روایت یک قهرمان ملی
گزارش «جام‌جم» از مراسم رونمایی مستند «جوانمرد»

روایت یک قهرمان ملی

صیاد فیلمی که در قواره قهرمان ملی نیست

«صیاد» روایت برهه‌ای از زندگی شهید علی صیاد شیرازی است و توجه ویژه‌ای به نقش آن شهید در دوران جنگ ایران و عراق دارد و سعی کرده جنبه‌های مختلف شخصیت ایشان را به تصویر بکشد. تماشای این اثر با توجه به موضوع و الگوی مثبت آن، به رده سنی ۱۵+ توصیه می‌شود؛ همچنین این اثر را می‌توان در مفاهیمی مانند ایثار، اخلاق، تعادل، ایمان و شجاعت خلاصه کرد.
«صیاد» روایت برهه‌ای از زندگی شهید علی صیاد شیرازی است و توجه ویژه‌ای به نقش آن شهید در دوران جنگ ایران و عراق دارد و سعی کرده جنبه‌های مختلف شخصیت ایشان را به تصویر بکشد. تماشای این اثر با توجه به موضوع و الگوی مثبت آن، به رده سنی ۱۵+ توصیه می‌شود؛ همچنین این اثر را می‌توان در مفاهیمی مانند ایثار، اخلاق، تعادل، ایمان و شجاعت خلاصه کرد.
کد خبر: ۱۴۹۹۹۱۹
نویسنده محمدرضا دلیر - منتقد سینما
 
نمایش جنگ، شهادت و زخمی شدن سربازان در اثر وجود دارد،صدای مهیب بمب و آرپی‌جی نیز درطول اثر یافت می‌شود. فشار روانی به شخصیت اصلی توسط افرادی مانند بنی‌صدر، ازخشونت‌های روانی اثر است.خطر شهادت و ترور می‌تواند باعث هیجان مخاطب شود. لحظات دارای خشونت، برای رده سنی پایین و افراد حساس مناسب نیست.صیاد، یادآور این است که ایمان و اخلاق حتی در دشوارترین لحظات، چراغ راه انسان است. از پیام‌های مهم اثر توصیه به وحدت و همبستگی است. در واقع وحدت می‌تواند بر مشکلات بزرگ پیروز شود. اهمیت پایبندی به تعهدات، از دیگر پیام‌های اثر است.فیلم صیاد به کارگردانی جواد افشار و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی، یکی ازفیلم‌های بخش مسابقه ملی جشنواره چهل‌وسوم فیلم فجر است که با اقتباسی ازمجموعه‌ای ازآثار معتبر درزمینه جنگ ایران وعراق و تاریخ دفاع‌مقدس به وقایع و تجربیات جنگ پرداخته است. این فیلم در اولین روز از جشنواره فیلم فجر ۴۳ به نمایش درآمد.
فکر می‌کنم مهم‌‌ترین اتفاقی که در خصوص فیلم صیاد به چشم می‌آید و باعث می‌شود فیلم از همان ابتدای شروع خود برای مخاطب قابل باور نباشد این است که در بدیهی‌ترین و ساده‌ترین نکات کارگردان بی‌توجهی کرده است و معلوم می‌شود فیلم را دم‌دستی و باری به هر جهت جلوی دوربین برده و تولید کرده است.وقتی به تولید اثری درخصوص یکی از مشاهیر، مفاخر و بزرگان در حوزه سیاسی، نظامی و فرهنگی اقدام می‌کنید، ابتدایی‌ترین کار، چهره‌پردازی مناسب برای آن شخصیت است تا شبیه فردی شود که در طول تاریخ وجود داشت.در این کار شخصیت‌های متفاوتی مانند شهید صیاد شیرازی، محسن رضایی و دیگر افراد حضور دارند که متاسفانه آن‌قدر گریم و انتخاب بازیگران بد بوده که شما نمی‌توانید این بازیگران را باور کنید که به عنوان شخصیت معاصر در این اثر بازی کردند و مردم با فیلم‌ها و عکس‌های این افراد آشنا هستند. پس این امر اولین گامی است که شما را به عنوان مخاطب از فضای فیلم دور می‌کند و نمی‌گذارد به این باور برسید یک اثر تاریخی دهه شصتی می‌بینید  که نمی‌توانید با آن همراه شوید.
وقتی بدیهی‌ترین موارد در طول فیلم نادیده گرفته می‌شود، هرقدر که جلوتر می‌روید، می‌بینید در حوزه‌های گسترده‌تر مانند فیلمنامه‌ هم دچار مسائلی هستیم. برای مثال درام پردازی باید طوری باشد که حس همذات‌پنداری مخاطب برانگیخته شود و به این قهرمان ملی افتخار کنم که چه اتفاقاتی را رقم زد، این احساسات را برانگیخته نمی‌کند زیرا درام‌پردازی مناسب این فضا صورت نگرفته است.متاسفانه یک پدیده‌ای شکل فزاینده‌ای در سینمای ما ایجاد کرده و ما به دنبال این هستیم که دست روی یک‌سری از مشاهیر و مفاخر دست بگذاریم و البته که چنین کاری خوب است اما وقتی به صورت دم‌دستی کاری را تولید می‌کنیم نتیجه آن می‌شود آثاری چون، احمد، پروین، مجنون یا صیاد که نمونه این آثار را در فجر و اکران مردمی داشتیم که عملا با شکست فروش مواجه شدند.لذا این آثار نتوانستند هیچ موج اجتماعی‌ ایجاد کنند و بنده معتقدم این کار به ضرر فیلم است و بودجه بیت‌المال باید در جایی هزینه شود که نفعی برای سینمای کشور و نسل جوان و نوجوان که باید بروند راجع به شخصیت‌هایی که نمی‌شناسند تحقیق و پژوهش کنند، داشته باشد.ضعف‌های کارگردانی در فیلم باعث شد تا صیاد نه‌فقط به یک فیلم حماسی و باشکوه تبدیل نشود، بلکه فیلم بد و ضعیفی باشد که تماشاگر را در میان کلاف سردرگمی از ماجراهای متعدد رها می‌کند. جواد افشار بیشتر سریال‌سازی دارد و علاقه‌مند است روی موضوعاتی  کار کند که تنها در قالب یک سریال امکان پرداختن به تمام این موارد وجود دارد. در حالی که در یک فیلم سینمایی نیاز است تا روایتی فشرده و مینیمال از وقایع ارائه شود. به طور کلی صیاد را باید فیلم ابری دانست که از معرفی قهرمان خود عاجز است و نمی‌تواند نقش مهمی مانند شهید صیاد شیرازی را برای تماشاگر را به تصویر بکشد.
مشکل ابتدایی و اساسی فیلم صیاد این است که شخصیت منفی فیلم (بنی‌صدر) بسیار سمپاتیک‌تر از قهرمان فیلم از کار درآمده است؛ زیرا کارگردان فقط به ذکر برخی جملات از بنی‌صدر بسنده می‌کند و پشت‌پرده طرح چنین مسائلی از سوی او را بیان نمی‌کند. این‌که «نیروهای نظامی نباید وارد بازی‌های سیاسی شوند» و «تمام نیرو‌های نظامی باید تحت یک فرماندهی واحد کار کنند» حرف‌هایی هستند که در این  فیلم از زبان بنی‌صدر می‌شنویم. مشکل اینجاست که کارگردان نمی‌تواند نیت اصلی بنی‌صدر را درباره این صحبت‌ها برای تماشاگر آشکار کند.صیاد یک فیلم تخت است که از نداشتن عمق، رنج بسیار می‌برد، هیچ کدام از شخصیت‌های داخل اثر ساخته نمی‌شوند و همگی در بهترین حالت در حد تیپ باقی می‌مانند. فیلم بیشتر براساس تخیلات و اوهام سازندگان ساخته شده تا سینما کردن وقایع گذشته و پرداختن به بیوگرافی (صیاد شیرازی) و همچنین دراماتیزه کردن آن.
‌مشکل اصلی و ریشه‌ای صیاد قبل‌تر از پرداخت و در فیلمنامه نهفته است، هرچند دوربین هم هیچ کمکی به نزدیک‌تر شدن ما به صیاد و دیگر افراد داخل فیلم نمی‌کند؛ کاراکتر صیاد هم در طول کل فیلم کوچک‌ترین احساسی برنمی‌انگیزد و بیشتر شبیه به یک قاب عکسی است که حاوی پرتره صیاد است که حال متحرک شده و فقط حرکت می‌کند مانند یک آدم آهنی بی‌احساس. حالت چهره سرد و خنثایی که بازیگر (علی سرابی) دارد هم از دیگر مشکلات فیلم است. صیاد در عملیات پیروز می‌شود اما در چهره‌اش کوچک‌ترین تغییر یا خوشحالی نمی‌بینیم، صیاد شکست می‌خورد باز همان حالت چهره را دارد، در کنار خانواده‌اش است هم  با همان حالت چهره و…درتمامی موقعیت‌های دیگر هم انگار یک تصویر و یک پرتره در قطعه عکسی است که در ظاهرش عمق ندارد و در باطن هم بعد و جان ندارد.
فیلم صیاد اثری بیوگرافیک و درباره‌ شخصیت و زندگی شهید علی صیاد شیرازی است اما آنچه در قاب می‌بینیم، بیش از آن‌که روایت باشد، گزارشی خشک و بی‌رمق از آب درآمده است. بزرگ‌ترین ضعف فیلم، عدم فضاسازی است؛ در سینما، فضا نه‌تنها بستری برای روایت، بلکه عنصری برای خلق حس، تعلیق و تأثیرگذاری عاطفی است. این فیلم اما در دام سطحی‌نگری افتاده، بدون آن‌که بتواند لحنی سینمایی برای خود بیابد. انتخاب بازیگر نقش صیاد، ضربه‌ جبران‌ناپذیری به فیلم زده، به طوری  که فاقد آن وزن، باورپذیری و حضوری است که بتواند مخاطب را درگیر کند.
بازی او نه از جنس روح یک فرمانده است و نه از جنس انسانی که بار حوادثی عظیم را به دوش می‌کشد. فیلم هرجا که در روایت بصری عاجز می‌شود، به نریشن پناه می‌برد. یک تصمیم ناکارآمد که بیشتر از آن‌که روایت را پیش ببرد، آن را متوقف می‌کند. نریشن، به‌ جای آن‌که ابزاری برای لایه‌گذاری باشد، به توجیه‌کننده ناتوانی فیلم در تصویرسازی تبدیل شده است. از سوی دیگر، بار احساسی فیلم روی دوش دیالوگ‌ها قرار گرفته است؛ اما این دیالوگ‌ها نه دراماتیک‌ هستند، نه عمیق و نه حامل حس و شخصیت. در نتیجه، فیلم به جای روایت، به بازگویی مستقیم اطلاعات بسنده می‌کند. فیلمی که باید حماسی باشد، در سطح گزارشی بی‌جان باقی مانده است. اگر سینما راهنر «نشان دادن» بدانیم، این فیلم تنها در حد «گفتن» باقی می‌ماند و همین، بزرگ‌ترین شکست آن است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها