این گوینده پیشکسوت که در رشته مهندسی طراحی و معماری داخلی تحصیل کرده، گویندگی در رادیو را بهعنوان عشق و شغل اصلی خود برگزیده است. مستشار تاکید میکند هیچگاه از کار در رادیو و گویندگی در برنامههای شبانه احساس خستگی نکرده، چراکه کارش را عاشقانه دوست دارد.
تحصیلات دانشگاهی شما در رشته طراحی و معماری داخلی است. چطور شد که به حوزه رادیو و گویندگی در این رسانه شنیداری تمایل پیدا کردید؟
از ابتدا کارم را با دوبله، گویندگی و فیلمسازی شروع کردم و درمقطعی برای تحصیل در رشته دکوراسیون و معماری داخلی به ایتالیا رفتم. البته هم علاقهاش را داشتم و هم فرصتش را. درطول این سالها کار دوم من در کنار گویندگی، معماری داخلی و دکوراسیون بوده است.
اولینباری را که صدای رادیو به گوشتان رسید، بهخاطر دارید؟ چه احساسی داشتید؟
سال اول ابتدایی بودم. بهدلیل محدودیتهایی که پدرم تعیین کرده بود در خانه خودمان رادیو نداشتیم. صبحها قبل از رفتن به مدرسه، پشت پنجره خانه همسایه میرفتم و به نینوازی استاد کسایی که از رادیوایران پخش میشد، گوش میدادم. همین سلامِ صبحگاهی استاد حسن کسایی مرا جذب و عاشق رادیو کرد.
شما درحال حاضر اجرای برنامه چهارباغ را در رادیو فرهنگ برعهده دارید. حوزه فرهنگ چقدر مورد علاقه خودتان است و برایتان جذابیت دارد؟
علاوه بر چهارباغ، اجرای برنامههای «شبستان» و «در آستان جانان» را که ویژهبرنامه اذان صبح است نیز برعهده دارم. سال گذشته هم برنامه «نان و نمک» را داشتم که در زمینه طب سنتی و گیاهشناسی بود و خودم کار کارشناسی را هم در برنامه برعهده داشتم چراکه در حوزه گیاهشناسی تخصص دارم. درباره علاقهام به حوزه فرهنگ باید بگویم که برنامههای فرهنگی معمولا مخاطبمحور هستند. برای مثال، در برنامه چهارباغ شنوندگان پیام میدهند، شعر میخوانند و با ما در ارتباط هستند. از سوی دیگر، ادبیات و شعر که از جمله حوزههای مورد علاقهام است، به رادیو فرهنگ مرتبط هستند.
برنامه چهارباغ یک برنامه شبانه است و در نیمهشب روی آنتن میرود. اجرای یک برنامه زنده از ساعت ۱۲ تا یکونیم شب چه حسوحالی دارد؟ آیا تابهحال احساس خستگی از این اجراهای شبانه کردهاید؟
خوشبختانه اصلا احساس خستگی نمیکنم. به کارم عشق دارم. اگر گوینده عاشق کارش باشد هیچوقت خسته نمیشود. روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ من در مشهد بودم چون آنجا زندگی میکردم. اتفاقا بههمراه مادر و خواهرم به خواستگاری رفته بودیم. در راه بازگشت و در ترافیک، رادیوی ماشین را روشن کردم. صدای مرحوم احمد کسیلا میآمد که میگفت این صدای راستین انقلاب است. همانجا مادر و خواهرم را پیاده کردم ورفتم به رادیو و تا۱۴اسفند از استودیو بیرون نیامدم. فقط مواقعی که رادیو ایران خبر پخش میکرد بیکار بودم و بقیه ساعات روز اجرا داشتم. تا ۱۴اسفند یکنفره کارها را پیش بردم. حتی مادرم میگفت هروقت میخواستم ببینم سلامت هستی، رادیو را روشن میکردم تا صدایت را بشنوم.همین حالاهم شبها بهطرز عجیبی برای اجرای برنامه زنده نشاط دارم. هرچه برنامه زندهتر و پویاتر باشد، بانشاطتر و سرحالتر هستم. اتفاقا شبهایی که برنامه ندارم خستهام و چرت میزنم.
حتی گویندگانی که از رادیو فاصله گرفتهاند و به حوزههای دیگری مثل بازیگری ورود کردهاند، همچنان از فعالیت در این رسانه شنیداری به نیکی یاد میکنند. علت این دلبستگی به رادیو چیست؟
فکر میکنم بهدلیل عشقی است که در این کار وجود دارد. علاقه به کار در رادیو ذاتی است و باید در وجود انسان باشد تا به موفقیت برسد. خود من هم با اینکه معمار شدم اما رادیو را رها نکردم و عشق اصلیام است. این عشق از کودکی در من وجود داشت. در دوره ابتدایی یک ضبط صوت کوچک خریده بودم و برنامه اجرا میکردم و ضبطشدهاش را گوش میدادم.
ضریب نفوذ رادیو رادر میان مردم با توجه به تعدد رسانههای تصویری و مجازی چگونه ارزیابی میکنید و چه پیشبینیای برای آینده این رسانه دارید؟
رادیو هیچگاه از ذهن مردم پاک نمیشود و از کارنمیافتد.وقتی به یک نمایش رادیویی گوش میدهیم خودمان رادرنقش گوینده میگذاریم و تصور میکنیم. ممکن است رادیو هم مثل هر رسانه دیگری فراز و نشیب داشته باشد اما حذف نمیشود. هنوز هم استقبال مردم از برنامههای رادیو خیلی زیاد است. برای برنامه هفت کوچه رادیو فرهنگ آنقدر پیامک میآید که حتی فرصت خواندن و پاسخگویی پیدا نمیشود. من دقت کردهام که مردم براساس ذائقه و سلیقهشان، شبکههای مختلف رادیویی را انتخاب و برنامههای مورد علاقهشان را میشنوند.
سطح کار جوانانی را که در رادیو مشغول بهکار میشوند و علاقهمند به کار در این رسانه هستند، چگونه میبینید؟
جوانان خیلی علاقهمند هستند امامتأسفانه گویندگان رادیوکمترین حقوق رادریافت میکنند.بیشتر بچههای رادیو دوشغله هستند.