در استودیوی «جام‌پلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم

به بازیابی جایگاه معلمان امید دارم

سال‌هاست نام دکتر اسفندیار معتمدی در کتاب‌های درسی علوم دبستان و فیزیک دبیرستان به چشم می‌خورد. استاد و معلم نامداری که هنوز هم در انجمن ‌معلمان فیزیک سراسر کشور حاضر می‌شود و مرد تجربه و زیست عالمانه است.
سال‌هاست نام دکتر اسفندیار معتمدی در کتاب‌های درسی علوم دبستان و فیزیک دبیرستان به چشم می‌خورد. استاد و معلم نامداری که هنوز هم در انجمن ‌معلمان فیزیک سراسر کشور حاضر می‌شود و مرد تجربه و زیست عالمانه است.
کد خبر: ۱۴۸۶۶۶۲
نویسنده مرضیه آبکار - روزنامه‌نگار
 
در دفتر روزنامه جام‌جم‌ با او هم‌کلام شدیم تا مسیر رسیدنش به این جایگاه را مبتنی بر کتاب «لذت‌ها و تجربه‌های معلمی» که مجموعه‌ای از خاطرات شیرین و خواندنی اوست، برای ما و مخاطبان‌مان تبیین کند. متن کامل این گفت‌وگو پیش روی شماست.

میثم رشیدی‌مهرآبادی: حدود ۱۷ سال پیش در منزل شما گفت‌وگویی داشتیم. آنچه که در خاطر من مانده چینش منظم کتاب‌ها در اتاق شما بود. تا سقف اتاق، کتاب چیده شده بود ولی به‌راحتی می‌توانستید موضوعی که درباره‌اش گفت‌وگو می‌‌کردید را از لابه‌لای کتاب‌ها پیدا کنید. امروز می‌بینم بعد از گذشت ۱۷ سال همچنان شاداب، پرانرژی و منظم هستید. فضای معلمی و کار فرهنگی چه تاثیری بر حالات روحی شما دارد؟
حتما تاثیر دارد،من به هرکلاسی که رفته‌ام بیشترازبچه‌ها انرژی گرفته‌ام.هر پرسشی که دارند،تلنگری به مغز من است تا برای پاسخ به آنها فعالیتی داشته باشم. ازاین بابت بیش ازآن‌که من به دانش‌آموزان یادبدهم، از آنها نیرو و انرژی می‌گیرم و فعالیت می‌کنم.
 
هر بار اسم معلم ریاضی، فیزیک یا شیمی می‌آمد، احساس می‌کردیم با معلمانی روبه‌رو هستیم که برخورد با آنها سخت است. لبخند به لب‌شان نمی‌نشیند و سختگیر هستند اما خاطرات شما در کتاب «لذت‌ها و تجربه‌های معلمی» که مبنای گفت‌وگوی امروز ما است، نشان می‌دهد حتی معلم فیزیک هم قبل از هرچیزی زندگی کردن را به دانش‌آموزانش یاد بدهد.
خود من هم در گذشته معلمانی داشتم چه از نخستین معلمم زمانی که در روستا بودم یا آخرین استادم که خارج از کشور در خدمت‌شان بودم، از همگی انرژی گرفته‌ام. مدرسه‌‌ای که در سده لنجان تاسیس شده، مربوط به سال ۱۳۲۴ بود. ولی من نامه‌هایی  دارم که از سال۱۳۰۷به طور متناوب نوشته می‌شد، مبنی بر این‌که بچه‌های ما کلاس و مدرسه می‌خواهند. البته آنجا یکی دو مکتب وجود داشت ولی برای گرفتن مدرسه تلاش زیادی کردند. درسال۱۳۲۴ زمین و ساختمان مدرسه به وسیله اهالی مشتاق به مسائل فرهنگی و کسانی که به انجام کار خیر علاقه‌مند بودند، تهیه شد. خوشبختانه امروز در آن روستا که در سال ۱۳۲۴ اولین مدرسه‌اش تاسیس شد، دانشگاهی تاسیس شده است.
 
شما همچنان هم اول مهر به آن منطقه می‌روید...
کوششم بر این است و هر وقت از شهر خسته شوم، به آنجا می‌روم و با دیدن دوستان به یاد گذشته‌ها و فعالیت‌هایی که انجام می‌دادیم، می‌افتم. به دنبال تاسیس آن مدرسه، تغییراتی در روستا به وجود آمد که مواجهه با آنها برای من بسیار لذتبخش است. امروز در شهر سده که قبلا روستا بود، کارخانه صنعتی داریم. فروشگاه‌های بزرگ داریم. انجمن‌های شعر و ادب، موسیقی و شاهنامه‌شناسی و جلسات مذهبی داریم. امسال از من هم دعوت کردند و در جلسه آنها حضور داشتم. روستا به شهر تبدیل شده و به‌وجود آمدن چنین حالتی برای من لذتبخش است.
 
