این نکته از ذهن نباید دور شود که این سطح از همراهی اجتماعی و انسجام و یکپارچگی فقط در ساحت دینی نیست بلکه اتحاد میان اقوام موجود را نیز شامل میشود تا جامعه را با دو بال قومیت و مذهب به جایگاه رفیع فرهنگی و تمدنی برساند.بهرغم فراز و فرودهای بسیار زیاد در جایگاه عالمان دینی حوزوی و اندیشمندان وصاحبان کرسی دانشگاهی اماهنوز هم تودههای مردم چشم به دهان و تفکرات علمای دینی دوخته و غالب قشرتحصیلکرده وجوان نیز تابع نظرات اساتید و دانشمندان دانشگاهی هستند. بنابراین با توجه به این جایگاه رفیع که هم دین برای عالمان و اندیشمندان قائل شده (یرفع الله الذین امنوا منکم والذین اوتوالعلم درجات/ قرآن، مجادله، آیه ۱۱)وهم آحاد مردم و قشر تحصیلکرده وروشنفکر به این مقام اهمیت میدهند، به نظر میرسد در موضوع تحقق تعامل و همزیستی جامعه انسانی نیز این قشر دارای جایگاهی خاص هستند تا هم از طریق سخنرانی و تبلیغ چهره به چهره هم از مسیر نوشتن کتاب و مقاله، هم از راه صدور فتوا و همچنین استفاده از فرصت کرسی درس و فضاهای مجازی، به نشر اندیشه وحدت و یکپارچگی دست بزنند.اگر عالمان و دانشمندان امت، وارثان پیامبران هستند، پس باید در راستای منویات آنها که اتحاد مؤمنان و البته انسانها بود، قدم بردارند.وحدت و تقریب ابتدا باید میان اهل علم و علمایی که تودههای امت را با احکام شرع رهبری میکنند، باشد. اگر علمای مسلمان، چه شیعه و چه سنی در علم و عمل به امام علی(ع)اقتدا میکنند،باید همانند آن حضرت در مسیر تحقق انسجام و یکپارچگی گام بردارند، آنچنان که فرمود: در امت اسلام، هیچکس همانند من وجود ندارد که به وحدت امت محمد(ص) و به انس گرفتن آنان با همدیگر، از من دلسوزتر باشد (نهجالبلاغه، نامه ۷۸، ص ۶۱۹) و در جای دیگر بیان داشتند که دانشمندی، الهی است که عامل پیوند مسلمانان با یکدیگر باشد و مردم مسلمان را از بدگویی هم دور نگه دارد (نهجالبلاغه، خ ۱۴، ص۴۳۹) و آیا تحقق تعامل سازنده، جز طی کردن این مسیر است؟
وظیفه عالم و اندیشمند مسلمان، تبیین مسائل دینی و مذهبی است نه تفرقهافکنی میان آحاد جامعه انسانی. اندیشمندان از طریق اجتهاد ضابطهمند، گفتوگوی عادلانه، مطالعات تطبیقی و اخلاقمداری و عقلانیتمحوری، باید جامعه را به سمت اعتدالگرایی و مهار تکفیرگرایی سوق دهند.