تجسم و ظاهر شدن اهریمن در شکلهای انسانی، استعباد ندارد و محال نیست [بلکه گزارشها در اینباره کم نیست]. پیامبران و رادمردان برجسته و برگزیدگان مؤمن نیز میتوانند اهریمن را ببینند و اعوانش و خودش را شناسایی کنند. القائات و تلقینهای شیطانی و وسوسههایش همگی درنهایت به حقیقت کلام و زبان معطوف میشود و به گزارههای زبانی میرسد. جولانگاه و میدان تاخت و تاز اهریمن همانا ادراک انسان وعواطف و احساسات اوست.تصرفات و دستاندازیهای اهریمن در ادراک انسانی با استقلال و اختیار بشری منافاتی ندارد. اهریمن فقط دعوت میکند وفرامیخواند. او تسلط و چیرگی بر بشر ندارد مگر اینکه دعوت اهریمن را پذیرفته باشد. او فقط برپیروانش چیرگی دارد و بس. ابلیس نیز دارای زن و فرزند و طایفه و لشکر است. اهریمن و کارگزارانش درمال وجان وپیکر و فرزندان و ذریه انسانها و پیروان خود بهگونههای مختلفی مشارکت و دستاندازی دارند. ولایت و چیرگی و سرپرستی اهریمن بر انسانها جزئی است و شامل برخی میشود.
اصالت جریان حق
شایان ذکر است یادآوری این نکته که اصالت با جریان حق است و جریان اهریمنی فرعی، تبعی و در حاشیه است و طبیعتا پیروزی نهایی با حق است. خدا در آیه ۱۷سوره رعد به رسایی در این باره فرموده: «هرچند که مردم ابتدا کف روی خیزاب را میبینند اما باید دقت کنند که این کف بهواسطه خیزاب پدید آمده و از بین رفتنی است. آنچه باقی میماند و اصالت دارد و جریانش سودمند و زندگیبخش است همان آب است که جانمایه زندگی است». شهید مطهری در اینباره میگوید: قرآن روند هستی را برپایه حق میداند و اصالت را به حق میدهد. در مقابل، باطل را نفی نمیکند و ندید نمیگیرد اما به باطل اصالت نمیدهد و قرآن با خوشبینی به تاریخ برای انسان، اصالت قائل شده... و باطل را امری نسبی و تبعی و طفیلی مطرح کرده... شر و باطل از تغییر در مسیر و ایجاد کژراهه پدید میآید که لازمه مختار بودن آدمی است. البته چنان نیست که حق همیشه مغلوب باشد و باطل همیشه غالب. چیزی که استمرار داشته و زندگی و تمدن را ادامه داده حق بوده و باطل چونان نمایشی است که جرقهای زده و محو گردیده.
پیوستگی راستی و حق
در تحلیل تاریخ و جریانهایش موضوع بسیار تعیینکننده همانا پیوستگی جریان حق و استمرار حرکت الهی پیامبران و اهلالله است. فرض پیوستگی باطل و جریان ضالهاش نیز دردستور کارمیتواند باشد اما خدا درقرآن به روشنی ازانسجام و استواری جریان حق وراستی خبر داده:«لقد وصلنا لهم القول/ قصص۵۱» یا «پیامبرانمان را پیاپی فرستادیم/ مؤمنون ۴۴».
دعوت و فراخوان پیامبران چند محور داشته که نخست به تصدیق پیامبران پیشین وسپس مژده پیامبران بعدی و بهویژه موعود آخرالزمان پرداختهاند تا استمرار جریان روشن حق را درنسلهای بشری تضمین و بیمه نمایند. مثلا در دعوت حضرت عیسی(ع) از ظهور پیامبر اعظم(ص) به روشنی سخن رفته یا در زیارت وارث به استمرار این خط روشن الهی تأکید شده.
درباره جریان باطل در قرآن آمده: «آنها را داستان و گزارشی تاریخی و نه بیش کردیم و به کلی متفرقشان ساختیم/ سبا ۱۹». بهویژه که جریان خبیث باطل را بیریشه و نااستوار وصف فرموده که چونان جرثومهای از زمین برکنده شده و هیچ قراری ندارد/ ابراهیم ۲۴تا ۲۶.
برنامه پیامبران و اهریمن
بررسی برنامه این دو حزب میتواند کمک شایانی به شناخت ما از جهان معاصر و نسبت آن با گذشته تاریخی و تلاش و انگیزه کوشایی بهسوی آیندهای درخشان باشد.