یکی از عادت‌های خوب شما به همراه داشتن دفترچه یادداشتی است که همیشه نکاتی را در آن می‌نویسید. در این کتاب در مورد یکی از همکاران پدرتان که فردی ادیب و اخلاقمند است، صحبت می‌کنید که این عادت خوب یادداشت‌برداری را از ایشان دارید.
منظور من از نوشتن آن مطلب، این بود که بگویم از هر کسی می‌شود چیزی آموخت. نام همکار پدر من «محمدعلی» بود. آنجا «ممدلی» یا«مش ممدلی» می‌گفتند. این مرد حتی یک ساعت کلاس درس نرفته بود و پای درس هیچ معلمی ننشسته بود ولی به‌خوبی در جامعه گشته بود و موارد مهمی را دیده و درک کرده بود. من از کلاس چهارم به بعد در اصفهان درس می‌خواندم و تابستان‌ها به روستا برمی‌گشتم. البته پدرم اجازه نمی‌داد ما در روستا بیکار باشیم و باید همراه با او و برادرانم کشاورزی می‌کردم. پدر من کارخانه روغن‌گیری داشت. یکی از وظایف ممدلی این بود که به روستا‌های اطراف برود، تولید را بفروشد و دانه‌های روغنی که برای کارخانه لازم بود، بخرد. معمولا باید با دو مرکب می‌رفتند. دو اسب که روی یکی من سوار می‌شدم چون دوست داشتم در گردش باشم. مش‌ممدلی هر جایی که می‌رفت، پیش از این‌که به فکر جلب محبت افراد باشد به فکر محبت کردن به آنها بود. عصر‌ها که برمی‌گشتیم به من می‌گفت من که سواد ندارم، کاغذ بردار و بنویس که چه چیزی بردیم و چه چیزی خریدیم؟ چقدر نقد دادیم و چقدر نسیه ماند؟ یادداشت نوشتن از آن تابستان‌ها برای من مانده است. فرد دیگری که در آینده، شخصیت و شغل معلمی شما تاثیر دارد، پدرتان است. 
 
حرف‌های شما درباره صوت خوش ایشان و قرآن‌خوانی صبح‌های پدر در خاطر من مانده است. همچنین تاکیدی که بر فعالیت شما داشتند و می‌خواستند حتی یک لحظه را به بطالت نگذرانید. 
همین‌طور بود. ایشان در مکتب درس خوانده بودند. خط خوشی داشتند و اگر فعالیت بدنی نمی‌کرد با کتاب مانوس بود. انواع کتاب را داشتند و برای ما می‌خواندند. شاهنامه می‌خواندند و صبح ما را با قرائت قرآن بیدار می‌کردند. دوست داشتند من هم برای فامیل بخوانم، ولی من صوت و آواز ایشان را نداشتم. 
 
استاد! فیزیک شما را انتخاب کرد یا شما فیزیک را انتخاب کردید؟
گاهی شرایط زندگی به گونه‌‌ای است که ما وارد مسیری خاص می‌شویم. نمی‌دانستم فیزیک خواهم خواند. دیپلمم را سال۱۳۳۹ در اصفهان گرفتم و هنگامی که به تهران آمدم، در کنکور فیزیک دانشسرای عالی شرکت کردم و موفق شدم. استادان بسیار خوبی داشتم و این دوره رابه‌خوبی گذراندم.اساتید مابا علاقه‌مندی کار می‌کردندوهمه امیدشان این بود که جامعه ایرانی را به سطح بالایی برسانند.
 
از پروفسور محود حسابی هم چیزی به خاطر دارید؟
دکترحسابی کمتر به کلاس‌های درس می‌آمدند ولی دکتر جناب از شاگردان ایشان، جزواساتیدممتاز کشوربودند وجزو اولین گروه‌هایی بودند که درسال۱۳۱۰ فارغ‌التحصیل دارالمعلمین عالی شدند وبالیسانس به فرانسه رفته، آنجا هم شاگرد اول شده بودند. به آمریکا هم رفته بودند.ایشان می‌گفتندکه علاقه‌مندی برای ماندن من وجود داشت تا همان‌جا کار کنم ولی من می‌خواستم به ایران برگردم و اثربخش باشم.
 
