ازطرفی این سه نفر در طول برنامه درباره موضوعات مختلفی با هم صحبت و بحث میکنند. خلاصه اینکه در این برنامه که با عنوان «طنزیم» شنبه تا چهارشنبه ساعت۱۷ازشبکه نسیم پخش میشود،قابهای خاطرهانگیز و ماندگاری هم به مخاطب ارائه میشود. خاطرات دهههای گذشته وسریالها وبرنامههایی که درآن دوران پخش میشدوهنوز هم مرور آنها میتواند احساس خوبی را در ما ایجاد کند. این برنامه به تهیهکنندگی محمود محمودی و با اجرای شهرام شکیبا، اسماعیل باستانی و بابک افرا پخش میشود. جامجم با تهیهکننده و مجریان برنامه گفتوگویی داشته است که ماحصل آن را در ادامه میخوانید. تلاش کردیم متفاوت باشیم
محمود محمودی، تهیهکننده برنامههای پرمخاطبی همچون دست فرمون، ساعت ۲۵، راه شب، نسیمآوا، هفتترانه و گلخانه اینبار سراغ ساخت برنامه جدیدی در گونهای متفاوت و جدید رفته که درباره شکلگیری و طرح اولیه برنامه به جامجم میگوید: تلاشمان بر این بود برنامهای بسازیم که متفاوت باشد. یعنی با این حجم از تولید برنامه که در شبکه نسیم هست، دنبال این بودیم فرمی متفاوت ایجاد کنیم. از طرفی شبکه هم میخواست برنامهای ساخته شود که هم رویکرد طنز داشته باشد و بتوانیم نقدهای روز اجتماعی طرح شود، هم در آن برنامه موسیقی داشته باشیم و هم خاطرهبازی کنیم. یعنی یک برنامه ترکیبی با آیتمهای جدید و جذاب؛ بنابراین به طرحی رسیدیم که در نهایت طنزیم شد. اما در کل متفاوتبودن اصلیترین هدفی بود که در ساخت این برنامه مد نظر داشتیم. معمولا در شبکه نسیم برنامههایی با رویکرد طنز زیاد ساخته میشود. از این رو محمودی در ادامه درباره ویژگیهای این برنامه توضیح میدهد: من برنامههای مختلفی تهیه کردهام، از جمله «گلخانه» شبکه سه یا ساعت۲۵»که در حوزه موسیقی و سالها روی آنتن بود. ولی تفاوت طنز من با سایر برنامههایی که تا به امروز ساختهام این است که با وجود تولیدیبودن و عدم پخش زنده، به اتفاقات روز جامعه میپردازد. وی با ذکر مثالی دراینباره توضیح میدهد: سعی کردهایم به موضوعات روز بپردازیم. مثلا موضوع هواداری را داشتیم یا به سالمندداری پرداختیم. یعنی سراغ موضوعاتی رفتیم که به نوعی دغدغه روز مردم است و با زبان طنز به آنها پرداختیم. همین مسأله در ابتدا کار را سخت میکرد، چون میخواستیم در یک فرم و ساختار متفاوت این کار را انجام دهیم که به نظرم کاری که ما در طنزیم انجام میدهیم شبیه به برنامه دیگری نیست. همین ویژگی است که باعث میشود من این برنامه را دوست داشته باشم.
