شهید قهاری سعید بیشتر از یکجانشینی و انجام کار اداری، مرد میدان نبرد بود و روحیهای مطالبهگر داشت.همین روحیه مطالبهگریاش بود که در فیلم پیشمرگ در ماجرای پسگرفتن بالگرد از عراقیها به کمکش آمد. این شهید در عین انجام کارهای بزرگ، دوست داشت گمنام بماند اماعلی غفاری، کارگردان و آرش زینالخیری، تهیهکننده با تصویری که از شجاعت و وطندوستی این شهید در پیشمرگ نشان دادند، اجازه ندادند این گمنامی همیشگی باشد. این فیلم تصویرگر یک قهرمان با منشی خاکی است که کارهای بزرگی انجام داده و نزدیکی بسیاری با فضای قهرمانپسند فیلمهای دهه ۷۰ دارد. علیرغم سانسهای نامرتب و سالنهای کمی که براساس گفتههای کارگردان، تهیهکننده و منتقدان، به این فیلم اختصاص یافته، این فیلم که سیمرغ مردمی جشنواره فجر را هم از آن خود کرد، از ۸ اسفند تابهحال بیش از ۱۱ میلیارد و ۷۶۰ میلیون تومان فروش داشته است. اکران این فیلم بهانهای شد تا با علی غفاری، کارگردان، آرش زینالخیری، تهیهکننده و مهیار شاپوری، بازیگر نقش مرتضی بهعنوان همرزم و دوست شهید گفتوگو کنیم که در ادامه از نظر میگذرانید:
با وجود اینکه سالها از جنگ میگذرد، هنوز قهرمانانی داریم که قصه زندگیشان ناگفته مانده، از بین شهدای جنگ، شهید قهاریسعید چه ویژگیهایی داشت که به روایت زندگی او پرداختید؟
تأیید میکنم ما شخصیتهای بسیاری داریم که مردم هنوز آنها را نمیشناسند و گمنام هستند و این گمنامبودنشان برایم جذابیت دارد. ممکن است در تولیدات سینمای ایران هرچندسال یکبار فیلم پرتره، بیوگرافی یا فیلمی درباره یک شهید خاص ببینید اما مطمئن باشید درباره پروژههای دیگر تحقیق و پژوهش میشود اما در بخشهای دیگری با چالش و دستانداز روبهرو شده و به تولید نمیرسد. بسیاری از این شخصیتها را در همین مراحل پیدا کردیم و آرزویم این است که درباره تمام اینها فیلم ساخته شود. هروقت سراغ این شخصیتها میروم، این دغدغه را دارم که آیا مردم واقعا آنها را میپذیرند؟ و آیا فکر نمیکنند که این داستانها پرداخته خیال ماست؟... وقتی قصد دارید اینها را به زبان سینما دربیاورید، مجبورید به آدمهایی که مرتبط با این واقعه بودند مثل خانواده و همرزمانشان، نزدیک شوید و بهتدریج نیز محبتشان بهدلتان مینشیند. سعید قهاری اینگونه بود که وقتی نامش را شنیدم، چندان شناختی از او نداشتم و فقط یک تصویر از او در اتوبان دیده بودم. وقتی وارد جزئیات رفتار و زندگی او شدیم، متوجه شدیم که تنها قطرهای از اقیانوس را میتوانیم روایت کنیم. بعضی شهدا اسم و رسم معروفی دارند اما ایشان در عین اینکه کارهای بزرگی انجام داده بود، در نهایت گمنامی و کنار شهدای گمنام بهخاک سپرده شد و این خواسته خودش در وصیتنامهاش بود. بهطور طبیعی این جذاب است که فردی مانند او تا ایناندازه کارهای مهمی انجام داده اما نمیخواسته دیده شود. حاجقاسم سلیمانی هم در زمان حیاتش اینطور بود که وقتی میخواستند دربارهاش مستند بسازند، بهشدت آشفته شد و میخواست که همهچیز بعد از شهادت اتفاق بیفتد. شهید قهاریسعید الماسی بود که پیدا کردیم و وقتی با دوستان و همرزمانش که نقش یکی از آنها را مهیار شاپوری بازی میکند، صحبت میکردیم، دیدیم بیشتر نکات موجود در فیلم در مورد شهید قهاری صدق میکند. هم بهلحاظ نمایشی و هم فراز و فرودها لازم بود که کنشها و واکنشهای سعید قهاری جذابتر باشد و البته در واقعیت نیز همینطوربود. مرتضایی که مهیار شاپوری بهعنوان همرزم شهید قهاری نقشش را بهعهده گرفت، فرد کمطاقتی بود که میخواست زود به نتیجه برسد و خیلی فداکار و رفیق بود.
