یعنی هزینه سنگین تجربهاندوزی و خسارتزدن به بیتالمال درراستای آموختن راحالابرای منافع فردی خودبهکار میگیرند ولی کمتر موردی پیشآمده که فردی موفق در بخش خصوصی وارد بدنه مدیریت دولتی بشود اما در این میان، انتصاب یک مدیر دهه شصتی موفق در بخش خصوصی، صاحب صلاحیت،مسئولیتپذیر ومعتقد به قانون وحاکمیت، بر کلیدیترین مجموعه سینمایی کشور را باید به فال نیک گرفت؛ البته مشروط به اینکه همه چیز بر همین تغییر موردی از بالا خلاصه نشود.واقعیت این است که بنیاد سینمایی فارابی در جایگاه جهتدهنده سینمای ایران بهشدت فرسوده، خسته و فشل است. حامد جعفری (مدیرعامل جدید) با اختلافی دوساله، همزاد فارابی است اما یکی در اوج برنایی و خلاقیت و دیگری فرتوت و از رده خارج! لذا احتیاج مبرم به بازسازی و نوگرایی دارد. بافت بنیاد، بوروکراتیک منفعل است و چارت آن دمده و اهل مراودات غیرمتعارف. اجزا و رویکردهای غالبش نیز غیرکارآمد وسرمایه برباد بوده. نگاهی به پشتسر نشان میدهد_ بهجز جرقههایی_ برآیند خروجی فارابی چیزی جز شکست نبوده و بیتعارف باید اذعان کرد که از تشکیلات کنونی چیزی در کاسه تماشاگر سینمای ایران نخواهد نشست. برای همین است که حامد جعفری کار سخت و فرسایندهای در پیش دارد که در صورت محافظهکاری و رودربایستی، درمناسبات موجود مستحیل وهمانا راه غلط پیشینیان راطی خواهد کرد. یعنی بستر هضم و جذب جعفری به امور روتین و جاری نهادینه شده پهن است. فضای حاکم، مدیر جدید را در موقعیت و جایگاه ماشین امضایتصمیمات افراد،مدیران میانی وشوراهای متنوع وکمیتههای مختلف و...میخواهند(میپذیرند).از همینروست که هرکسی آمده، همان تکراریهای همهکاره و تصمیمگیرندههای محروم از خلاقیت و فاقد تسلط به سینمای مفید و ارزنده، برجای خود باقی ماندهاند و احتمالا میمانند.تجربه برخی مدیران نوگرای انقلابی و دارای ایدههای روزآمد و کاربردی در برخی دورهها، پیش چشممان است که چیزی از انتصابشان نگذشته بود که همه شعارهای دهان پرکنشان به پستو خزیدند و جایشان راسکون و رخوت گرفت.مدیرعامل جدید فارابی،بیتردیدمیداند که حالا با یک دفترواستودیو و معدودی همکار طرف نیست بلکه حالامیبایست برای سینمای ایران کاری کندکارستان وایناتفاق باآدمهای نفسبریده وموجودیتی عادتکرده بهسبک و سیاق کارمندی سازگار نیست؛ خصوصا که ریلگذاری در فارابی تنها به رعایت عدالت (چیزی که همیشه چالش جدی مدیران بوده) و تقسیم بودجهها خلاصه نمیشود.حتی فقط رتق و فتق امور جشنوارهها و برپایی چادرهای فستیوالی نیست که باید هدفمند و درراستای دیپلماسی کلان کشور ساماندهی شود بلکه مهمترین تغییرات لازمه در کیفیت آثار است که برای رسیدن به این منظور و مقصود، تخصص، سواد، تجربه و شناخت مرتبط را میطلبد. بنابراین آدمهای میخکوب شده درمیز وصندلیهای نوستالژیک، آنهم درمناصب کلیدی و شوراهای باشکل وشمایل وفضایل باقیمانده در قالبی سنتی و ماقبل سینمای پویا، چطور ممکن است منتهی به خروجی آثارارزشمند، جریانساز و قابل دفاع بشود. خلاصه اینکه با توجه به وضعیت فعلی فارابی از نظر نیروی انسانی مستخدمشده ازطرف مدیران وقت، شخم زدن آن از سوی مدیر جدید، رؤیایی آرمانی بیش نیست اما این توقع هم که ایشان به اسب زین شده اما لنگان دیگران قانع نباشدخیالی نیست و قابل تحقق میباشد.