالت و...) امام حسین (ع) است. معتقدم، ما میتوانیم از کنار نقش بسیاری شخصیتهای اسلامی بگذریم و به آنها نپردازیم یا تحلیل و بررسی شماری از پیامبران را به دیگران واگذاریم، اما در تحلیل تاریخ بشر باید حتما تکلیف خودمان را با عاشورا و امام حسین (ع) روشنکنیم؛ زیرا نمیشود از کنارشان گذشت و تاثیر ایشان در تاریخ هدایت بشریت را نادیده گرفت. زیرا تابش نور امام حسین (ع) در عاشورا سرتاسر عالم انسانیت را فراگرفته است.
فرمودید، نمیتوانیم امام حسین (ع) را نادیده بگیریم. در نگاه به ایشان طی دوران ائمه، کدام ویژگی غالب یا پررنگتر بوده است؟
نخستین رویکرد به عاشورا که همزمان با دوران حضور ائمه بود را میتوان به «معرفی عاشورا به عنوان جزئی از دین نه بخشی از تاریخ» دانست که ائمه اطهار با چنین رویکردی پیام قیام امام حسین (ع) را فرازمانی کردند. جملهای رایج است ــ که البته غلطی مشهور است ــ اینکه گفته شده پیامبر کربلا حضرت زینب (س) بود؛ این غلط مشهور را اینگونه باید اصلاح کرد که سیدهزینب پیامآور امام در زمان خود امام حسین (ع) یعنی فقط سال ۶۱ ایشان بود. اما پیامبران دیگری نیز عاشورا دارند که نهال جاودانی حماسه حسینی را کاشتند و این پیامآوران ائمهاطهار بودند و با صدور روایات، توجه به امام حسین (ع)، قیام عاشورا را فرازمانی و فرامکانی کردند. ما از امامان در این بخش از گنجینه معرفتی توجه به عاشورا و مناسک آن را داریم. ائمهاطهار با صدور احادیثی مهم، عاشورا را بخشی از دین کردند و نگذاشتند عاشورا در تاریخ و حوادث تاریخی گذشته باقی بماند.
بهعبارتی سیدالشهدا و کربلا و زیارت ایشان شناسنامه ایمانی ما یا چهارچوب هویت مذهبی ماست؟
روایاتی مانند: استحباب عزاداری و گریستن بر امام حسین (ع) و زیارت ایشان و برپایی مجالس بزرگداشت، یاد امام وقت، نوشیدن آب و تبرک جستن به تربت حسینی و... همچنین احادیثی که تاکید دارند دمزدن غمگنانه بهخاطر اهل بیت تسبیح است (نفس المهموم لِهَمنا تسبیح) و... باعث شده که عاشورای حسینی جزو هویت دینی ما بشود. کار ائمه این بود که چنین نهال برومندی را در جان و دل و ذهن ما بکارند و البته در کنار این رویکرد، دومین رویکرد، «توجه به زیارت امامحسین ع» از عاشورا در قرون نخست جوانه زده است. توجه به زیارت امام حسین (ع) در مقاطع متعدد تاریخی، اعیاد و زمانهای خاص، ریشه در روایات ائمه اطهار دارد. در این راستا کتاب «کامل الزیارات» ابن قولویه قمی درگذشته ۳۶۸ هجری را داریم که در فضیلت زیارت امام حسین (ع) نوشته شده و کتاب «فضل زیاره الحسین» ابوعبدا... شجری درگذشته ۴۴۵ هجری که نخستین منبع مکتوب درباره امام حسین (ع) است و برخلاف کامل الزیارات که بخشی از آن به امام حسین (ع) پرداخته است، سرتاسر کتاب شجری به امام حسین (ع) پرداخته است. البته در قرن دوم و سوم از سوی راویان حکومتی یعنی اهل حدیث افراطی مثل بَرْبَهاری (م ۳۲۹) در مقابله با زیارت، پافشاری و انکارشان کم نیست. اما اقبال به امام حسین (ع) و زیارت ایشان روزافزون ادامه داشت و دارد و رویکردهای آن دوران تاریخی به ایشان زیارتگونه و زیارتمحور ثبت شده است. در آداب ما و رویکرد به امام حسین (ع) زیارت نقش بسیار مهمی دارد. پس دوره نخست رویکرد به امام حسین (ع) «معرفی عاشورا بهعنوان جزئی از دین نه بخشی از تاریخ» و دومین رویکرد که در زمان حضور ائمه نضج گرفت «توجه به زیارت امام حسین (ع)» است. از ابتدای شهادت امام حسین (ع) و بعدها در سال ۲۵۰ تا ۳۲۰ توجه به زیارت امام حسین (ع) کارکرد مییابد و این برداشت در بین شیعیان پررنگ میشود و تاکنون ادامه دارد.
رویکرد به سیدالشهدا (ع) مثلا هنگام عبادت شخصی در خفا یک گونه است و با رویکرد گروهی، تاثیرات دیگری دارد؟
«آغاز عزاداری آشکار» را میتوان سومین رویکرد یا برداشت نامید. از سال ۳۲۲ آلبویه تا ۴۴۷ هجری سر کار میآید. جوئل کِرمِر در کتاب «احیای فرهنگی در عهد آلبویه» بهخوبی، احیاگری تشیع از سوی این خاندان (سه برادر که اصالتشان از منطقه مرزنآباد است) و تأثیر بسیار گستردهشان را در این مهم، ارزیابی روشنگرانهای کرده است؛ بهویژه تأثیر ایرانیان را در تمدن و فرهنگ بسیار فراتر از گذشتهشان پیش از اسلام برشمرده است. احمد معزالدوله یکی از این سه برادر رسما در بغداد، در سال ۳۵۲ (ق) روز عاشورا را تعطیل رسمی اعلام میکند و نخستین بار عزاداری عَلَمی/ پرچم و درفش برپا میشود. معزالدوله از طبل و کوبه که نمادهای نظامی است استفاده میکند و با این حرکت نمادین در عزاداریهای حسینی روشن میکند که دیگر هیچ فشاری روی شیعیان و دوستداران اهل بیت نیست و میتوانند بهجای عزاداری در خلوت و مجالس مخفیانه دورهمی، آشکارا به برگزاری بپردازند. احمد با مارش نظامی فریاد کرد دیگر باید یاد امام حسین (ع) را آزادانه زنده بدارید و این دهه محرمی از یادگاران احمد در بغداد است. شگفتا سالجاری برای نخستینبار از آن تاریخ، کشور عراق که خاستگاه تعطیلی عاشورا بوده تازه پس از یکهزار و نود و سه سال، تازه امسال را تعطیل رسمی اعلام کرد.
تا سال ۴۴۷ هجری علنیشدن گریه بر امام حسین (ع) مطرح است و شیوه و کلان روایت از حادثه در میان نیست فقط احیای عزاداری آشکارا و برپایی مجالس آن هم با کار نمادین نواختن مارش نظامی است.
هنگامی که فضای سیاسی دگرگون شد و دامنه حکومت آلبویه برچیده شد؛ مثلا غزنویان با شیعه بهویژه اسماعیلی دشمن بودند و سلاجقه با اینکه جهان در دستشان بود از خلیفه زبون عباسی مشروعیت میطلبیدند؟
چهارمین رویکرد را میتوان به «مخالفت با عزاداری علنی» عنوان کرد. دوران سلاجقه، بازه عسرت و محدودیت شدید است که عزاداری با مخالفت روبهرو میشود. حتی در روز عاشورا بهویژه در بغداد ضمن کشتار شیعیان به سور و شادی و دستافشانی در گستره قلمروی سلجوقیان میپردازند. ممنوعیت عزاداری و شادی در عاشورا باعث ایجاد آیینی در این دوران شد که تاکنون در شمال آفریقا ادامه دارد با عنوان «تَمخَریت» (در زبان محلی با عنوان پایان دوستی و موالات با اهلبیت) یعنی دوستی با امامحسین (ع) و عزا بر او تمام شده و باید به شادمانی پرداخت. برای آگاهی بیشتر «از تمخریتِ اموی تا تَعجبونِ تیجانی» از جمله پژوهههایی است که به این رسم امویگرا و واکنش شیعیان (مانند برگزاری آیین عزاداری تعجبون از سوی صوفیان شیعه در شمال آفریقا که اشاره به آیهای است که امام شهید بر سر نیزه بازخواند (ام حسبت اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا) درجهان اسلام پرداخته است.
سید ابنطاووس (درگذشته ۶۶۴) در این دوران تاثیرپذیرفته از فشارها و محدودیتها و قرائتهای دشمنان با کتاب لهوف در سده ششم، پنجمین رویکرد یعنی «برداشتِ شهادتمحور و تعبدگرای امام» را ارائه کرد که این برداشت تاثیرگذار از عاشورا در دوران پس از او چونان یک «کلانروایت» عمل کرد؛ زیرا برداشتی «جبرگرا» است با این تلقی که خود خداوند سبحان دوست داشته امامحسین (ع) را شهید ببیند و البته بینش شیعیان را درباره کربلا محدود به تعبد امام و شهادتخواهیاش با گونهای ناخواسته از جبرگرایی ارائه داد و جالب آن که جبرگرایی را پیشتر، امویان تبلیغ میکردند که گفتهاند «الجبر و التشبیه امویان».
به عقیده سیدابن طاووس؛ امامحسین (ع) هدفی جز شهادت نداشت. ایشان عبدصالح و برگزیده خدا برای قرب بود که فقط برای شهیدشدن در این راه گام نهاد. ایشان کسی است که باور دارد امامحسین (ع) با شایستگی به هدفش رسید، به همین دلیل تا ظهر عاشورا به عزاداری برای امام و شهیدان میپرداخت. وی بر آن بود که از ظهر عاشورا به بعد برای سرفرازی و وصال امام باید به شادمانی پرداخت، زیرا این کامیابی امام را در رسیدن سرفرازانه به وصال الهی را سزاوار شادی میدانست. جالب است که بنا به این برداشت از همان نخست، روشن بود امام کشته میشود و إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یرَاک قَتِیلاً و... مانند آن را یادآوری میکنند. ترویج این برداشت باعث نادیدهگرفتن بخش مهمی از رخدادهای مسلم تاریخی نهضت عاشوراست مانند کوششها و دیپلماسی امام برای نتیجهبخش شدن و تلاشهای ایشان برای روشنگری طرف مقابل، تشکیل حکومت و همچنین ایجاد فضای گفتگو و پرهیز ازستیزهجویی که درباره این برداشتها عاشوراپژوهان معاصر بسیار کوشیدند. بااین حال، برداشت شهادتگرای سید بر عاشوراپژوهی پس از او بسیار تاثیرگذاشت و امروزه لُهوف بهعنوان نخستین مقتل شیعه از سوی دکترمصطفی صادقیکاشانی به شکل بایستهای تصحیح و تنقیح شده و کار شایستهای شده است و مبهمات تاریخی این برداشت را شفاف کرده است.
با این چیدمان باید از ششمین برداشت بپرسم؟
ششمین رویکرد را میتوان «برداشت مناقبنگارانه از عاشورا» نامید. دوران تیموریان که برخی از آنان رگههای شیعی داشتند، اما قرائت مناقبگرا از امام حسین (ع) و اهل بیت باب شد. در این دوران بود که سکه به نام تمام اهلبیت زده شد و نام وصی بلافصل پیامبر، امام علی (ع) پس از پیامبر میآمد و نام خلفای سهگانه همانند دوران پیشین برده نمیشد. این برتریها و فضایل و سرآمدی و بزرگی اهل بیت و امامحسین (ع) همراه باتوجه به زیارت بسیار موردتوجه قرار گرفت بهجای فقط پرداختن به بکاء و گریه و عزاداری در مصائب اهلبیت (ع) در بین شیعیان مطرح شد. ابنتیمیه (م ۷۲۸) در این دوران قرائتی مخالف از قیام حسینی ارائه کرد و علامه حلی (م ۷۲۶) کتاب الألفین الفارق بین الصدق و المین (دو هزار) را نگاشت که یکهزار دلیل در تایید خلافت و برتری علی و اهل بیت در آن آورده و هزار دلیل در رد رقیبان و خلفا. مناقبنگاری و توجه به زیارت حسینی در این دوران بسیار پررنگ است و در جملهای مشهور از علامه حلی در این دوران آمده است که «لولا کتاب الالفین و زیاره الحسین لاهلکتنی الفتاوی» اگر زیارت امام حسین (ع) و کتاب الفین (در منقبت نگاری) نبود بیگمان که فتواها مرا هلاک میکرد. این جمله یکی از جملات «لولائیه»های مهم تاریخی است.
دوران صفویان، اما تبرائیان نیز کنشگری داشتند و تاثیرشان کم نبود!
در کنار آن برداشت تبراگرا میتوان هفتمین رویکرد را «برداشت مدیحه سرایانه از عاشورا» نامید. در این بازه، علاوه بر فضایلنگاری و منقبت به ستایش اهلبیت و مدحنگاری نیز توجه شایانی شد. زمینههای گرایش به مدح و فضیلت همراه با بکاء مطرح شد که نحله مداحان اهل بیت بهویژه گریز زدنهاشان به کربلا و اشک گرفتن این دوران سیصدساله پا گرفت و کارکرد یافت.
ببخشید، اما اشک و عاشورا انگار تا بوده با هم عجین بوده؟
«برداشت مصیبتگرا از عاشورا» به عنوان هشتمین رویکرد تاریخی در اینجا مطرح شدنی است. بدترین دوران تاریخی رویکرد به عاشورا و منحطترین دوران تاریخ شیعه بیگمان دوران قاجار است. بنگرید به کتاب از دیروز تا امروز دکتر شهیدی. این دوران قرائتی خنثی و یکسره مبتنی بر اشک و عزا تبلیغ میشود. برداشتی که حکومت ستمگستر و بیدادپیشه را براستی بیمه میکند تا درپوشش توجه به برگزاریهای این چنینی و تبلیغ چنین آیینهایی از نقد مردم و دادگری شانه خالی کند. رویکرد غمبار از عاشورا، بدون توجه به دیگر ابعاد مهم نهضت مانند راستکاری و دادخواهی و ستمستیزی و روشنگری و... را که بنگریم پایینترین سطح از تشیع را در این دوران سیاه خواهیم دید. برداشت اندوهگینانه و سوگمحور و مصیبتوار از قیام امام فقط مطرح میشود و کارکرد امام و عاشورا در دوران قجر فقط و فقط اشک است و گریه. نام چند کتاب که در این دوران نوشته شده گویای همین برداشت منحط است که از عاشورا فقط برگ سیاهِ مصیبت امام و ستمدیدگی و اندوهش را میبیند و بس! طوفان البکاء، امواج البکاء، بحر الدموع، فیض الدموع، قبسات الاحزان، مسیرالاحزان، بحرالحزن و غمکده و ماتمکده و احزان الشیعه و... نام کتابهای «برداشت مصیبتگرا» از نهضت حسینی است.
خودانتقادی از اشکباران یکبعدی از کجا ریشه گرفته؟
در نقد این برداشت باید اشاره کنیم که نیمی از حقیقت را گفتن و همه حقیقت را نگفتن براستی همان دروغگویی و نیرنگ است و یادمان نرود نیمی از حقیقت، همیشه نیرنگ است. خدا رحمت کند شهید مطهری گزارهای زرین دارد که: نیمعالمان از بیسوادان خطرناکترند. نیمچه داناها بدتر و خطرناکتر از جاهلان هستند. شک نیست که گریه بر امام حسین (ع) پسندیده است، اما این مصیبت، سکو و پله است و کوششی در مسیر معرفت تلقی میشود و بخشی از سلوک کمالجویی در مسیر حسینی است.
ریشه این برداشت مصیبتگرا از رهاوردهای شوم سفرهای ناصری به فرنگستان (۱۲۹۰ تا ۱۳۰۷ قمری) و آشنایی او با برداشت فدیهای از مسیح و تصلیب اوست. سپس با ساختن تکیه دولت به برپایی تعزیه میپردازد. کتاب خصائص الحسینیه (ویژگیهای امامحسین ع) در این دوران از سوی شیخ جعفر شوشتری (درگذشته ۱۳۰۳ ق) پدید میآید و با حضور این مجتهد در تکیه دولت در مسیر سفر خود از دزفول تا باب همایون تهران مجالس پرشوری برپا میشود. مشکل نگاه تراژیک و توجه اشکطلب به عاشورا از جمله همین است که هر ستمگر و نامردمی با ظاهرگرایی میتواند متولی این مراسم باشد که بیجهت نیست استبداد سیاه ناصری نیم سده به درازا میکشد! و از رهگذر چنین برداشت و کارکردی از رویکرد عاشورایی است که مینگریم نگاه به عاشورا و نهضت چقدر یکبرگی و در راستای پسند مستبدان و تبهکاران است!
اتفاقا مثل پذیرشش وضع موجود از سوی مسیحیان و پایداری ستم است با آن باورشان به خونبها دادن مسیح بهجای گناه امتش؟
پیدایش نهمین برداشت از قیام حسین (ع) با عنوان «فدوی شدن حسین (ع)» را در همین دوران میتوان جستوجو کرد. در این دوران دو رویکرد و برداشت کلان از عاشورا نگرهها را پوشش میدهد. قرائت فدیهای که از مسیحیت وام گرفته شده و میتوان به چنین شعرهایی دراینباره اشاره کرد: «از بهر امتان تبه روزگار بود/ ورنه حسین را به شهادت چه کار بود؟!» امامحسین (ع) شهید شد تا فدیه و فدا و پیشمرگ امت شود و به مقام شفاعت برسد. به عبارتی شهید شد تا شفیع شود. دیگری هم برداشت قرائت بکاء و گریستن است. این سخن که «کشتی امامحسین (ع) در اشک شیعیان روانه است» البته سخن درستی است از علامه جعفری؛ اما سخن از گریه بر امامحسین (ع) با معرفت و کمال حقیقت و دریافت همهجانبه است.
جالب آنکه همین هم زمینه شد تا نگاه انقلابی به عاشورا رستاخیز کند.
رویکرد دهم که با رخدادهای مدرنیته فراگیر شد «برداشت انقلابی از عاشورا و قیام حسینی» است که بهویژه پس از مشروطه نمود یافت و کارکرد این قیام را انقلابیگری امام میدانست با این توجیه که برگ عاشورا علاوه بر آن فجایع تاریک، برگه زرین و چشمگیری دارد که سرشار از حماسه و سرفرازی و تاثیرگذاری حرکتبخش است. این برداشت با نگاه فراگیر اسلام الحرکی همسو است که اقبال لاهوری پاکستانی، ابوالاعلی مودودی و حسن البناء در مصر و طالقانی، نواب و شریعتی آن را در جهان اسلام طرح کرده و بر انقلابیگری اصرار میورزد. در ایران علاوه بر نواب و دیگران شهید دکتر شریعتی خوانشی مبنی بر اسلام ستیهنده و شیعه انقلابی داشتند که نگاه متفاوت شریعتی به عاشورا بسیار اثرگذار میشود و او را با عنوان معلم انقلاب میخواندند و چنین نگاهی همسو با انقلابیها در جهان اسلام فراگستر بود؛ که عاشورا را علاوه بر تراژدی، دارای روشنایی، قهرمانیها و حماسهها و سرفرازی انسانیت شجاع بردبار ستمستیز و... مطرح میکند. ابوالاعلی مودودی رهبر جماعهالاسلامیه پاکستان، اخوانیها و شیعیان چشمشان به قیام روحپرور و الهامبخش امامحسین (ع) است. حتی مودودی درباره نهضت امام کتابی با نام «لماذا استشهد الامامالحسین» دارد و آن را سیاسی و انقلابی و دگرگونساز میشمارد و هدف قیام را برپایی حکومت اسلامی و مبارزه با بیدادگری و ستم میداند.
وقتی سخن از سلطهناپذیری و برخاستن در برابر بیداد است یعنی دادگرایی و عدالتخواهی؟
پیشتر اشاره کنم که از دیگر قرائتهای معاصر، «قرائت صلحگرایانه» است که در راستای حقوقبشر و صلح که اپیدمی جهانی شده، امامحسین (ع) را مرد صلح میشمارد با این تلقی که پیشگیری از جنگ از کوششهای مهم و بارز ایشان است و اتفاقا این جریان دراینباره اطلاعات خوبی هم ارائه میدهد. مرحوم علامه محمدرضا حکیمی هم در کتاب «عدالت و عاشورا» و کتاب «قیام جاودانه» فلسفه قیام را بر پایه خطبه آقا در برابر لشکر عنوان کرده که امامحسین (ع) برپایی داد و عدل را وجهه همتش داشته و هدف قیامش میدیده و برپایی حکومت به خودی خود هدف ایشان نیست، بلکه با دادگری و دادستانی و دادگستری است که هدف امامحسین (ع) از قیام تعین مییابد. این «برداشت دادگرا و عدالتخواهانه از عاشورا» است که وی شب عاشورا را شب نماز میخواند و روز عاشورا را روز داد و عدل میداند که حکومت بیداد و عدل همانا حکومت جور شمرده میشود.
میراث تاریخنگاری شیعه
این گزارش تاریخی از برداشتهای شیعیان از نهضت حسینی بیشک میراث ماست و نباید آن را یکسره رد کرد. اشک بر امامحسین (ع) همانند سکویی است برای ظلمستیزی، حقطلبی، دادگرایی و عدالتخواهی و دینگستری. باید گفت که این نگاه جریانشناسانه تاریخی و بررسی به معنای کنار نهادن این یا آن برداشت نیست، زیرا قیام امام با تمام عناصر متعالی و مهم معنوی و بشری آمیخته است، نمیتوان بر امام گریه نکرد و نمیتوان عزادار نبود همچنان که نمیتوان بر دادگرایی و ستمستیزی ایشان چشم پوشید و الخ.... اینهمه بخشهایی از یک کل بزرگتر و مهمتر است که باید همه ابعاد و برداشتها را در یک بسته کامل و نظاممند در نظر گرفت.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: