در چله دوم انقلاب اسلامی، باتوجه به ظرفیتهای ایجادشده در چله نخست، باید بر مدار ابتکار و نوآوری، به جریان پیشرفت شتابی جهشی بخشید، ازتوانهای استفادهنشده،بهره گرفت ونوبهنو فرصت آفرید.این نوآوری درهمه ابعاد وسطوح اعم از سختافزاری و نرمافزاری است. در ماههای نخست صدور بیانیه گام دوم، در دیدار رمضانی اعضای هیات علمی دانشگاهها با رهبر انقلاب دربهار۱۳۹۸، چند نکته در حوزه بینالملل بیانیه تقدیم و عرض شد که در چله پیش روی، شایسته است با بازخوانی راه رفته با رویکردی آسیبشناسانه، ظرفیتهای مغفول حوزه دیپلماسی مورد توجه واستفاده قرار گیرد.عرض شد تاکنون برمدار دولت و قوه مجریه دیپلماسی سامان و سازمان یافته و همچنان هم پرچمدار دیپلماسی در عرصه روابط خارجی، دستگاه رسمی دیپلماسی در بطن و متن قوه مجریه است. ولی تحولات دهههای اخیر نشان داده که حوزه دیپلماسی، محدود به این سطح رسمی نیست. انواع دیپلماسیها در صحنه بینالملل کنشگرند و امروزه وزارت خارجه کشورها، نقش هماهنگکننده دارد و به تنهایی نه میتواند و نه باید تنها کنشگر باشد. یادآور میشود که امر سیاست خارجی، امر سیاستگذاری و خطمشیگذاری است و امر دیپلماسی، امر اجرا. و حوزه اجرا تنوع ابزار و وسیله را با ابتکار و خلاقیت و نوآوری میطلبد. گرچه بنیادهای اصلی دیپلماسی از روزگاران کهن تاکنون پایدار بوده اما بهسان سایر ابعاد زندگی انسانی پویا و در حال دگرگونی است. ادوار سهگانه زیر را میتوان برای دیپلماسی شناسایی کرد؛ دیپلماسی وستفالیایی: این نوع دیپلماسی که در قرون گذشته شکل گرفته و تا دهه گذشته، وجه غالب روابط و سیاست بینالملل بوده است، بر مدار دولت ـ ملت به نمایندگی قوه مجریه به اجرای سیاست خارجی کشورها پرداخته است. دیپلماسی پسا وستفالیایی: طی دهههای اخیر بهتبع وقوع گذار از نظم وستفالیایی به نظم پساوستفالیایی در نظام جهانی، بسیاری از قواعد، اصول و رویههای حاکم بر تعاملات کنشگران دستخوش دگرگونیهای شگرفی شده و دیپلماسی نیز به عنوان یکی از مهمترین نهادهای روابط بینالملل از تاثیر این دگرگونیها مصون نمانده است. دیپلماسی هیبریدی یا فراوستفالیایی: امروزه شاهد تعدیل جریان پساوستفالیایی با موج جدیدی دردیپلماسی هستیم که میتوان ازآن به دیپلماسی فراوستفالیایی یا دیپلماسی هیبریدی/ ترکیبی یاد کرد که در یک تعریف محدود به معنی استفاده همزمان از دیپلماسی رسمی و غیررسمی و بهویژه دیپلماسی مکمل در اشکال و شقوق گوناگون حاکمیتی وغیرحاکمیتی،سنتی ونوین است و در یک تعریف جامع به معنای بهرهگیری از ابزارهای متنوع و بازی با تمام سناریوهای ممکن است. نگارنده این سطور با مطالعه پیشینه مباحث مطروحه در حوزه دیپلماسی، دیپلماسی مکمل را پیشنهاد میکند. پیش از آن عناوین دیگری در ادبیات این حوزه مطرح شده است. دیپلماسی موازی از دهههای گذشته وارد ادبیات و مطالعات دیپلماسی شده است. دیپلماسی مضاف، عنوانی است که برخی نویسندگان بر وزن فلسفه مضاف، استعاره کردهاند اما دیپلماسی مکمل در تلاش است با نگاهی جامعتر به این حوزه، به روند تکاملی و تکمیلکنندگی سایر وجوه و ابعاد دیپلماسی بپردازد. دیپلماسی مکمل همانگونه که از نامش پیداست، کارکرد تکمیلکنندگی دارد و در ادامه دیپلماسی سنتی و تاریخی، متناسب با تحولات زمینه و زمانه و گذار تکاملی، ظرفیتهای جدیدی را برای تحقق اهداف و تامین منافع ملی کشورها فراهم میکند.دیپلماسی مکمل، مفهومی نوین و البته ریشهدار است که به معنای ورود سطوح و ساحتهای گوناگون زندگی فردی و جمعی در هرم جامعه و قدرت سیاسی به حوزه روابط خارجی یک دولت ـ ملت(کشور) به منظور تکمیل کار دیپلماسی رسمی و به دوش کشیدن بارهای برزمین مانده با بهرهگیری از توانهای استفادهنشده اعم از حاکمیتی و غیرحاکمیتی یا ترکیبی از هردو است.به سخن دیگر، میتوان دیپلماسی مکمل را ورود سایر نهادهای حاکمیتی غیر ازقوه مجریه به عنوان متولی اصلی و محوری دیپلماسی و غیرحاکمیتی با نظارت و حمایت حاکمیت در عرصههای گوناگون دیپلماسی تعریف کرد.دیپلماسی مکمل حاکمیتی شامل دیپلماسی سایر قوای حاکمیتی در کنارقوه مجریه ازجمله دیپلماسیهای پارلمانی، قضایی،دفاعی ونظامی و...است. دیپلماسی مکمل غیرحاکمیتی و ترکیبی شامل اشکال گوناگون دیپلماسی نوین با پایش، نظارت و حمایت حاکمیت است که ساحتهای گوناگون جامعه رابه صورت مضاف واردعرصه روابط بینالملل میکند؛مانند دیپلماسیهای فرهنگی، رسانهای، علمی، نخبگانی، گردشگری، مشاهیر، ورزشی، اقتصادی، تجاری، سلامت و سازمانهای مردم نهاد و...امید است این نکات، پیشدرآمدی باشد بر مطالعات گستردهتر درحوزه دیپلماسی و ضرورت نوآوری، خلاقیت و ابتکار در مسیر تحقق اهداف ملی و تامین منافع ملی.