جیب‌بری در خلیج فارس

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور جنجالی و تفرقه‌برانگیز آمریکا، پس از ماه‌ها تمرکز بر امور داخلی، با سفری نمایشی و پر از اهداف پشت‌پرده به منطقه خلیج‌فارس بازگشت. این سفر که بیش از آن‌که تلاشی برای دیپلماسی باشد، به نمایش قدرت و معامله‌گری پشت‌پرده شباهت داشت، بلافاصله واکنش رسانه‌ها و تحلیلگران مستقل را برانگیخت.
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور جنجالی و تفرقه‌برانگیز آمریکا، پس از ماه‌ها تمرکز بر امور داخلی، با سفری نمایشی و پر از اهداف پشت‌پرده به منطقه خلیج‌فارس بازگشت. این سفر که بیش از آن‌که تلاشی برای دیپلماسی باشد، به نمایش قدرت و معامله‌گری پشت‌پرده شباهت داشت، بلافاصله واکنش رسانه‌ها و تحلیلگران مستقل را برانگیخت.
کد خبر: ۱۵۰۳۶۳۸
 
ترامپ در‌حالی پای به خاک کشورهای نفت‌خیز منطقه گذاشت که همراه با او، بار دیگر سیاست‌های مداخله‌جویانه و سودمحور واشنگتن به صدر اخبار بازگشت. این سفر نه فقط تلاشی برای بازسازی چهره‌ مخدوش او در عرصه بین‌الملل بود،بلکه فرصتی برای تحکیم روابط باشیوخ ثروتمندی که منافع‌شان همواره درراستای تداوم وضعیت موجودو نادیده‌گرفتن رنج مردم منطقه به‌ویژه ملت تحت محاصره فلسطین است، بود. ترامپ در پایان این سفر اعلام کرد در ازای تامین امنیت سه کشور عربی حاشیه خلیج‌فارس، ۱۰هزار میلیارد دلار سرمایه جذب کرده است.
     
ریاض و چهره‌سازی  مدرن
عربستان سعودی نخستین ایستگاه تور منطقه‌ای ترامپ بود؛ جایی که به‌نظر می‌رسید ترامپ و محمد بن‌سلمان، به زبان مشترک معامله‌گری دست یافتند و برای تظاهر به اعتماد متقابل، بار دیگر از منابع مالی نامحدود ریاض بهره بردند. توافق ۶۰۰‌میلیارد دلاری میان ریاض و واشنگتن، بزرگ‌ترین قرارداد دوجانبه اقتصادی ثبت‌شده در تاریخ عربستان، به‌ویژه در زمینه تسلیحات، سرمایه‌گذاری‌های کلان در صنایع نیمه‌هادی و تأسیس پروژه‌های مشترک، نمایشی دیگر از قدرت‌نمایی و منافع متقابل رژیم‌های حاکم است. این قرارداد که شامل خریدتسلیحات وطرح‌های کلان اقتصادی از‌جمله ساخت پالایشگاه‌ها و شهرک‌های علمی در آمریکا می‌شود، بیش از آن‌که نیت واقعی عربستان برای تبدیل شدن به صادرکننده تکنولوژی باشد، تلاشی است برای استمرار تسلط و وابستگی به صنایع نفتی و نظامی. بن‌سلمان که با طرح «ویژن ۲۰۳۰»در پی کاهش وابستگی به نفت است، در حقیقت به‌دنبال تحکیم موقعیت خود و افزایش کنترل بر منابع اقتصادی جهانی از طریق یک معامله سودآور برای نخبگان سعودی و متحدان غربی خود است. ترامپ درنقش تسهیل‌گر، از این فرصت به‌عنوان ابزاری برای تقویت منافع اقتصادی آمریکا بهره می‌برد؛ در حالی‌که مردم کشورهای منطقه به‌ویژه فلسطینیان همچنان در برابر این بازی‌های سیاسی و اقتصادی درگیر رنج و مشکلات هستند.
     
قطر به‌دنبال بازتعریف نقش ژئوپلیتیکی
در قطر نیز دولت شیخ تمیم بن‌حمد آل‌ثانی با تلاش برای نشان‌دادن خود به‌عنوان بازیگری هوشمند در عرصه تحولات جهانی، عملا یک‌بار دیگر نشان داد که اولویت اصلی نه مردم منطقه، بلکه حفظ موقعیت خود در معادلات قدرت جهانی و تأمین منافع قدرت‌های غربی است. قراردادهای دفاعی به ارزش ۴۲ میلیارد دلار و سرمایه‌گذاری در گسترش پایگاه هوایی العدید ــ که میزبان نیروهای آمریکایی است ــ بیش از هر‌چیز گویای وابستگی ساختاری قطر به سیاست‌های نظامی واشنگتن است.اعلام تأسیس «صندوق سرمایه‌گذاری مشترک فناوری» میان قطر و آمریکا در حوزه‌هایی مانند هوش مصنوعی و امنیت غذایی، اگرچه با ظاهری پیشرو و آینده‌نگر معرفی می‌شود اما در عمل بخشی از پروژه‌ای بزرگ‌تر برای انتقال سرمایه و تکنولوژی به سود شرکت‌های آمریکایی و تثبیت نظم وابسته منطقه‌ای است. خرید ۲۱۰ فروند هواپیمای مسافربری از بوئینگ و قراردادهای گسترده با فرودگاه‌های غربی نیز نشان‌دهنده تداوم همان سیاست اقتصادی است که در آن شیوخ خلیج‌فارس با پول نفت، پشت درهای قدرت جهانی به‌دنبال کسب پرستیژ و تضمین حمایت امنیتی‌اند.برنامه قطر برای تبدیل ‌شدن به مرکز لجستیک و انرژی پاک، هرچند در ظاهر با شعار توسعه پایدار مطرح می‌شود اما در واقع رقابتی است درون‌ساختاری میان امیرنشین‌هایی که به‌جای حل بحران‌های انسانی و حمایت از آرمان ملت‌هایی مانند فلسطین، در پی تثبیت قدرت اقتصادی خود با تکیه بر حمایت آمریکا هستند. این مسیر نه به توسعه مستقل منطقه، بلکه به تعمیق شکاف‌های اجتماعی و سیاسی در خاورمیانه منجر خواهد شد.
     
گرته‌برداری از سیلیکون‌ولی

در امارات، رویکرد متفاوت حاکمان ابوظبی که بیشتر بر تکیه به سرمایه‌گذاری‌های عظیم در فناوری‌های پیشرفته متمرکز است، درواقع تنها تلاشی برای تثبیت موقعیت این کشور در میان قدرت‌های جهانی از طریق دست‌سازی روابط استراتژیک با آمریکاست. محمد بن‌زاید با تکیه بر پول نفت و رانت‌های کلان، این مسیر را به‌عنوان ابزاری برای بازتعریف نقش امارات در معادلات جهانی فناوری و اقتصاد دنبال می‌کند.توافق اخیر میان امارات و ترامپ که شامل واردات ۵۰۰ هزار تراشه پیشرفته انویدیا به‌عنوان تنها بخشی از این توافق است، درحقیقت بخشی ازیک بازی پیچیده‌تر است که هدف آن تسلط بیشتر بر فناوری‌های نوین و سوق دادن این کشور به‌عنوان یکی از پایگاه‌های استراتژیک برای صنایع دیجیتال در منطقه است. همکاری بامایکروسافت ودانشگاهMIT برای تأسیس پردیس مشترک علوم محاسباتی وداده‌هادرابوظبی وساخت مرکز داده ابری «یاس دیتا پارک»، که با زیرساخت‌های مخصوص هوش مصنوعی و خدمات کلان داده طراحی شده، تنها نشان از این واقعیت دارد که امارات با تکیه بر توافق‌های مالی و اقتصادی، درتلاش است تا نه فقط موقعیت خود در بازارهای جهانی را تحکیم کند بلکه وابستگی به آمریکا را درصنعت فناوری و نوآوری نیز تشدید کند.این پروژه‌ها که به‌طور مستقیم از حمایت لجستیکی و مشاوره‌ای وزارت بازرگانی آمریکا بهره‌مند خواهند شد، بیشتر ازآن‌که به نفع مردم امارات یا منطقه باشد، منافع چند‌ملیتی و قدرت‌های بزرگ اقتصادی همچون آمریکا را دنبال می‌کند. در نتیجه در حالی‌که امارات در حال نمایش توانمندی‌های خود در زمینه فناوری است،درحقیقت بیشتر درپی حفظ وگسترش روابط اقتصادی و امنیتی با واشنگتن است، درحالی که مشکلات اساسی منطقه‌ای و انسانی در سایه این توافق‌های بزرگ اقتصادی همچنان نادیده گرفته می‌شود.

استقلال ملی فدای ترامپ
سفر ترامپ به خلیج‌فارس باید به‌عنوان نمونه‌ای کلاسیک از «دیپلماسی تجاری» قلمداد شود؛ سفری که نه برای تقویت ائتلاف‌های سنتی یا تدوین سیاست‌های راهبردی، بلکه به‌طور کامل در راستای فروش، جذب سرمایه و عقدقراردادهای اقتصادی کلان طراحی شده بود. هدف اصلی آمریکا از این سفر، تزریق سرمایه نفتی کشورهای خلیج‌فارس به صنایع داخلی این کشور بود.ترامپ که همواره سیاست خارجی را ادامه تجارت شخصی‌اش می‌دانست، این بار نیز نشان داد که برای او موفقیت در سیاست خارجی نه با بیانیه‌های دیپلماتیک، بلکه با عدد قراردادها سنجیده می‌شود. او با فهرستی از پروژه‌ها و توافق‌های تجاری به منطقه غرب آسیا آمد و با چمدانی پر از امضاهای جدید از رهبران وابسته حاشیه خلیج‌فارس به واشنگتن بازگشت. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها