چند خط برای «آشپزهای گرسنه» نوشته منصوره مصطفی‌زاده

سر و ته سال‌مان رمضان است

برخلاف تصور اولیه که نوشتن برای کودکان را به راحتی آب خوردن می‌دانیم، تولید محتوا، آن‌هم در قواره‌ کتاب برای کودک، کاری پر از جزئیات است که خط به خطش دقت و نکته‌سنجی لازم دارد.
برخلاف تصور اولیه که نوشتن برای کودکان را به راحتی آب خوردن می‌دانیم، تولید محتوا، آن‌هم در قواره‌ کتاب برای کودک، کاری پر از جزئیات است که خط به خطش دقت و نکته‌سنجی لازم دارد.
کد خبر: ۱۴۹۹۶۵۸
نویسنده حسین شرفخانلو - نویسنده
 
البته اگر یک تُکِ پا بروی به اسباب‌بازی‌فروشی، با انبوهی از کتاب‌های کم‌حجم و البته زرد مواجه می‌شوی که برای بچه‌ها بیشتر حکم پفک را دارد تا غذا و بیشتر مضرند تا مفید و من که سال‌هاست از نعمت فرزند برخوردارم، کم دیده‌ام کتاب خوب مفید با چگالی را برای کودکان و یکی از آن نوادر، کتاب‌هایی هستند که خانم منصوره مصطفی‌زاده برای کودکان تولید کرده و می‌کند وقبلا همین‌جاراجع به سری ۱۰جلدی «قصه کربلا» که ۱۰شخصیت واقعه عاشورا رابا زبانی کودکانه برای بچه‌ها روایت کرده بود، نوشته‌ام و آن سری ۱۰ جلدی را آن‌قدر دوست می‌دارم که بارها تهیه و هدیه کرده‌ام وهنوزکه هنوزاست،آن‌ ۱۰تایی دوست‌داشتنی هرازگاهی مهمان قصه‌خوانی شب‌های من وعلی هستند به‌رغم این‌که روزهای امروز محرم و صفر نیست و این شاید قرینه‌ای باشد برای آن شاه‌جمله که فرمود «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا».
غرض این‌که در تدارک استقبال از ماه مبارکی که گذشت، خبردار شدم خانم مصطفی‌زاده کتاب رمضانیه‌ای نوشته‌اند برای شب‌های بچه‌ها در ایام ماه مبارک به اسم «آشپزهای گرسنه» و مثل باقی تمهیداتی که خانواده‌ها در سبد خوراکی‌شان، از برنج و خرما و گوشت و نبات و بامیه، برای رمضان‌شان تدارک می‌بینند. اوایل اسفند، کتاب جدیدالانتشار را پیش‌‌خرید کردم و گذاشتمش در سبد کالای خانوارمان و چه می‌دانستم چند روز بعد قرار است لابه‌لای ازدحام جمعیت تشییع‌کنندگان شهید سیدحسن نصرالله نویسنده‌ کتاب را ببینم و بخواهم وقتی ساق و سلامت برگشتند تهران، کتابِ علی ما را به اسم امضا کنند که روح بچه از داشتنش شادتر شود وقتی شب به شب می‌خوانیمش!
«آشپزهای گرسنه» قصه دو کودک است به نام‌های علی و آیه که روزها و سال‌های اول روزه‌داری‌شان را تجربه می‌کنند و مادر و پدرشان مثل بیشتر ما پدر و مادرها، شاغلند و بچه‌های‌شان از زور بیکاری طول روز و در غیاب مادرشان، دست به ابتکاری کودکانه برای آشپزی برای افطار می‌زنند که وقتی مادرشان که از قضا خانم دکتر هم هست، دم غروب خسته و گرسنه برگشت خانه، غذای گرم و مهیا داشته باشد و ذوق کند و بماند این سبک زندگی، که در آن از زمین به آسمان می‌بارد خیلی موجه نیست و البته که ما در عصر تناقضات و پوست‌اندازی‌های بین نسلی داریم نفس می‌کشیم! (و چه می‌شود کرد و غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای!)
علی و آیه در خلال اتفاقات ریز و درشتی که ‌تا به ثمر رسیدن آشپزی‌شان سپری می‌کنند، به طرز قصه‌وار و غیرمستقیم مهارت‌هایی یاد می‌گیرند که به نظرم تیر اصلی کتاب هم همین نکته‌های تربیتی غیرمستقیمی باشد که در دل قصه‌ آشپزی روایت می‌شود و صد البته که ادب سفره‌داری و تکریم عید نیمه رمضان و عصرخوابی شب‌های قدر برای آن‌که وسط احیا خوابت نبرد و شیوه‌ شستن لکه‌ کاکائو از پیراهن سفید دامادی و نحوه تماس با آتش‌نشانی هم از این دست‌ هستند که نویسنده با مهارت هرچه تمام، تصویر ساخته از این مهارت‌ها که وقت یاد گرفتن‌شان همین روزهای کودکی است و لاغیر.
۱۵ ماجرا که با عناوین طنزآلود، سر جمع «آشپزهای گرسنه» را ساخته‌اند، ماه مبارک امسال را برای من و پسرم مبارک‌تر و شادتر کرد و مرا یک قدم نزدیک‌تر کرد به ساختن روزها و شب‌های سرورآلود و شادانه در ایام و لیالی ماه مبارک. نمی‌دانم چرا همسایه‌های مسلمان ما از عرب و عجم بلدند رمضان را شاد و پرسرور بگیرند و ما نه؟!  و کاش قدم به قدم برویم به سمت شادانه کردن رویداد مبارک رمضان برای نسل آتی. «آشپزهای‌گرسنه» شاید قدمی باشد به آن سو. به نظرم امسال که در تقویم شمسی دو عید فطر داریم و سر و ته سال‌مان «رمضان» است، دو نوبت وقت داریم برای تجربه کردن آن شادی که گفتم و چه ابزاری بهتر از کتاب برای شاد زیستن.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها