ساکن خرمشهر
موندو،نوجوان ۱۲سالهای است که بیشتر بخشهای کتاب اززبان اوروایت میشود.اوساکن خرمشهر است وآنچه میخوانیم، خاطراتش از زندگی در این شهر است. خاطراتی از روزهای اشغال خرمشهر توسط حزب بعث از نگاه پسری که در مرز میان کودکی و نوجوانی است. موندو، شیرین است و خوشسخن و دنیای منحصر بهفردی دارد.
ترکیبی از واقعیت و خیال
خاطرات موندو، ترکیبی از واقعیت و خیال است. خیالی که در روایتپردازی هممرز با واقعیت میشود و حتی مرز میان خیال و واقعیت را درهم میتند. پررنگترین عنصر خیالی کتاب، مترسکی است که تواناییهای خارقالعادهای دارد و کارهایی را که از توانایی انسان خارج است، انجام میدهد. مترسک دوست موندو و گرهگشای اوست اما در خلق این مترسک، نکته مهمی نهفته است که چند سؤال را در ذهن خواننده ایجاد میکند. سوالاتی که شیوه پاسخگویی به آنها میتواند سؤال مهمتری را پاسخ دهد. آیا مترسک خیالی است؟ تا جایی از قصه که میان مترسک و سایر شخصیتهای کتاب مواجههای رخ نداده و این فقط موندو است که با او روبهرو میشود. تا این جای کار وجود مترسک فضایی سوررئال را در قصه رقم میزند و ما را در دنیای کودکانه و پنهان موندو غرق میکند اما بعد از رویارویی سایر آدمها با مترسک و حیرت ابتدایی و پذیرش آسان و سریع بعد از حیرت(!) علاوهبر این که میتوان حاکم شدن فضای رئالیسم جادویی را بر قصه دید؛ میتوان به نتیجه رسید که با داستانی فانتزی روبهرو هستیم که تفکیک خیال از واقعیت در آن امکانپذیر نیست.
دو پیرنگ در داستان
از دیگر نکات قابل اشاره در کتاب، وجود دو پیرنگ در داستان است. پیرنگ اصلی همان ماجراهای موندو است که از زبان خود او روایت میشود و پیرنگ بعدی قتلهای عجیبی که در شهر اتفاق میافتد و راوی سوم شخص دارد. البته باید گفت که این دو پیرنگ در تکمیل یک قصه واحد پیش نمیروند. با اینکه فصل اول با ماجرای قتل شروع میشود و همین حس کنجکاوی نسبت به این اتفاق مخاطب را مشتاق ادامه داستان میکند؛ هرچه پیش میرود، بیربطی دو پیرنگ نسبت به یکدیگر آشکارتر میشود. به بیانی دقیقتر فصلهای پیرنگ دوم که به ماجرای قتل اختصاص دارد را میتوان از خاطرات موندو جدا کرد، بدون اینکه هیچ آسیبی به خاطرات وارد شود. باید اعتراف کرد که کتاب در پیرنگ آشفته است. قصهای ندارد و در بهترین حالت یک خاطرهنگاری مبتنی بر تخیل است. با این حال با کمی اغماض میتوانیم اثر را در دسته آثار شخصیتمحور قرار دهیم.
تخیل و ترس
دو ویژگی مهم در موندو، تخیل و ترس است که از میان این دو ویژگی، ترس در اواخر کتاب جای خود را به شجاعت میدهد. درواقع ما مانند تمام آثار شخصیتمحور، شاهد دگرگونی شخصیت اصلی هستیم اما اینکه این دگرگونی میتواند محصول جنگ باشد و مصداق «یک شبه بزرگ شدن بچهها»، آنطور که باید نشان داده نمیشود. همانگونه که تصاویری که از جنگ در این کتاب میبینیم نیز تحتتاثیر تخیل موندو، کممایه و بیجان به نمایش گذاشته میشود. با همه اینها، یک چیز مخاطب را با خود همراه میکند، تا پایان میبرد و ضعفهای اساسی پیرنگ را در حین خواندن از نگاه مخاطب پنهان میکند یا حداقل مخاطب ضعفها را به همان علت نادیده میگیرد و آن، زبان داستان است. زبان خاطرات که متناسب با سن راوی است، زبانی شیرین، روان و آمیخته با دنیایی کودکانه. همین جهان کودکانه حاکم بر داستان، مخاطب را به دنبال خود میکشاند اما اینکه زبان روایت به عنوان ابزاری برای همراه کردن مخاطب، چقدر توان دارد تا بار آشفتگی پیرنگ را به دوش بکشد، به صبر و حوصله مخاطب بستگی دارد.
جهان بیآلایش راوی
راستش را بخواهید به نظر من احتمال این که مخاطب کمحوصله؛ مخاطبی که از قصه انتظاری جز قصهگویی ندارد، خیلی زود کتاب را رها کند زیاد است. با این همه اگر قصد دارید موندو رابخوانید با نگاه ورود به دنیایی بیپیرایه به سراغش برویدودر زبان و جهان بیآلایش راوی غرق شوید. به چشم یک استراحتگاه در میان خستگیها و شلوغیهای فکری، پذیرای سادگی و تخیل موندو باشید.