آدمهایی که به گاراژ میآیند
یکی از ویژگیهای این برنامه لوکیشن است که همه اتفاقات در یک گاراژ رخ میدهد. این تهیهکننده درباره طراحی استودیو و لوکیشن کار بیان میکند: روزی که قرار شد این برنامه را در شبکه نسیم بسازیم، دنبال تفاوت در دکور برنامه و استودیو هم بودیم. چون دراغلب برنامهها یک میز و چند صندلی و یک ویدئووال قرار دارد. با توجه به ساختار و محتوای برنامه و جلساتی که در این رابطه داشتیم، تصمیم گرفتیم از فضای استودیو دور شویم و این قالب را در جای دیگری تعریف کنیم. به همین دلیل این فضا را برای برنامه طراحی کردیم. از طرفی طنز و نقد را روی رفتار سه مجری بردیم. ولی در جایی حرفها، جدی زده میشود. مثلا وقتی شهرام شکیبا عینکش را میزند، در مورد ادبیات وسیاست وموضوعات روز، جدی حرف میزند یا اسماعیل باستانی به واسطه آن پادکستی که میخواهد بسازد، حرفهای جدی میزندو بابک افرا هم درقالب طنز، حرفهای جدی میزند. این گاراژ به ما کمک میکرد شبیه برنامههای دیگر نباشیم و قالب و فرم جدیدی بگیریم. البته قصه در ابتدا اینگونه تعریف میشد که یک گاراژ غیرفعال داریم و با حضور این سه نفر، فعال میشود. فعالیتش هم به این شکل است که مهمانها وارد این گاراژ میشوند. مهمانهایی که با همه برنامههای دیگر متفاوت است. حتی این گاراژ هم شبیه به گاراژهای دیگر نیست. به همین دلیل همه مدل آدم وارد آن میشوند. مثل یک میوهفروش یا کسی که در کنار استادیوم پرچم میفروشد. در طنزیم مخاطب فیلمبردارانی را میبیند که این بار جلوی دوربین هستند. اینکه این ایده برای مخاطب و خود فیلمبردارها جذابیت دارد یا نه را هم محمودی اینگونه پاسخ میدهد: این برنامه با پنج دوربین ضبط میشود که سه دوربین روی دست و در حال حرکت و هر کدام مربوط به یکی از مجریان است. در راستای همان متفاوت بودن این برنامه با سایر برنامههایی که تاکنون دیدهاید، تلاش کردیم این ویژگی و تفاوت را هم در برنامه ایجاد کنیم. چون جدا از اینکه هر کدام ویژگی خاص خودشان را دارند، دوربین مخصوص به خودشان را هم دارند. حتی بعضی مواقع دوربین خودشان را صدا میزنند و جلو میآید و با آن حرف میزنند. انگار که برای خودشان مخاطبانی دارند که برای آنها حرف میزنند. این موضوع هر چقدر جلوتر میرویم جا میافتد و جذابتر میشود. مثلا اینکه بابک افرا مهمانهای خاص خودش را دارد که اغلب بچههای موسیقی هستند. اسماعیل باستانی حرفهایی که میزند به زبان امروزی است یا شهرام شکیبا حرفهای جذابی که درباره ادبیات و شعر میزند را رو به دوربین خودش میگوید. همه این موارد در راستای این بود که برنامه متفاوت از برنامههای دیگر باشد.
در این برنامه موضوعات مختلفی در قالب طنز مطرح میشود که محمودی درباره انتخاب موضوعات عنوان میکند: در اتاق فکر وقتی با بچهها جلسه داشتیم و صحبت میکردیم، به آنها میگفتم قرار نیست ما با این برنامه همه مشکلات جامعه را بگوییم. ما به اندازه ظرفیتی که داریم حرف میزنیم. ضمن اینکه رسالت شبکه نسیم همین است و نمیتواند خیلی به مشکلات بپردازد. چون اولویت شبکه نسیم نشاط و سرگرمی است که ما هم درطنزیم داریم و باهمین قالب حرفمان را میزنیم. میتوانم بگویم این گاراژ ظرفیت این را دارد که درباره هرموضوعی صحبت کنیم.مثلا یک روز درباره کار درخانه یا روز دیگر درباره سالمندی و...بنابراین میتوانم بگویم موضوعاتی که در برنامه مطرح میشود، موضوعاتی است که هر روز با آنها دست به گریبانیم.این برنامه سه مجری دارد که کنار هم قرار دادن آنها نیز جزو ویژگیها و تفاوتهای طنزیم است که محمودی در این باره میگوید: از ابتدا کمی فرم برنامه با چیزی که اجرا شد تفاوت داشت. البته بابک افرا و شهرام شکیبا از همان ابتدا در ذهن ما بود. اما نفر سوم ما قرار بود دوست دیگری باشد که به پیشنهاد من و تیم برنامه اسماعیل باستانی انتخاب شد. چون من رفاقت قدیمی با باستانی داشتم و میدانستم طنز نهفتهای دارد که برای این برنامه مناسب است. وی در پایان هم بیان میکند: فکر میکنم این برنامه حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. چون شخصیتپردازیهایی که مدنظر ماست باید جا بیفتد.
سرک کشیدن به بخشهای خاطرهانگیز
شهرام شکیبا، مجری، منتقد و شاعر طنزپردازی است که سالهاست اجرای برنامههای مختلفی را برعهده داشته است. از جمله: چراغانی، قندپهلو، مسابقه ثانیهها و بگو بخند. او یکی از مجریان این برنامه است که درباره عنوان برنامه و اصولا ویژگیهای طنزیم به جامجم میگوید: انتخاب اسم از حیطه کاری من خارج است. اما من ترجیح میدادم اسم برنامه «گاراژ» باشد. منتها تصمیم دوستان بوده و من باید احترام بگذارم. میتوانم بگویم اساس برنامه ما سرک کشیدن به بخشهای خاطرهانگیز است. یعنی از ابتدای طرح برنامه، بنا بر این بوده که ما نخی باشیم که این دانهها را به هم متصل کرده است.وی در ادامه میافزاید: این اولینباری است که شاید بعد از مدتها ما از دکورهای شیک و دکورهایی که شبیه زندگی مردم نیست، فاصله گرفتیم که بهعقیده من این خطر کردن گروه بوده است؛ اینکه به دکوری آمده که رنگ و بویی از کف جامعه دارد. حتی مهمانهایی که به برنامه ما دعوت میشوند، بههیچوجه از افراد شناخته شده نیستند و در حقیقت مردم کف جامعه هستند و فکر میکنم این مهمترین ویژگی این برنامه بوده که سراغ زندگی عادی و مردم عادی رفته است.
یکی از ویژگیهای مثبت برنامه همین افرادی هستند که مهمان طنزیم میشوند و این مساله برخلاف برنامههایی است که در پلتفرمها یا فضاهای دیگر از حضور چهرههای شناخته شده و به اصطلاح سلبریتیها دعوت میکنند. شکیبا در اینباره بیان میکند: همه دوستانی که گفتید برای ما قابل احترام هستند ولی وقتی شما به مجموعهبرنامههایی که به حضور مهمان نیاز دارد، نگاه کنید، متوجه میشوید یک جامعه آماری چندین نفره است که از این برنامه به آن برنامه دعوت میشوند. بنابراین اجازه بدهیم در یک برنامه هم از آدمهای کف جامعه دعوت شود، چون اتفاق بدی نمیافتد. دلیل ندارد که در هر برنامهای سراغ چهرههای شناخته شده برویم. اجازه بدهیم ببینیم آدمهای عادی جامعه حرفی برای گفتن دارند یا نه. شاید ما هم بعد از مدتی این بخش را تغییر بدهیم و در این زمینه موفق نشویم. شاید هم موفق شدیم و این بخش را تقویت کردیم.با توجه به افرادی که با مشاغل مختلف در این برنامه حضور پیدا میکنند، وی درباره حضور این افراد و جذابیتهایی که دارند هم میگوید: مثلا گفتوگویی که با یک آبزرشکفروش دستفروش در برنامه داشتم برایم جالب بود یا گفتوگویی که با دو هنرور سینما داشتیم یا مصاحبهای که با آتشنشان در برنامه داشتیم که آدم مشهوری نبود. از این دست مهمانها زیاد داشتیم که هم شغل جالبی داشتند و هم شخصیت جالب.معمولا در تلویزیون برنامههای گفتوگومحور زیادی داشتهایم اما در طنزیم مدل گفتوگوها تفاوت دارد. وی در پاسخ به این سؤال که طنزیم غیر از بحث نمایشی چه نکته دیگری در گفتوگوها دارد هم میگوید: ما راجع به زندگی عادی آدمها گفتوگو میکنیم. همانقدر که کنجکاویم از زندگی آدمهای عادی اطرافمان سر دربیاوریم، این هم میتواند برای آدمها شیرین باشد. حتما هر آدمی در طول زندگیاش چند جمله طلایی دارد که به ما یاد بدهد. ما دنبال آن هستیم وگرنه دوستان مشهورمان هرکدام بیش از ۱۰۰ برنامه تا الان هرچه که داشتند، گفتند. ما دنبال آدمهای تازهتری هستیم؛ ضمن اینکه مخاطب تلویزیون فقط مردم تهران نیستند. مخاطب تلویزیون فقط فرهیختگان نیستند. ما در دورافتادهترین شهرستانها مخاطب داریم. من فکر میکنم طنزیم برنامه ای است که هدفگیریاش میتواند همه مردم باشند. مردم خودشان را در تلویزیون ببینند برایشان شیرینتر است.
وی در پایان در پاسخ به این سؤال که در کنار متنی که به مجریها داده شده، خودش چقدر ایده داشته و به کار اضافه کرده است هم عنوان میکند: گاهی به فراخور، جملات بداهه میگویم.
طنزیم جنون جذابی دارد
اسماعیل باستانی را بیشتر با برنامههای مختلفی که در رادیووتلویزیون اجرا کرده، میشناسیم؛ ازجمله برنامههای: ساعت به وقت گرینویچ، قافیههای گمشده، صددرصد، عصر بخیر تهران، صبح تهران، چراغ محیطزیست، تهران من، بیدارباش تهران و نقطه سر شب. وی در گفتوگو با جامجم درباره حضورش در طنزیم بیان میکند: واقعیت این است که فضای اجرا با فضای بازیگری خیلی متفاوت است. طنزیم یک اثر ترکیبی نمایشی است و کار طنز آن هم با فرم نمایشی خیلی جذاب است. به همین دلیل وقتی دوستان پیشنهاد این کار را مطرح کردند، از آنجایی که این برنامه در کلیت به فضای ذهنی من نزدیک بود، از طرفی تهیهکننده کار را هم خیلی خوب میشناختم، پس حضور در این کار را پذیرفتم. بهنظرم طنزیم خیلی جنون جذابی دارد که من دوست دارم و مرحله به مرحله و قدمبهقدم پختهتر میشود که امیدوارم دوستان، طنز متفاوتی را روی آنتن شاهد باشند. وی در ادامه درباره چالشهایی که برای حضور در این برنامه داشته هم میافزاید: در شروع که چالشی نداشتم اما نمیدانم در ادامه قرار است با چه چالشهایی مواجه شوم؛چون کارهایی از این دست در ادامه مسیر است که احتمال دارد چالشهایی را ایجاد کند. بالطبع من را دوستان در فضاهای مختلفی دیدهاند. از برنامههای ادبی و فرهنگی گرفته تا برنامههای مناسبتی. من به خاطر اینکه شعر هم میگویم بیشتر دوستان من را با شعر میشناسند و با فضاهای ادبی بیگانه نیستم. در شبکه سلامت هم کار کردهام و در شبکه آیفیلم هم من را با برنامههای سینمایی میشناسند و اصولا در فضایی بودم که با این برنامه خیلی متفاوت است. تا برنامه پیش نرود و بازخوردها نیاید، نمیدانم چه اتفاقی خواهد افتاد.
باستانی در پاسخ به این سؤال که دکور و فضای برنامه چقدر در ایفای کاراکتری که به وی سپرده شده کمک کرده، میگوید: فکر میکنم من هم شبیه به گاراژ هستم. یعنی هرکدام از ما ممکن است شبیه به یک گاراژ باشیم. البته نه یک گاراژ متروک، بلکه گاراژی که فعالیت میکند و آدمهای مختلفی درون آن رفتوآمد میکنند. در این فضا خیلی اتفاقات عجیبی میافتد. هر آدمی که حضور دارد، میتواند قصهای داشته باشد. همه اینها دست به دست هم میدهد که برای من که ذهن رادیویی و پادکستی دارم یک اتفاق جذاب حداقل در ذهنم شکل بگیرد و بتوانم آن را ادامه بدهم. اصولا طرح گاراژ ایدهاش با من بود. من از دوستان خواهش کردم سری به گاراژ بزنیم و رفتیم و مورد قبول دوستان واقع شد و ماجرا را ادامه دادیم. فکر میکنم گاراژ خیلی فضای جذابی است، چون میتواند یک المان کوچک از خیلی چیزها باشد. محل گعده و دورهمی بوده و چیزی که در این گعدهها و دورهمیها کم داریم این است که شاید اتفاقات خیلی جذاب برای آدمها بیفتد و شنیدن قصههای همدیگر اتفاق خوشایندی است. با توجه به موضوعی که در این برنامه مطرح میشود و موضوعات و دغدغههای مهمی است، وی در پاسخ به این سؤال که چقدر این قالب میتواند برای مخاطب تاثیرگذار و جذاب باشد هم عنوان میکند: از آنجایی که فاصله ضبط برنامه تا آنتن کم است، یک مزیت دارد. اینکه میتواند با توجه به فیدبکهایی که از مخاطب میگیرد، خودش را به روز کند و کار را پیش ببرد. برای همین شاید خود مخاطب باعث ایجاد جذابیت و خیلی اتفاقات بعدی در برنامه شود، یعنی فیدبکهایی که از مخاطب میگیریم خیلی به پیشبرد برنامه کمک میکند. اما درباره موضوعات هم باید بگویم سردبیر و نویسنده برنامه اصولا سراغ مسائل اجتماعی میروند؛ بنابراین از مخاطب دور نیست. اما خب نوع پرداخت هم مهم است. شهرام شکیبا، از پیشکسوتان این عرصه است و بابک افرا هم اخیرا وارد این عرصهها شده. باستانی درباره ارتباط و بدهبستانهایی که با این دو شخصیت در برنامه دارد هم توضیح میدهد: بابک را بهواسطه ترانههایش و حرفهاش میشناسم. از دور با هم در ارتباط بودیم. شهرام شکیبا سالهاست که در زمینه ادبیات و طنز فعالیت میکند و البته در این حوزه پژوهشگر فوقالعادهای است و خیلی چیزهای دیگر دست به دست داد تا من با دوستان غریبه نباشم. اما فکر میکنم همه ما فضای جدیدی را تجربه میکنیم. گرچه اسامی خودمان را در برنامه داریم ویک جاهایی خودمان هستیم،اما درطنزیم خیلی ازخودمان دوریم. ولی درکنار این دو عزیز بودن، تجربه بسیار جذابی است.وی در پایان هم در جمعبندی صحبتهایش میگوید:همه ما در تلاشیم تا طنزیم تبدیل به یک اتفاق شود. چون همانطور که برای خودمان این برنامه یک اتفاق تازه و نوآورانه در زمانه خودش است، امایک هدف بزرگ دارد؛ هدف بزرگ و مهمش این است که قرار است آدمها را در دوران سختی فقط لحظهای فارغ کند ویک جایی آنها را به تامل وا دارد و این تامل همراه با یک لبخند شیرین باشد. واقعیت این است که برنامهسازی درشرایط بحران و سختی درسرزمین من تجربه شده است. مثالی در این باره میزنم. برنامه«صبح جمعه با شما»در دوران دفاعمقدس پخش میشد وتلاش بچههای این تیم شاد کردن مردم بود.طنزیم هدف مهمی را دنبال میکند، اینکه به آدمها امید و نشاط بدهد تا لحظاتی از اتفاقات پیرامونشان فارغ شوند.
طنزیم برایم صحنه تئاتر است
بابک افرا را بیشتر بهعنوان خواننده میشناسیم. اما او تجربه بازیگری هم دارد. وی در گفتوگو با جامجم درباره تجربه حضور در چنین برنامهای با تمام ویژگیهایی که دارد، بیان میکند: برنامه طنزیم تجربه جدیدی است؛ بیشتر حالوهوای تئاتری دارد. احساسم این است که در دکور یک تئاتر هستم و داریم نمایش بازی میکنیم. با تجربه بازیگری مقابل دوربین در فیلم و سریال و همچنین مجریگری کاملا فرق دارد. تا به حال اینکار را نکرده بودم. وی در ادامه درباره چالشهایی که دارد هم میگوید: تا این لحظه مهمترین چالشی که برای من وجود داشته این است که بتوانم ضرباهنگ بداههپردازیمان را حفظ کنم. فکر کنم این چالش برای هر سه نفرمان وجود داشته؛ چون بداههپردازی نیازمند این است که ما در لحظه به خط داستان بیندیشیم و کمدی خلق کنیم. درعین حال، ریتم برنامه هم نیفتد. فکر میکنم این اصلیترین چالش برای من بود. هر چقدر که داستان پلاتو جالب باشد و طنزپردازی قوی داشته باشیم، اگر ریتم درستی نداشته باشد، ممکن است بیننده خسته شود. مراقبت از این نکته و حفظ ریتم، بااینکه بخشی از آن درتدوین درست میشود، اما دربازی هم مهم است.افرا همچنین میافزاید: تفاوت طنزیم با برنامههایی که تابهحال به من پیشنهاد شده یا اجرا داشتم این است که یک اثر نمایشی است. ما داریم یک تئاتر اجرا میکنیم. این واقعا برای من جذاب و وسوسهانگیز بود. سختی کار در این است که ما فقط یکبار اجرا میکنیم؛ در صورتی که کسانی که تئاتر اجرا میکنند، ممکن است ۳۰ شب اجرا داشته باشند. همین کار را سختتر میکند. گرچه برای من آزمونی است که ببینم توانش را دارم یا نه و بهنوعی خودم را میسنجم. در طنزیم مجریها بدهبستانهای خوبی دارند که وی درباره این ارتباط و بدهبستانها عنوان میکند: پاسکاریهایی که با مجریان دیگر داریم کیفیتش بهتر میشود. چون متوجه میشویم که چهکاری باید انجام دهیم که مخاطبپسند باشد. بهنظر من خطری که برنامههای اینچنینی را تهدید میکند، خطر خودرضایتی است. یعنی وقتی ما آن را بازی و اجرا میکنیم، خودمان خوشمان میآید و خندهمان میگیرد. اما وقتی در تدوین میبینیم، متوجه میشویم آنقدر برایمان خوشایند نیست. این باعث میشود خودمان به خودمان بازخورد بدهیم و خودمان را اصلاح کنیم. بهنظرم اگر شوخیهایمان کمی خلاقانهتر باشد و بتوانیم از نظریات جدی و افکار جوانتر استفاده کنیم، این پاسکاریها واقعا میتواند جذاب باشد. این برنامه بهنوعی خاطرهبازی است و مخاطب با مرور موسیقی، فیلم و سریالها و برنامههای دهههای گذشته خاطرهبازی میکند و برایش جذاب است. وی در پاسخ به این سؤال که آیا مخاطب جوانی که با این آثار خاطره ندارد هم دیدن این برنامه برایش جالب است، میگوید: بههرحال برنامههای قدیمی برای نسل بهخصوصی جذابیت دارد؛ نسلی که در آن دوران بوده و مرور این خاطرات برایش جذاب است. اما فکر میکنم برای مخاطب امروز هم جالب باشد؛ بهخصوص بخشهای نمایشی. البته فکر میکنم همینطور که پیش میرویم، ما به برنامهها و سریالهایی میرسیم که بچههای دهه ۷۰ و ۸۰ هم از آنها خاطره دارند.
با طنزیم حالم خوب میشود
افرا در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه قرارگرفتن در این فضا و دکور چقدر برای خودش جذاب است عنوان میکند: دکور برنامه را خیلی دوست دارم. میتوانم بگویم قرارگرفتن در این دکور حالم را خوب میکند. چون خیلی فضای صمیمیای دارد. ضمن اینکه تضادی با میزی دارد که روی آن لپتاپ و میکروفون است. اینها عناصر مدرنی هستند که در این فضا قرار گرفتهاند. بهنظرم تضاد جالبی است که ایجاد قابلیت کرده تا بتواند موضوعات گستردهای را پوشش بدهد. وی همچنین درباره جذابیت بخشهای این برنامه برای خودش هم بیان میکند: من بخش نمایشی را خیلی دوست دارم. بههمین دلیل، مدام با دوستان نویسنده صحبت میکنم که چه کار کنیم نمایشها بهتر از قبل شود. چون گونه نمایشی قابلیت بسیار زیادی دارد و موضوعات بسیاری را میتوانیم در این قالب مطرح کنیم. البته نسبت به این بخش خیلی هم به خودم سختگیرم و مدام نگاه و بازبینی دارم و خودم را نقد میکنم.