از چهزمانی تصمیم به ساخت فیلم گرفتید؟
صحبتهای اولیه برای تولید فیلم شهید سعید قهاریسعید به مهرماه ۱۴۰۲ برمیگردد. وقتی در آنزمان دیدیم فیلم فرآیند تولید سنگینی دارد و به جشنواره نمیرسد، مسکوت ماند. ۶ ماه بعد از جشنواره بحث تولید فیلم جدی شد و سفری را آغاز کردیم و به محل تولد شهید قهاری در اسدآباد همدان رفتیم. جالب است وقتی میپرسیدیم، اهالی آنجا چندان او را نمیشناختند، چون ایشان در اولین روزهای پس از انقلاب، ناآرامیهای کردستان را مدیریت میکرد و از طرف دیگر چون فاصله بین همدان و کرمانشاه نزدیک بود، بهتدریج در شهرهای مختلف مشکلات عجیبوغریبی را حل کرد. همچنین شهید قهاری در کردستان محبوب است و به «داماد کردستان» معروف است، چون همسرش از خانوادههای کردستان، کرمانشاه و سنقر است. همانگونه که در فیلم میبینیم هرجا میرفت، کردی صحبت میکرد یا لباس کردی میپوشید و بهشدت محبوب بود. قبل از من صابر اللهدادیان تحقیقی را شروع کرده بود که شامل نکات دیگری از زندگی ایشان بود و البته ماجرای پسگرفتن بالگرد ایرانی از عراقیها هم در آن گنجانده شده و وجود داشت. نمونه این ماجراها درباره این شهید خیلیزیاد است و تبدیل به یک سریال میشود. بعد از پایان جنگ در مقطعی از زمان، صدام برای انتقام از کردها، همه آنها- نزدیک به یکمیلیون نفر- را پشت مرزهای ایران در وضعیتی مثل محاصره اقتصادی جمع و در شرایط سخت گرفتار کرد اما سعید قهاری با شجاعت مرزها را باز کرده و بسیاری از آنها را در «شیلر» پناه داد و پناهگاهی برایشان درست کرد. پرداختن به چنین موضوعی میتوانست سوژه یک سریال باشد که به تکتک آنها آذوقه هم رساند. بهقدری این ماجرا شیرین و جذاب بود که حیفمان میآمد آنها را رها کنیم اما چارهای نداشتیم. بهعنوان مثال، دستگیری یکی از سرکردههای کومله در فیلمنامه اولیه وجود داشت اما نمیتوانستیم به تکتک این شخصیتها بپردازیم. بهعنوان مثال، در اوج تسلط کومله بر روستاها، سعید قهاری بهتنهایی جلوی خانه سرکردهشان رفت و در اولین برخورد، او را به درک واصل کرد و بعد از این اقدام، آن منطقه آرام شد و وقتی اسمش را میشنیدند، دنبال سوراخ موش میگشتند. بهتدریج به ماجرای برگرداندن بالگرد ایرانی به عراق در کتاب «یادداشتهای سعید» رسیدیم و متوجه شدیم چقدر این داستان سینمایی است و بالگرد تاچهاندازه میتواند نماد عزت و شرف ایرانی باشد؛ حتی دیالوگی در فیلم دارد که میگوید: «حتی اگه بتونم این هلیکوپترو روی کولم میندازم و اجازه نمیدم یه پیچشم دست بیگانه بیفته.»
یکی از ویژگیهای مثبت «پیشمرگ» داستانگو بودن آن است و هیجان مخاطب حتی بعد از تماشای دوباره فیلم از بین نمیرود. علاوه بر این، شهیدی که شما تصویر میکنید، خیلی مردمی و زمینی است و اهل غلو نیست.
معتقدم سینمای ایران سالهاست که از قصهگویی ساده فرار کرده. بخشی از ساختار سینمای ما به این سمت رفته که بهدلیل متفاوتبودن، سعی میکند بهگونهای روایت کند که هیچکس از آن سردر نیاورد و نوعی ادا در آن است و اگر فردی گفت از آن سر در نمیآورم، میگویند چقدر دیر متوجه اصل مطلب میشوی. بهنظرم سینمای داستانگو همچنان در همهجای دنیا کار میکند. ما برای پیشمرگ، چند هدفگذاری داشتیم؛ یکی اینکه برای مردم قصه بگوید و آنها را خسته نکند. دومین موضوع این بود که چگونه روایت کنیم که مسائل امروز درون آن گنجانده شده باشد. سعید قهاری در فیلم چند جمله شاخص دارد؛ یکی اینکه در بخشهایی بهرام ابراهیمی-با نقش مسئول ستاد تأمین- به این اشاره میکند که امروز اقتصاد مهمتر از همهچیز است و پاسخ شهید قهاری این است که «کارهای مهم مال شما اما جان مردم که برای ما از همه عزیزتره». در سکانسی نیز رضا نصاری به این اشاره میکند که عراقیها حاضرند خسارت بالگرد را بهدلار پرداخت کنند اما شهید قهاری میگوید: «پس عزتوشرفمان چی؟... دلارهایشان را برای خودشان نگه دارند!» بههمیندلیل است که مخاطبان با فیلم همذاتپنداری میکنند و میگویند این شخصیت حرف امروز را میزند. بههرحال، قهرمان قصه باید ویژگیهای دلنشینی داشته باشد تا مخاطبان آن را دنبال کنند. البته تصویرکردن اینها ساده نیست و یکسری ارتباطات را ما از راه فیلمنامه ایجاد کردیم و هر پروندهای ماجرای مستقل خودش را داشته است. این فیلم هم در جشنواره سیمرغ مردمی گرفت، هم در اکرانهای دیگر تماشاگر راضی بیرون میآید و دلیل این است که تماشاگر این شخصیت را باور میکند و دوست دارد جای او باشد.
آقای غفاری شما چندین موضوع از قبیل اهمیت خانواده، نفوذ حزب کومله و عزت و شرف را در فیلم مطرح میکنید و تصویریکردن تمام اینها در قالب فیلم و اینکه به کداموجه این مسائل بپردازیم، کار سختی است و امکان دارد مسیر دراماتیک قصه را با تغییر روبهرو کند.
تنه اصلی داستان ما مربوط به سال ۷۲ و ماجرای بالگرد است و شما نمیتوانید فیلمی در مواجهه با کومله بسازید که هیچ پسزمینهای نداشته باشد. یکی از شاخصترین اتفاقات کردستان در اوج ناآرامیها، ماجرای پاوه و بیمارستانش بود. من دنبال این بودم که اگر کسی پیشمرگ را دید، بداند که در بیمارستان پاوه ۲۵ نفر را سر بریدند و اصلا این را در متن داشتیم اما احساس کردم فیلم در شروع خیلی خشن میشود؛ بنابراین، سعی کردیم حس آن را منتقل کنیم. همچنین ماجرای سعید قهاری و زندهماندنش در بیمارستان هم واقعی بود. وقتی درحال صحبت درباره اقلیم و فضای کردستان هستیم، نیاز به یکسری نشانهها داریم که بگوییم [کردستان] درآنزمان بهاندازه امروز امنیت نداشته که راحت به آنجا سفر کنیم یا برای خرید به بانه برویم. در آن زمان به فاصله هرچندکیلومتر «تامین جاده» داشتیم و شبها بهکلی تردد برای افراد عادی ممنوع بود، چون قطعا به کمین میخوردند. بهچشم دیدم که تعدادی بچههای بسیجی با لندکروز در طول جاده پخش میشدند و غروب دوباره همان ماشین بچهها را سوار میکرد. در برگشت امکان داشت خیلی از بچهها بهدست کومله بهشیوهای فجیع شهید شوند؛ آنها از داعش بدتر بودند و الان ادای اپوزیسیون درمیآورند. نمایش این فجایع برای شناسایی قساوت کومله در سینما امکانپذیر نیست و تماشاگر هم تحمل نمیکند. همینحالا هم سینمای جنگ مهجور است، چهرسد به اینکه بخواهیم این جنایات را نمایش دهیم. شهید قهاری در مراسم تودیعش در شهر یزد میگوید من از یزد میروم اما التماس میکنم سال دیگر دعا کنید اینموقع شهید شده باشم. طبق تاریخ، یکروز قبل از یکسالهشدن شهید شد. اگر اینها را در فیلم بیاوریم، میگویند شعار است. همه قصههای مربوط به نفوذ کومله و دیگر مسائل نیز ترکیب شده بود؛ یعنی اگر صحبتهای خانم رسولی و مشکلاتی که در این ۱۵سال در طول زندگی مشترکش داشت را بشنوید، ممکن است باور نکنید. ایشان کتابی درقالب خاطرات زندگیش با شهید قهاری منتشر کرده که ما نمیتوانستیم خانواده را در فیلم نیاوریم، چون حق خانواده بیشتر از همین چندنما در فیلم است. بهتصویردرآوردن نفوذ حزب کومله در فیلمی که حرف امروز را بزند و نسبت به خانواده وفادار باشد، خیلیسخت است. علاوهبراین، پروژه از لحاظ اجرا، جابهجایی و لجستیک در شهرهای مختلف، امکان کارکردن و ماجراهای وعده صادق و متوقفشدن کار و شهادت آقای رئیسی و اسماعیل هنیه ازجمله مسائلی بود که برای ما بهوجود آمد. شاید گفتن اینکه بالگرد روی کفی یک تریلر قرار بگیرد، ساده باشد اما وقتی وارد انجام کار میشوید، بوروکراسیهایی داریم که خیلی اذیتکننده است. درآوردن صحنهای که بالگرد روی کفی تریلر با ملخ روشن برود، خیلی سخت است.
واکنش مخاطبان بعد از تماشای فیلم چگونه بود؟
معتقد بودیم اگر همین یک جمله که شهید قهاری درباره حفظ عزت و شرف میگوید، در فیلم درست دربیاید، ما کارمان را انجام دادهایم. لحظهای که بالگرد روی زمین درحال حملشدن نشان داده میشود، خیلی درخشان است و حس غرور ملی تمام مخاطبان برانگیخته میشود. ابتدا تصور میکردم شاید آنجا و درمحیط برج میلاد این حسوهیجان ایجاد میشود اما وقتی به سالنهای دیگر در شهرستان هم رفتیم، دیدیم این حس و هیجان وجود دارد. به من انتقاد میکردند چطور در صحنه آخر شهید قهاری جلوی تمام کوملههای نفوذی میایستد و حتی یک گلوله هم نمیخورد؟... اصلا این موضوع عمدی بود و قصد داشتم به این اشاره کنم که اینفرد جلوی دشمن سینه سپر میکند و میگوید این گلولهها به من بخورد اما به بالگرد نخورد. بالاخره سینما، درآوردن همین لحظههاست. وقتی این فیلم را با تماشاگر میدیدیم، به این نتیجه رسیدیم که مردم با هر سلیقه و گرایش سیاسی، وقتی نام وطن، عزت، شرف و خاک را میشنوند، شخصیتهایی که در این راه مجاهدت میکنند را دوست دارند. وقتی بالگرد در فیلم پرواز میکرد، در بخشهایی تماشاگر بهسمت پرده سینما میرفت و از خوشحالی بلند فریاد میزد و اللهاکبر میگفت. بهنظرم سینمای ما چنین حسی را کم دارد و باید تقویت شود. اصلا نفس و باور تماشاگر باید به فیلمساز بخورد. روزی که فیلم در جشنواره نمایش داده شد، سالن پر بود و نگران واکنشها بودیم اما وقتی بحث سرزمین و عزت باشد، هیچکس گارد ندارد. در برج میلاد واکنشهای مثبت حداقل پنج نوبت بود که اولین سکانس مربوط به هلیشات از بالگرد بود. در بخشهایی از پشت صحنه که بچهها در شهرستان گرفته بودند، میان اینها خانمی ۶۵ ساله بود که بهشدت تحت تأثیر شهادت مرتضی بهعنوان همرزم شهید قهاری قرار گرفته بود و دوست نداشت شهید شود. کشورهای مختلف هم درباره درگیریها و جنگهای مختلف جهانی اول و دوم فیلمهایی ساختند و سعی کردند، عزتشان را بهرخ بکشند. اگر سینمای ما بهاینسمت برود، گنج سرشاری از این موضوعات و شخصیتها داریم که امکان کار دارد. البته این نهتنها فقط در دفاع مقدس بلکه در عرصههای مختلف علمی و ورزشی هم صدق میکند.
مهیار شاپوری: یکی از مواردی که نسبت به آن ایراد میگرفتند، این بود که چرا آن بخش که خلبان و شهید قهاری با هم به زبان آذری صحبت میکنند را زیرنویس نکردیم اما این دیالوگ چندان اهمیت راهبردی در فیلم نداشت. در واقع مخاطب دوست نداشت یک دیالوگ ریز را هم از دست بدهد. من خودم که زبان آذری بلد نبودم، میپرسیدم چه میگوید که اگر پرسیدند، بتوانم جواب دهم.
آقای زینال خیری شما در جایی گفته بودید که ما در ساخت فیلمهایی از قهرمانان خود عاجزیم. دلیلتان برای طرح این مسأله چیست؟
کارهای مرتبط به دفاعمقدس نیاز به لجستیک نظامی دارد و هماهنگی آن به دلیل استانداردهای موجود در نیروهای مسلح و فیلمسازان خیلی سخت است. بزرگترین سختی این است که فیلمسازان باید با استانداردهای نیروهای مسلح و نیروهای مسلح هم باید با سلیقه و کار فیلمسازان آشنا باشند. وقتی مسائل مالی در کنار این مسائل قرار میگیرد، موجب میشود تهیهکنندگان و کارگردانان کمتر سمت آن بروند. معتقدم کارهای مربوط به شهدا نوعی روزی است و خود شهید باید بخواهد و اجازه دهد. از لحاظ بحث اداری و آشنایی با روند فیلمبرداری، عدهای کمکاری میکنند، چون هنرمند میخواهد زحمتها و کارهای دیده نشده آنها را نمایش دهد و معرفی کند. ما همواره حمایت فرماندهان را داریم اما متأسفانه در لایههای پایین دچار ممیزی و کجسلیقگی میشویم؛ چون این افراد از جنس فیلمسازی نیستند که اگر باشند، بهتر درک میکنند و میفهمند. گاهی آفیش کاری که چندین ماه برایش زحمت کشیدیم، بههم میخورد. چفت کردن تمام این دو گروه سخت است اما معتقدم اگر واقعا انگیزه در این رابطه باشد، شدنی است. همچنان که فیلمسازان نشان دادند اگر شرایط مهیا باشد، انگیزه لازم برای ساخت فیلم درباره قهرمانان کشورشان و شهدا از جمله شهید قهاری دارند. در این سالها اخبار اختلاسهای مختلف به گوش جوانان و نوجوانان ما میخورد و آنها نیز میگویند، همه در حال بردن هستند اما هیچکس نگفت ما قهرمانانی در کشورمان داریم که جانشان را دادند و اجازه ندادند یک پیچ از کشورمان به جای دیگر منتقل شود و شهید قهاری یکی از آنها بود و این شرایط را میتوانید به دیگر شهدا هم بسط دهید. اگر دشمنان یک ماشین جیپ از ما میبردند، بچهها یک تانک میآوردند. متأسفانه بسیاری در این راه جانشان را دادند و هیچکس به عمد یا غیرعمد به نوجوانان ما این مسائل را منتقل نکرد و نشان نداد که اگر پنج نفر از این کشور اختلاس کردند؛ ما هزاران شهید دادیم که حتی یک چوب کبریت از کشور خارج نشود و دشمن دستدرازی نکند. شنیدن تمام اینها باعث دلگرمی و افزایش انرژی نوجوانان میشود. ما زمانی میتوانیم فرهنگ خوبی در کشور داشته باشیم که تبدیل به هنر شود؛ تا وقتی فرهنگ کشورمان در تمام زمینهها از قبیل شهادت، وطندوستی و غیره به فرهنگ واقعی تبدیل نشود، تأثیرگذار نخواهد بود. متأسفانه اکثر مدیران فرهنگی ما از جنس فرهنگ و هنر نیستند، چون اگر از این رسته باشند، با رصد فیلمها و محصولات فرهنگی، مردم را برای رفتن به سینما ترغیب میکنند. تا زمانی که حمایت کمرنگ باشد، همچنان باید خودمان را به زمین و زمان بزنیم تا یک اثر فرهنگی و هنری دیده شود. ما از صداوسیما و شهرداری که در وسع خود برای تبلیغ فیلم کمک کردند، سپاسگزاریم اما بروکراسی اداری تبلیغات سه ماه طول میکشد و مسئولان باید برای دیده شدن آثار از جمله آثار ارزشی، کاری انجام دهند. تخصص من و آقای غفاری در حیطه تولید فیلم است نه تبلیغات و حمایت. از طرف دیگر ما فقط چهار یا پنج شهر مثل تهران، اصفهان و شیراز داریم که میتواند آمار فروش را تکان دهد و مشکل عمده ما این است که اکثر شهرهای ما سینما ندارند و در زمینه زیرساخت فرهنگی مشکل داریم. ما چندین ماه برای فیلمبرداری یک اثر تلاش میکنیم تا استانداردهای تصویر و رنگ را رعایت کنیم اما فیلم در سالنهایی اکران میشود که تجهیزات تصویری مطلوبی ندارد و این شامل برج میلاد هم میشود.
قبل از به عهده گرفتن تهیهکنندگی فیلم پیشمرگ، تا چه اندازه شهید قهاری سعید را میشناختید؟
من شهید قهاری سعید را اصلا نمیشناختم و فقط به صورت گذری در اتوبان عکسش را دیده بودم. قبل از آن کاری دیگر به من پیشنهاد شده بود اما شرایط تولید آن فراهم نشد تا اینکه فیلم پیشمرگ به من پیشنهاد شد و فقط نامش را شنیدم و حتی اطلاعی از موضوعش نداشتم. زمانی که فیلمنامه را خواندم شهید قهاری سعید خیلی برایم جذاب شد و کتابی هم از طرف انجمن سینمای دفاعمقدس به من دادند که خواندم. قبل از انجام هر کاری سفرهایی انجام دادیم تا بیشتر با شهید و همرزمانش از نزدیک آشنا شویم. قبل از تولید فیلم شهید قهاری سعید گمنام بود. وقتی سرخاکش هم رفتیم، انتظار داشتم بهعنوان فرمانده مقبره خاصی داشته باشد اما خواست او دفن شدن کنار شهدای گمنام بود و این نشانه بزرگواری اوست.
کدام ویژگی شخصیتی این شهید برای شما برجسته بود و با آن ارتباط برقرار کردید؟
آقا سعید آنچه فکر میکرد درست است را انجام میداد و این ویژگی او را خیلی دوست داشتم. او دنبال بروکراسی اداری نبود.او جزو فرماندهانی بود که دوره تکاوری و غیره دیده بود و به همین دلیل بیشتر تصمیماتش درست بود. همچنین ایشان بسیار ولایتمدار بود و به شدت حضرت آقا، وطن و مردم را بهعنوان سه ضلع یک مثلث خیلی دوست داشت. او با همین ویژگیها کارهای بزرگی در شهرهای ایران از جمله یزد و آذربایجان غربی انجام داد و به جز این انسان شریف و خانواده دوست بود و به همسران و بانوان منطقه جنگی احترام خاصی میگذاشت. اگر میدید خانواده یا خانمی محدوده جنگی وجود دارند، عملیات جنگی را لغو میکرد و خودش به تنهایی میرفت که در فیلم نشان دادیم.
سینمای دفاعمقدس ما به سمت پرترهسازی رفته و از طرفی نظر منتقدان این است که چرا این سالها دائم از شهیدان پرتره ساختند. آیا این انتقاد از نظر شما به حق است یا خیر؟
غفاری: فیلمهایی که سینمای ایران تولید میکند، پرتره کاملی از یک شهید نیست و به طور قطع شما نمیتوانید حق مطلب را در مورد تمام زندگی یک شهید ادا کنید. ساخت پرتره به معنای واقعی وظیفه سریالسازان است، چون بستر بهتری برای نمایش تولد تا مرگ یک شهید را دارد. معتقدم معنای پرتره در سینمای ایران متجلی نشده و البته ما هم مدعی نیستیم که فیلم پیشمرگ پرتره شهید قهاری سعید است. زندگی او به قدری فراز و نشیب داشته که امکان داشت هر کارگردانی از زاویه خودش فیلم را بسازد اما نیاز کشور است که چنین فیلمهایی ساخته شود. قبول ندارم که تعداد این نوع فیلمها زیاد است، چون معتقدم جای بسیاری از شخصیتها روی پرده سینما خالی است. چرا فیلمی درباره شهید همت ساخته نشده است؟... بیشتر از ۵ سال از شهادت حاج قاسم میگذرد اما هنوز فیلمی درباره او نساختیم. مشکل ما بیشتر مربوط به پخش واکران فیلم میشود، چون فیلم برای دیده شدن ساخته میشود و سانسهای اختصاص داده شده به فیلمهایی نظیر پیشمرگ خیلی نامنظم و پرت است و عدالتی در این رابطه وجود ندارد. میتوانید تعداد، سانس وساعتهای پیشمرگ را با فیلمهای پرفروش دیگر مقایسه کنید. سینمای ما از طرف بسیاری از جریانات دچار کملطفی و بیمهری ازسوی بسیاری از جریانات شده و اجازه نمیدهند سینماگر نفس بکشد. تعداد سالنهای سینمای اختصاص داده شده در روز چهارشنبه سوری در کل تهران فقط ۱۴ تک سانس بود. در خیلی از روزها هم میبینم اصلا سانس پخش نداریم یا اگر هست ۲ بعد از ظهر است. با این شرایط معلوم است که فیلم دیده نمیشود.
زینال خیری: سینمادارها موضوع اکران را تجاری میبینند اما به نظرم مشکل از سینمادار نیست، بلکه از ما مجموعهای است که باید تبلیغ فیلم را به عهده بگیرد. اگر فیلمی خوب تبلیغ شود و مردم از آن استقبال کنند، قطعا سینماگر هم آن را روی پرده میگذارد. هیچکس همین الان نمیداند پیشمرگ کجا اکران میشود و زمانی که این تبلیغات به گوش مردم نمیرسد و پوستر فیلم در سینما در معرض دید مردم نیست، چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم. در جشنواره نیز همین اتفاق افتاد و دلیلی که فیلم از روز چهارم و پنجم به اکران فوقالعاده رسید، ابراز رضایت تماشاگران و تبلیغات دهان به دهان درباره آن بود. متأسفانه بعضی منتقدان یا عدهای از همکاران شیطنت میکنند که تا امروز صحبتی در این رابطه نکردم. معتقدم فیلم پیشمرگ را داوران نادیده گرفتند، چون امکان ندارد مردم از فیلمی استقبال کنند و به چشم داوران نیاید. مگر میشود منتقدان از یک کار صحبت کنند و کسی که بلد نیست به درستی شاهنامه را بخواند از آن بد بگوید. کارشناس برنامه هم تنها بازی یک بازیگر را دیده بود، اصلا سواد اینها از کجا میآید؟... این بیسوادیهاست که سلیقهها را به سمت نازل میبرد. ما با یک اثر حرفهای برخورد نمیکنیم، بلکه شخصی صحبت میکنیم. نقد باید سازنده باشد، نه مسخره کننده. در واقع شخصیت کسی که به خودش اجازه میدهد با ادعای روشنفکری یک اثر را مسخره کند، پایین است. اگر این منتقد بتواند یک فیلم۱۰۰ ثانیهای خوب بسازد، میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد.
لغو تصمیم مهاجرت بعد از تماشای پیشمرگ
علی غفاری، کارگردان فیلم پیشمرگ درباره یکی ازتأثیرگذارترین اتفاقات مربوط به این فیلم خاطرهای بیان کردوبه «جامجم» گفت: یکی از اتفاقات عجیب و افتخارآمیز برای من نمایش فیلم در سینما استقلال بود. وقتی فیلم تمام شد، بچههای ما روی سن رفتند و ابراز لطف نسبت به آنها زیاد بود. خانمی در آن میان با ظاهری که به نظر میرسید عرف مناسبی نداشته باشد با بغض و گریه و فریاد جلو آمد و گفت: «من تمام زندگیم را فروختم تا هفته آینده از ایران بروم. هیچ امیدی به ماندن نداشتم اما وقتی این فیلم را دیدم، تصمیم گرفتم بمانم.» ما مواردی از این دست را زیاد داشتیم؛ افرادی که به آسانی درباره ظاهرشان قضاوت میکنیم و میگوییم چندان ارتباطی با این کشور ندارند، اما میبینیم فیلم روی آنها تأثیر گذاشته چون بحث عزت و شرف مطرح میشود. بنابراین، تأثیر یک جریان فرهنگی تا این اندازه عمیق است.
شاپوری: چشم بسته کارهای مرتبط با شهدا را میپذیرم
مهیار شاپوری، بازیگر نقش مرتضی در فیلم پیشمرگ درباره چگونگی آشنایی با این پروژه به جامجم گفت: نحوه آشنایی من با فیلم پیشمرگ از راه یکی از دوستان کارگردان بود و آقای ربیعی مرا به این پروژه معرفی کرد. البته من در دیگر کارها به جزئیات دقت میکنم اما در کارهای مرتبط با شهدا آن را چشم بسته میپذیرم. وقتی دیدم کارگردان و سایر عوامل، آدمهای خوب و صلاحیتداری هستند، به پذیرش نقش ترغیب شدم؛ چون معمولا میپرسم آیا کارگردان فردی خوشاخلاق است یا بد اخلاق؟... چون بسیار پیش آمده سابقه کار با کارگردانانی داشتم که تند مزاج بودند و دلمان نمیخواهد حرف بزنیم و از سکانسها عبور کنیم اما این موارد در پیشمرگ نبود. نقشم مکمل شهید قهاری و خوب بود و راهنماییهای آقای غفاری برای چگونگی نمایش این شخصیت نیز خیلی تأثیر داشت. قبل از این نیز تجربه همکاری در این نوع کارها- البته نه جنگی دفاع مقدسی- را داشتم و به اندازه موهای سرم نقش بازپرس وپلیس را بازی کرده بودم.او درباره چگونگی همکاری با مهدی نصرتی نیز اظهار کرد: من با مهدی نصرتی رفاقتی قدیمی داشتم و هردو به سبک بازی یکدیگر آشنا بودیم و پارتنر مستقیم من بود و به ریتم و تمپوی کاریکدیگر کمک میکردیم.ازطرف دیگر با عبدالرضا نصاری به دلیل اینکه خوزستانی و همشهری من بود، در یک فاز قرار گرفتیم و این هم اتفاق خوبی بود که به من کمک میکرد. شاپوری درباره چالشهای کار در این پروژه عنوان کرد: چالش این کار برای خودم بیشتر فیزیکی و بدنی بود؛ یعنی در کوه و کمر و پشت کفی تریلر بتوانم کارم را خوب انجام دهم. علاوه بر این، آقای غفاری هم انسان مهربان و کاربلدی است و تقریبا به آنچه میخواستند با دو یا سه برداشت میرسیدند و این باعث ذخیره انرژی گروه میشد. ما در کارهای قبل و بعد از پیشمرگ با شلیک و بالا و پایین رفتن از پله کار کردیم که ۲۰ یا ۳۰ برداشت داشتند و به این شکل دیگر چیزی ازبازیگر وانرژیش باقی نمیماند.این بازیگر درباره چگونگی رسیدن به این نقش که به نظر تندمزاجتر از شهید قهاری است، گفت: اگر قرار بود این دو شخصیت، همسان باشند، ابعاد شخصیتی سعید قهاری سعید آسیب میدید. در واقع با مراودهای که سعید قهاری در فیلم با من بهعنوان بازیگر دارد، ویژگیهای شخصیتی خودش مثل عمیقتر و عاقلتر بودن، صبوری و طراحی نقشه حرکت نمایان میشد.
ارزانترین فیلم در ژانر دفاعمقدس بودیم
آرش زینال خیری در پاسخ به حاشیهای درباره فیلم در رابطه با هزینه چندصد میلیاردی پیشمرگ که در یکی از رسانهها مطرح شده بود، به جامجم گفت: چندی پیش کارگردان فیلم «رها» که به طور دقیق نام فیلمی را نبردند و گفتند برای فلان فیلم که جایزه مردمی برده، چندصد میلیارد هزینه شده اما براساس عددهایی که از سایر تهیهکنندگان درباره هزینه فیلمشان گرفتم، فیلم پیشمرگ ارزانترین فیلم در این ژانر بود. به هرحال گروهی درباره این شهید بزرگوار فیلم ساختند و حمایتهای لازم نبود و خودمان دنبال بالگرد و لوکیشن رفتیم و بنیاد روایت هم براساس قرارداد بودجه را اختصاص داد و هزینه را تأمین کرد. این فیلم جنگی و اکشن در چهار استان فیلمبرداری شد و در فصلی بود که با انبوه اتفاقات مختلف روبهرو شدیم. همکاران عزیز خواهش میکنم برای بالا بردن پروژه خود، آثار دیگر را منکوب نکنند و نمیشود بدون آمار مستند روبهروی رسانه نشست و صحبت کرد. بهتر است سعی کنیم فرهنگسازی نسبت به این مسائل اتفاق بیفتد.