یکی از عرصه‌های مهم کار شما شرکت در گروه تالیف کتاب‌های درسی است. این کار از چه زمانی شروع شد و تا چه زمانی ادامه داشت؟
شروع خدمت من درشهرضای اصفهان بود. بعد از یکی دوسال مدیر دبیرستان شدم و تا سال۱۳۴۵ در شهرضا بودم از۱۳۴۵ تا ۱۳۵۳ در اصفهان بودم.بیشترکار من دراصفهان تدریس درمراکز تربیت معلم و مدارس مختلف بود.سال۱۳۵۳ به دنبال موفقیتی در کنکور دانشگاه، برای تحصیل در دوره فوق‌لیسانس به تهران آمدم و باز در مرکز تربیت معلم تهران تدریس داشتم.یکی از دوستان من در سازمان کتب درسی بود. ایشان فرصت مطالعاتی گرفته و به خارج از کشور می‌رفت ولی شرطش این بود که کسی را به جای خود معرفی کند. به همین علت از من دعوت کرد و آنجا برای من به مکانی آموزنده تبدیل شد. سازمان کتب درسی بعد‌ها به سازمان پژوهش‌ها تبدیل شد. این سازمان در سال۱۳۴۴یا۱۳۴۵،زمان دکترخانلری تشکیل شده بود و افراد از جاهای مختلف انتخاب شده بودند. مبنا هم آشنایی‌شان با علم بود. کسانی بودند که به ایران علاقه داشتند. نویسندگی می‌دانستند و اصیل بودند. نمونه این افراد، مرحوم شهید دکتر بهشتی و آقای دکتر حسن انوری بود. همه این افراد مولف، منظم و منضبط بودند. وجود این آدم‌ها تحرک بیشتری در من پدید آورد. اغلب این افراد در آموزش و پرورش بودند از جمله دکتر بهشتی که در آموزش و پرورش بودند. روحانی بودند که مدرسه تاسیس کرده بودند و زبان انگلیسی تدریس می‌کردند. همه آدم‌هایی که من در سازمان کتب درسی دیدم، آدم‌های فعال و کوشایی بودند. آن سازمان سال‌های پرکاری داشت.
 
تا سال ۱۳۴۵ که اوضاع به کلی تغییر کرد...
در سال ۴۵ نظام آموزشی ما از نظر کتب درسی دوره ابتدایی، متوسطه و کتب مراکز تربیت معلم تغییری کلی داشت. به طوری که آموزش علوم از کلاس اول دبستان شروع شد. به دنبال نهضتی علمی که در برخی از کشور‌های جهان به وجود آمده بود، ما هم حرکت را شروع کردیم. قبل از آن، دوره دبستان کتاب مجزای علمی برای علوم نداشتند ولی از آن سال‌ها کتاب و معلم پیدا شد. هر کتاب درسی دانش‌آموز، کتاب معلم داشت و روش تدریس فراگرفته می‌شد. محیط مساعد بود و من هم این فعالیت را جزو باقی فعالیت‌هایم ادامه می‌دادم ولی سازمان کتاب‌های درسی در سال۱۳۵۷ تعطیل شد. در سال ۵۲ سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی درسی تاسیس شده بود و برخی از مسئولیت کتب درسی برعهده آنها بود. یعنی به مدت چند سال این دو سازمان با هم در این حوزه کار می‌کردند. مسئولیت سازمان پژوهش تنظیم برنامه کتاب بود و مسئولیت سازمان کتاب درسی، تالیف آن بود.
 
تا چه سالی در سازمان پژوهش بودید؟
وقتی در سازمان کتاب‌های درسی بودم، فرصت مطالعاتی گرفتم و به یونسکو رفتم. سه نفر بودیم که در سال ۵۶ از ایران به یونسکو رفتیم. «آموزش علوم در روستا‌ها» موضوع برنامه بود. در میان کشور‌های آسیایی، تنها کشوری که کتاب مستقل علوم داشت، ایران بود. خوشبختانه این جریان بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرد به طوری که امروز هم کتاب آموزش علوم را در دبستان داریم.من هم‌اکنون هم مشغول کار در سازمان پژوهش هستم و با وجود این‌که سال‌ها کار کرده‌ام و در مجله رشد معلم مدت‌ها همکار بودم، چند وقت اخیر از من خواسته شد دوره‌‌ای آموزش فیزیک را به صورت چند مقاله قرار بدهم. تقریبا برای تمام درس‌های تخصصی مجله رشد داریم و کار جالبی بود. علاوه‌بر آن مجلات عمومی مثل مجله معلم و مجله تکنولوژی هم ادامه دارند. وقتی من بازنشسته شدم، معاون وزیر وقت از من قول گرفت که تا زنده‌ام با آن مجموعه در ارتباط باشم. 
 
آیا برای تغییر در محتوای کتب درسی برنامه مشخصی وجود دارد یا درخواست شما به عنوان عضو مولفین، باعث اضافه یا کم کردن مباحث می‌شود؟
روش‌ها تغییر می‌کند وگرنه قانون نیوتون همان قانونی است که نیوتون وضع کرده است. قانون پاسکال همان است ولی هر زمان ابزاری ساده‌تر برای آزمایش یا روشی آسان برای بیان آنها وجود دارد.تغییرات بعضا تلنگری است که به معلمین زده می‌شود تا با مفاهیم جدیدتر آشنا شوند. هر چند سالی تغییری وجود دارد ولی با وجود این، عمر کتاب‌های فیزیک نسبتا خوب است و کتبی که آقای دکتر قلمچیان نوشته‌ ۲۲ سال در آموزش و پرورش بود اما در این ۲۲ سال مفاهیم ساده‌تر شده و مفاهیمی جدید تولید شده است. همچنین واژه‌هایی جدید توسط فرهنگستان انتخاب شده که باید جانشین قدیمی‌ها شود.
 
اخیرا آماری درموضوع کتاب‌های درسی منتشرشدکه نشان می‌دهد مفاهیمی که دردوره ابتدایی و متوسطه ارائه می‌کنیم، دو تا سه برابرمفاهیمی است که دراین دوران درسایرکشور‌ها درموردش صحبت می‌شود.به نظرمی‌رسد مباحث سنگین وتعداددروس بالاست.
زمانی که من در کلاس ششم دبیرستان درس فیزیک می‌خواندم دو درس فیزیک و مکانیک داشتیم که جمعا در شش ساعت تدریس می‌شد. کتاب فیزیک آن زمان که آقایان رضا قلی‌زاده، نوروزیان و رهنما را نوشته بودند. ۵۴۰ صفحه بود و هر مفهومی مربوط به فیزیک در این کتاب آمده بود. این کتاب باید دریک سال تحصیلی تدریس می‌شد، به‌علاوه یک کتاب مکانیک بود که نزدیک به ۲۰۰ صفحه می‌شد.
 
چرا شور و حالی که معلمان در دوره شما داشتند در میان معلمین امروزی کمتر دیده می‌شود؟
جمعیت بسیار زیاد شده است. قبلا تعداد دانش‌آموزان کمتر بود و تعداد ساعت‌هایی که معلم در طول زندگی‌اش تدریس می‌کرد، کمتر بود. اگر قرار باشد معلمی هفته‌‌ای ۵۰ تا ۷۰ ساعت درس بدهد، حتما میزان رسیدگی‌اش به هر دانش‌آموز کم می‌شود و توجه کاهش پیدا خواهد کرد. افراد در گذشته راضی‌تر بودند و حقوق معلمی نسبت به سایر مشاغل مطلوب بود. احترامی که در زمان علی‌اصغر حکمت برای معلم در نظر گرفته شده بود، آن اندازه بود که در میان کارمندان دولت، معلم جایگاهی رفیع‌تر و عزیز‌تر داشت. از میان دو نفر که لیسانس گرفته‌اند کسی که می‌خواست معلم شود با رتبه ۳ کارمندی وارد می‌شد ولی لیسانسه‌ها برای سایر مشاغل کارمندی با رتبه ۱ وارد می‌شدند.
 
امروز می‌شود چنین وضعیتی را احیا کرد؟
من همیشه امیدوارم تا جایگاه‌مان را در کشور پیدا کنیم. روزی که مدارس جدید در ایران تاسیس شد به این امید بود که در این حوزه پیشرفت کنیم. به این دلیل نام جدید را وارد کردیم چون در جنگ ایران و روس شکست خوردیم. وگرنه پیش از آن مکتب‌ها و آموزش دینی داشتیم. این سؤال پیش آمد که روس‌ها چه داشتند که ما نداشتیم؟ و به این نتیجه رسیدند که روس‌ها با علوم و فنون جدید آشنا بودند و نظم و قانون وجود دارد. دارالفنون به این منظور تاسیس شد، اساتید خارجی آمدند و ترجمه‌های علمی از آن زمان به وجود آمد و شاگردان به‌نامی پدید آمدند.بعد از انقلاب قدر برخی ازاساتید را ندانستیم. آنها کنار رفتند و از این بابت ضربه خوردیم. در سال‌های اخیر مسائلی برای کشور پیش آمد. کار‌هایی انجام دادند تا وضعیت بهتر شود ولی بدتر شد. گفته شد کلیه تربیت‌معلم‌ها تعطیل شود تا دوباره بسازیم ولی در دوباره‌سازی با مشکل روبه‌رو شدند. بعد از انقلاب جنگ آغاز شد و آموزش و پرورش در درجه بعدی اهمیت قرار گرفت. جمعیت زیاد شد و برخی از مدارس سه نوبته شدند. معلمین ضعیف شدند و مورد کم‌توجهی قرار گرفتند. البته هنوز هم افراد کاری وجود دارند، ولی وقتی جمعیت بالا باشد، کمتر افراد کاری مشخص می‌شوند.  
 
درکنار معلمی دست به قلم بودید وکتاب می‌نوشتنید.فارغ ازکتاب «لذت‌ها و تجربه‌های معلمی» چه کتاب‌های دیگری تالیف کرده‌اید؟ اولین کتاب‌تان در چه سالی منتشر شد؟
اولین کتابی که نوشتم «فیزیک و نامداران» از انتشارات فاطمی بود که در سال۱۳۶۲ منتشر شد و به چاپ چندم رسید. این کتاب به سوالات: فیزیک چیست؟ بزرگانش چه کسانی هستند؟ و چه روشی به کار می‌برند؟ جواب می‌دهد. این کتاب مناسب دانش‌آموزان سال آخر راهنمایی بود که در دوره دبیرستان با کتاب درسی فیزیک مواجه می‌شدند. من در آغاز این کتاب استاد ابوریحان بیرونی را نیز معرفی کرده‌ام. این کتاب مورد تشویق قرار گرفت و پس از آن، انتشارات از من و سه نفر از دوستانم دعوت کرد تا برای هریک از موضوعات کتاب درسی، کتابی مجزا بنویسیم. انتشارات سازمان کتاب درسی و با بخش تولید کتاب آشنا شدم که بعد‌ها به انتشارات مدرسه تغییر گرد. کتابی درمورد ابوریحان بیرونی نوشتم. این کتاب مورد توجه قرار گرفت و از من خواسته شد برای سایر مشاهیر نیز مشابه این تالیف را انجام بدهم و مجموعه‌‌ای هفت جلدی منتشر شد. عناوین «پرسش‌های ابوریحان، پاسخ‌های ابن سینا»، «کتاب فارابی»، «شبی با ابن سینا» و... از این جمله است.

از زندگی راضی‌ام
من متولد۱۳۱۷ در روستای سده لنجان اصفهان هستم و تمامی زندگی من به کار و تحصیل گذشته است. خوشبختم از این که امروز که سن و سالی از من گذشته، سال‌ها تدریس کرده‌ام و بیشترین تدریس من در تربیت‌معلم‌ها بوده است. آخرین تدریس من در دانشگاه شهید رجایی بود که برای کارشناسی ارشد تاریخ علم تدریس می‌کردم. مسئولیتی از جانب معلمان فیزیک پیدا کردم و به بیشتر شهر‌های بزرگ و کوچک ایران سفر کرده، دوستان خوبی پیدا کردم. فرصت‌های خوبی نصیب من شد و از زندگی‌ام راضی هستم. از بابت امکاناتی که به من داده شده از خدا متشکرم.بیشتر وقت من صرف نوشتن می‌شود. امروز مشغول نوشتن مجموعه‌‌ای درباره تاریخ آموزش و پرورش هستم؛ چون زندگی من در این مجموعه و این مسیر گذشته است. مجموعه‌‌ای چهار جلدی در مورد «تاریخ علم در ایران» نوشته‌ام که کار جالبی است. یکی از این چهارجلد برای پیش ازاسلام است.یکی بعد از اسلام تا صفویه، دیگری برای دوران صفویه و جلد چهارم به تاریخ معاصر می‌پردازد. در یادی از همکار عزیزم مرحوم سالاری، برای کودکان کتابی ترجمه کرده‌ام «به بچه‌ها کمک کنید تا برای رفتن به دبستان آمده باشند» روز‌های اول مدرسه مهم است و باید به کودک کمک شود تا با عشق به مدرسه برود. این اتفاق برای من هم رخ داده بود. از دیگر کار‌های من که برایم جالب و آموزنده بود، کاری بود که با خانم توران میرهادی در نوشتن فرهنگ نامه کودک و نوجوان انجام دادیم. همچنین کاری که با استاد بزرگ احمد بیرشک انجام شد و زندگینامه علمی دانشوران را نوشتیم. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها