مدل جدید این روزهایش را البته که با X و O شناخته میشود شاید بلد باشید. ولی سبک قدیمیاش را بعید میدانم. امروز اما پسرم بازی مشترکی با پدربزرگش که پدر من باشد، ندارد. خود من هم کلی باید تلاش کنم تا وقتی فیفا بازی میکنیم شکستش بدهم. این البته تنها چیزی نیست که بین نسلهای گذشته تا امروز رنگ و شکل تازه به خود گرفته است. مثلا روزگاری خود من برای کشف یک محتوا، باید چند کتابخانه را زیر پا میگذاشتم یا نهایتا توی سه تا شبکه تلویزیونی بهدنبال حرفی نو میگشتم، اما پسرم کافی است چند دقیقه صفحاتی را در فضای مجازی بالا و پایین کند تا به محتوای مورد نظرش برسد. خب لابد فکر میکنید من میخواهم باز هم از تفاوتهای نسلی بگویم. نه. اینبار میخواهم ببینم آیا این تفاوتها همه تعریفی است که ما باید از نسل جدید داشته باشیم؟ اصلا میشود به همه آنها اتیکت خاصی را چسباند؟ اصلا خودشان، خودشان را چطور میشناسند؟نکته اینجاست که من احساس میکنم نهتنها بزرگترها بهویژه والدین و معلمان و اهالی فرهنگ و تربیت، بلکه گاهی خود نوجوان امروزی هم شناخت دقیقی از خودش ندارد. چشمش به دهان دیگران است که ببیند او را چه میدانند. بعد کمکم خودش را قانع میکند که خب وقتی دیگران از من چنین توقعی دارند من هم همان باشم. مثلا اگر او را نسل Z مینامند اتفاقا الکی هم که شده ساز مخالف بزند. یا اگر میگویند عجیب و غریب است، کارهایی کند که این انگها به او بچسبد. در این شماره از نوجوانه تلاش ما این است که یادآوری کنیم با وجود همه تفاوتهایی که نوجوان امروزی با گذشتگان دارد، باز هم او یک انسان است با همان مسیر رشد و با همان قواعد عالم که خدا برایش تعریف کرده است. یک وقت گول نخورید و نگویید ما که گرگ دهن آلوده یوسف ندریده هستیم، پس بگذار لااقل کیفش را ببریم. نه، تو خودت هستی. با تعریفی که باید خودت به آن برسی و از انسانی که هستی به سمت انسانی که باید باشی حرکت کنی. بیتوجه به سرکوفتها و تعاریف غلطی که دیگران میخواهند از تو به خودت تحمیل کنند.